خبرنامه دانشجویان ایران: قسمت دوازدهم مجموعه مختارنامه تحت عنوان "تخت سلیمان" نمایشی جالب از نحوه تعامل و برخورد آقازادگان دور ظلم و جور یزیدیان بود.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»، مختار بعد از آنکه در مکه وقوف کرد از آنجا که به دنبال انتقام خون اباعبدالله بود به دنبال بزرگان مکه رفت تا آنها را به این امر ترغیب کند.
مختار از آنچه در قسمت پیشین نیز نمایش داده شد ابتدا به سراغ جناب محمد حنفیه برادر حضرت سیدالشهدا (ع) رفت تا وی را به قیام فرابخواند که البته ایشان امر حضرت سجاد (ع) را بر خود مقدم دانسته فلذا مختار از محمد حنفیه نا امید شد.
اما دو آقازاده دیگر که در مکه حاضر بودند یعنی عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بهترین نمادهای آقازادگان دوران فتنه های ایام اخیر هستند.
مختار در هنگام مواجهه با عبدالله بن عمر، برادرخواهر خود صفیه با پیرمردی فرتوت صحبت می کند که تنها مجاورت با بیت الله الحرام و نیز نماز و روزه اش را برای ادامه زندگی کافی می داند و هیچ دلیلی برای انتقام خون حسین(ع) در خود نمی بیند.
عبدالله بن عمر زندگی در کنار همسرش و استفاده از لذت های دنیا و عبادت را بر همه امور ارجع می داند و در این بین نقش همسر وی یعنی همان خواهر مختار به عنوان ترمز و دست انداز فعالیت های سیاسی وی است.
البته کج اندیشی عبدالله بن عمر که قیام حضرت سیدالشهدا (ع) را برای پوشیدن خرقه حکومت می دانسته خود نشان از عدم بصیرت این آقازاده بوده است.
اما خلاصه ای از زندگی عبدالله بن عمر
•او را از جمله عابدان و فقیهان بزرگ صدر اسلام عنوان کردهاند. تا آنجا که باورعترین مردمش نامیدهاند.
•بنا به نقل سیرهنویسان، 60 سال عهدهدار منصب فتوا بوده، علم کثیری را منتشر ساخته و تخلفش لشکر علی بن ابیطالب و بیعت نکردن با ایشان نیز به خاطر شدت احتیاطش بوده! که در هنگامه فتنه، او را به حج مشغول گردانید. هرچند حکایتی از ندامت ابنعمر به خاطر همراهی نکردن علی بن ابیطالب در جنگهایش نقل کردهاند و اینکه در آخر عمر خویش تنها بر همین مطلب تاسف میخورده است.
•همچنین در احوالش نوشتهاند که وقتی آیه«الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله» را میخواند، آنقدر میگریست که متغیر میشد
•از قول نافع نقل کردهاند که عبدالله بن عمر داخل کعبه شد و به سجده رفت. شنیدم که میگفت: ای پروردگار من! تو میدانی که چیزی مرا از جنگ و نزاع با قریش بازنمیدارد مگر خوف و خشیت تو. و گویا منظور او، جنگ و نزاع با قریش در جمل و صفین و مجادلات مربوط به خلافت امیرالمومنین بوده است.
•حکایاتی از شبزندهداریها و عبادات وی نقل کردهاند مانند اینکه تا سحر نماز میخواند و از سحر تا طلوع آفتاب استغفار میکرد و اینکه اگر نماز جماعت عشاء را درک نمیکرد، تمام شب را احیا میگرفت و تمام روزها را اگر مسافر نبود، روزه میداشت و ...
• عبدالله بن عمر از بیعت با علی(ع) خودداری کرد با این توجیه که وقتی همه مردم بیعت کنند، او هم گردن خواهد نهاد. البته امیرالمومنین به عمار یاسر فرمود او را رها کن چرا که فردی ترسو است.
• او بعدها با حجاج بن یوسف ثقفی (والی خونریز بنیمروان) بیعت کرد، آن هم به گونهای تحقیرآمیز.(حجاج بر تخت نشسته و پایش را دراز کرده و او نیز با پای حجاج دست بیعت داد!)
شخص بعدی که مختار به دیدار وی رفت تا از قدرت نفوذ و تجمع یاران وی برای قیام استفاده کند "عبدالله بن عمر" بود.
عبدالله بن زبیر فرزند همان زبیری است که در جنگ جمل آتش فتنه را بر روی امیرالمومنین (ع) گشود.
اما مختار از وضعیت و سبک زندگی عبدالله بن زبیر متوجه می شود که وی نیز هیچ تفاوتی با یزید ندارد و زمانی که این امر را با عبدالله بن زبیر در میان می گذارد وی در پاسخ نحوه حکومت یزید و سیاست وی را مورد سوال نمی داند و تنها صفات رذیله وی را ناقض امیر المومنینی!! می داند.
تختی که عبدالله بن زبیر روی آن لم داده بود که مختار به کنایه آن را تخت سلیمان خواند و نیز شکم برآمده وی هیچ عیاقی با عدالت نداشته و حتی فرزند زبیر عدالت و زندگی ساده را همراه با شهادت حضرت علی(ع) نابود شده می داند.
آنچه از شواهد عبدالله بن زبیر نمایان بود آنکه وی نیز خون اباعبدالله (ع) را وسیله ای برای رسیدن به قدرت می دانسته و نه راهی برای احقاق و احیای حکومت نبوی.
جالب آنکه عبدالله بن زبیر قصد خود را این گونه بین می کند:« نبوت لقمه گلوگیری ست، خفه ام می کند. مزاج ما با شبه نبوت سازگارتر است، پای در نعلین انبیاء کردن حماقت محض است، رسول الله، نه، خلیفه الله، ما به همین خلیفه اللهی قانئیم.»
خلاصه از زندگی عبدالله بن زبیر
اهل بیت علیهمالسلام زبیر را همراه خویش معرفی کردهاند تا هنگامی که فرزندش عبدالله بزرگ شد. طبق فرمایش ایشان همین عبدالله بود که پدر را از خط اهل بیت خارج کرد. زمانی که زبیر در جنگ جمل مقابل علی(ع) ایستاد، امیرالمومنین او را صدا زد و حدیثی از پیامبر را به خاطرش آورد که رسول خدا(ص) پس از ابراز دوستی علی توسط زبیر، به او فرموده بودند: اما با علی قتال خواهی کرد، در حالی که تو ظالم هستی.
• زبیر بلافاصله اظهار داشت که این حدیث را فراموش کرده بوده و درصدد کنارهگیری از جنگ برآمد. ولی فرزندش عبدالله او را متهم به ترس از سپاه علی کرد و آنگاه که عذر پدر را شنید- که قسم خورده با علی نجنگد- برای کفاره قسم پدر، آزاد کردن بردهاش را پیشنهاد داد!
•عبدالله بن زبیر، خواهرزاده عایشه و بسیار مورد علاقه او بود به گونهای که میگفت: مرا امعبدالله بخوانید.
•عبدالله، فرماندهی پیاده نظام سپاه جمل را عهدهدار بود و آنگاه که عایشه صدای پارس سگان حوأب را شنید و حدیث رسول خدا را به یاد آورد، همو شاهدانی حاضر کرد تا برای خاله خویش شهادت دهند که این مکان، حوأب نیست!
• او پس از شهادت علی(ع) و هنگام تلاش معاویه برای موروثی کردن خلافت در بنیامیه، بهعنوان چهرهای مطرح و تاثیرگذار ظاهر شد و به هر حال نام او در کنار نام حسینبنعلی علیهالسلام و عبدالله بن عمر و عبدالرحمن بن ابوبکر، بهعنوان مخالفان برجسته خلافت یزید مطرح میشد.
• معاویه در نامهای به یزید درباره ایشان نوشته است:«اما حسینبنعلی، خیال میکنم مردم عراق او را رها نکنند و وادار به خروج کند. اگر چنین کرد و بر او پیروز شدی، از وی درگذر. اما عبدالله بن عمر، مردی است که عبادت او را به خود مشغول داشته و خواهان حکومت نیست مگر آنکه بدون هیچ زحمتی برای او پیش آید. عبدالرحمن بن ابوبکر را نه چنان شخصیتی است و نه در نظر مردم آن مقام را دارد که به فکر حکومت باشد. اما آن کس که چون شیر در کمین تو است و چون روباه تو را فریب میدهد و چون فرصتی پیدا کند به تو حمله خواهد کرد، همانا عبدالله بن زبیر است. اگر چنان کرد و بر او پیروز شدی، او را پارهپاره کن مگر اینکه پیشنهاد صلح دهد که در آن صورت بپذیر».
• آنگاه که معاویه مرد و فرزندش یزید بر تخت سلطنت نشست، عبدالله بن زبیر مانند حسین بن علی از بیعت سر باز زد و مقیم مسجدالحرام شد. هرچند با ورود ابیعبدالله به مکه، مردم از اطراف ابنزبیر پراکنده شده و گروه گروه به سراغ سیدالشهدا میرفتند. حال آنکه پیش از ورود حسین بن علی، نزد او آمد و شد داشتند. این موضوع بر عبدالله بنزبیر گران آمد ولی به ناچار خود نیز صبح و عصر نزد حسین میآمد و وانمود به خیرخواهی میکرد.
•پس از شهادت امام حسین نیز عبدالله بن زبیر مورد توجه مردم بصره قرار گرفت. این پس از بیعت حجاز با ابنزبیر بود. عبدالله نیز در نهایت برادرش مصعب بن زبیر را به فرمانداری بصره فرستاد و پس از غلبه مصعب بر مختار و به اطاعت درآوردن کوفه، همه سرزمینها غیر از شام و مصر را- که در اختیار مروان بن حکم بود- تحت اختیار درآورد.
•از جمله حوادث شگفتی که در زمان عبدالله بن زبیر اتفاق افتاد، حمله حجاج بن یوسف ثقفی از سوی عبدالملک بن مروان- حاکم شام- به مکه در ایام حج بود. یاران حجاج به همراه حاجیان تا مسجدالحرام پیش آمدند و روی کوه ابوقبیس، منجنیقهایی نصب کردند و سپس کعبه را به سنگ بستند تا خراب شد! در نتیجه عبدالله بن زبیر و یارانش در ضمن نبردی با سپاه حجاج، همگی کشته شدند و سرزمینهای تحت امر او به تسلیم بنیمروان در شام درآمد. در کنار عبدالله، برادرانش مصعب و عروه نیز در این حوادث نقش داشته و حتی مصعب، عهدهدار استانداری بصره و حمله به کوفه و فتح آن نیز بوده است. فرزندان زبیر را میتوان از تاثیرگذارترین شخصیتهای عرصه سیاسی صدر اسلام در دهه 60 هجری دانست.
خلاصه آنکه بهترین کلام را می توان نظر مختار در خصوص این عبدالله ها که مجاور کعبه بودند برشمرد که آنها را عبدالشیطان نامید.
بازخوانی آقازاده های فتنه 88 نشان از مشابهت های آقازاده ها در گذر ایام در طول فتنه هاست.



