خداوند، اهل کفر، اهل فسق و کذب و ظالمین را لعن فرموده است: ﴿فَلَعنَهُ اللهِ عَلَی الکافِرینَ﴾ « پس لعنت خداوند بر کافرین باد.»، ﴿ وَ غَضِبَ اللهُ عَلَیه و لَعَنَهَ ﴾ «خشم کرد خدا بر او (قاتل) و لعنت کرد او را.»، ﴿و الخامِسَهُ اَنَّ لَعْنهَ اللهِ عَلَیْهِ اِنْ کان مِن الکاذِبین﴾ «مرتبه پنجم این که لعنت خدا بر او اگر از دروغگویان باشد.» ﴿اَلا لَعْنَهُُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ﴾ «آگاه باشید که لعنت خدا بر ظالمین است»
آیا یزید بن معاویه مستحق لعن است؟
یزید، فردی ناپاک زاده بود و در طول زندگی خود مرتکب جنایات و فجایع عظیمی شد تا جایی که این مسأله در تاریخ از مسلمات و قطعیّات محسوب میشود.
در مروج الذهب که از تواریخ اهل سنت است اینگونه آمده است:
«کار یزید، شرب خمر و ترک نماز و بازی با سگان، محاوله، طنبور، نای، وطی مادران، خواهران و دختران بوده است.
یزید مدت سه سال و نه ماه خلافت کرد. در سال اول، حضرت سید الشهدا علیه السلام را با گروهی از بنی هاشم و اصحاب به فجیعترین وضع کشته و زنان و کودکان و اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم را به همراه سرهای بریدهی شهدا در شهرها گردانید.
در سال دوم، اهل مدینه را قتل عام کرد و خون و مال و ناموس مردم را سه روز بر لشکریان خود مباح ساخت.
در سال سوم نیز کعبهی مقدّسه را خراب کرد و آتش زد.
همچنین در بسیاری از کتب تاریخی درباره کفر گویی های یزید آمده است:
«یزید، هنگامی که امام حسین علیه السلام را کشت و اسیران را در نزد خود حاضر کرد، سر آن حضرت را در طشت طلا برابر خود گذاشت و به آن حضرت که دارای اوصاف هاشمیه و بهجت فاطمیه بود، رو کرده و با چوب به دندانهای مبارکش اشاره میکرد، ناگاه کلاغی از بالای قصر صیحه زد و همه مجلسیان از بنی امیه به وحشت افتادند؛ در این وقت این اشعار را خواند:
یا غُرابَ البَینِ ما شِئتَ فَقُل اِنَّمــا تَندُبُ اَمـراً قَد فَعَـلَ
لَیتَ اَشیاخی بِبَدرٍ شَهِــدُوا وَقَعهَ الخَزْرَجِ مَع وَقْعِ الاَسَلِ
لَاَهَلـُّوا وَاستَهَلّـــُوا فَرَحـا ثُمَّ قالُوا یـــا یَزیدُ لا تَشَل
قَد قَتَلْنَا القَومَ مِن ساداتِهِم و َعَدَلنـاهُ بِبَـدرٍ فَــاعتَدَلَ
لَستُ مِن خِندِفٍ اِن لَم اَنتَقِم مِن بَنی اَحمدَ مـا کـانَ فَعَلَ
لَعِبَتْ هـاشِمُ بِالمُلکِ فـــَلا خَبَرٌ جــاءَ و لا وَحیٌ نَــزَلَ
یعنی ای کلاغ آنچه میخواهی بگو، همانا ندبهی تو برای امری است که انجام گرفت. ای کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شدند، اینک میبودند و شادمان میشدند و به من میگفتند: دستت شل مباد. ما نیز از بزرگان بنیهاشم کشتیم و با جنگ بدر برابری نمود، من از خندف (جد یزید) نیستم، اگر از فرزندان احمد انتقام نگیرم، هاشم و فرزندانش با سلطنت بازی کردند، پس نه خبری آمده و نه وحی نازل گشته.
این مساله آنقدر واضح است که حتی کثیری از علمای متعصب عامه، تصریح به کفر یزید کرده و لعن یزید را تجویز نموده اند.
به عنوان مثال می توان از قاضی ابویعلی، احمد بن حنبل، ابن جوزی، کیاهرسی، شیخ محمّد بکری، سعد تفتازانی و سبط ابن الجوزی نام برد.
ابو حامد غزّالی (معروف به امام محمّد غزالی)، فردی سنّی، شافعی، اشعری مذهب و در جرگه صوفیان بوده است. در کتاب «احیاء العلوم» مینویسد:
« لعن مسلمانان جایز نیست و یزید مسلمان است و نسبت قتل یا امر یا رضای او به قتل حسین علیه السلام سو ظن به مسلمان است و به حکم کتاب و سنّت حرام است.
هر کس شک در صحت این نسبت کند در غایت حماقت است. اگر سلطانی یا امیری یا وزیری کسی را کشت، بدست آوردن قاتل یا آمر یا راضی اگر چه آنها نزدیک باشند مقدور نیست، خصوصاً اگر زمان بعید و مکان شاسع باشد و مانند مورد کلام که از زمان یزید و شهادت حضرت ابا عبد الله علیه السلام ۴۰۰ سال گذشته است (یعنی تا زمان غزالی).
پس چگونه معلوم می شود که یزید قاتل یا آمر یا راضی بوده؟ مطلب دیگر اینکه باید به اهل اسلام حسن ظن داشت و اگر فرضاً ثابت شد چنانچه اشاعره میگویند: « قتل مسلمانان موجب کفر نیست »، ممکن است قاتل فرضاً یزید باشد ولی اگر توبه کرده و بعد مرده لعن او جایز نیست، مانند کافر که اگر توبه کند لعنش جایز نیست.
و معلوم نیست که یزید از قتل سیدالشهدا علیه السلام توبه نکرده است. پس لعن چنین مسلمانی جایز نیست و اگر کسی لعن کند معصیت کرده است و اگر لعن او جایز باشد و کسی او را لعن نکند گنهکار نیست.
و اما یزید از کجا معلوم است که او دور از رحمت الهی است و گفتن این که او از رحمت خدا دور است، ترخص به غیب است، مگر درباره کسی که به کفر مرده باشد. و ترحّم بر یزید جایز است، بلکه مستحب است، و بلکه او داخل در عموم « اللّهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات » است، و یزید مؤمن بوده!!! »
سنایی غزنوی در جواب احمد غزالی نیز میگوید:
داستــان پســر هند مگـر نشنیــدی کـه از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید؟!
پـدر او لب و دنـــدان پیمبـر بشکست مـادر او جـگر عــمّ پیمبــــر بمکـید
خـود، بناحق، حق دامــاد پیمبر بگرفت پـســر او ســـر فرزنــد پیمبر ببــرید
بر چنین قوم چــرا لعنت و نفرین نکنم لعــن الله یـزیــداً و علی آل یــزیـــد
در کیفیت مرگ یزید، شیخ صدوق(ره) می فرماید: یزید شب با حال مستی خوابید و صبح او را مرده یافتند، در حالیکه بدن او تغییر کرده، مثل آنکه قیر مالیده شده باشد. و بدن نحسش را در باب الصغیر دمشق دفن کردند.
جاری شدن لعن یزید بر لسان معصومین علیهم السلام ما را برلعن یزید بس است:
اللّهُمَّ العَن أَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِک، اَللّهُمَّ العَنِ العِصابَهَ الَّتی جاهَدَتِ الحُسَین و شایَعَت و بایَعَت و تابَعَت عَلی قَتلِه، اَللّهُمَّ العَنهُم جَمیعاً ً…
اللّهُمِ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ باللَّعن منّی و ابْدَأ به اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِیَ و الثّالِثَ و الرّابع اللهم العَنْ یَزیدَ خامِساً … اَلّلهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفیانَ وَ مُعاوِیَهَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَهَ عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَهُ اَبَدَ الْابِدینَ.