در سال 59 وقتی امام خمینی(ره) ندای مقاومت سر داد، گروهی لبیک گویان جان خود که با ارزش ترین چیز نزد انسان است را در طبقه ی اخلاص گذاشتند و روانه ی جبهه های جنگ شدند، فرقی نمیکرد از چه قشری باشی مهم این بود که فرمانده امر به مقاومت کرده است و باید از کشورت دفاع کنی گروهی از این لبیک گویان دانشجویان بودند که اینبار میدان نبرد خود را در میادین علمی رها کردند و جنگ با تفنگ و اسلحه را به جنگ با تفکرها ارجع تر دیدند و روانه ی میدان دفاع حق علیه باطل شدند.
خبرنامه دانشجویان ایران: در سال 59 وقتی امام خمینی(ره) ندای مقاومت سر داد، گروهی لبیک گویان جان خود که با ارزش ترین چیز نزد انسان است را در طبقه ی اخلاص گذاشتند و روانه ی جبهه های جنگ شدند، فرقی نمیکرد از چه قشری باشی مهم این بود که فرمانده امر به مقاومت کرده است و باید از کشورت دفاع کنی گروهی از این لبیک گویان دانشجویان بودند که اینبار میدان نبرد خود را در میادین علمی رها کردند و جنگ با تفنگ و اسلحه را به جنگ با تفکرها ارجع تر دیدند و روانه ی میدان دفاع حق علیه باطل شدند.
خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در آستانه آغاز جنگ تحمیلی طی گزارش هایی به بررسی زندگی شهدای دانشجوی 8 سال دفاع مقدس و انقلاب اسلامی می پردازد.
شهید سید مصطفی حجازی
نام پدر: سید حسن
تاریخ تولد: 15/6/1335
محل تولد: تنکابن
نام عملیات: جبهه بستان
تاریخ شهادت: 1360/6/11
محل دفن: زادگاهش
محل شهادت: بستان
اقشار: ارتش
شهید سیدمصطفی حجازی که عقیده داشت: «میروم خط مقدم جبهه و با عملم نشان میدهم که چگونه باید بود» دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی شریف در رشته ی ریاضی بود
سیدمصطفی حجازی در تاریخ 35/6/15 در روستای شیرج محله تنکابن در یک خانواده کشاورز و زحمتکش دیده به جهان گشود. بعد از اتمام دورهی دبستان و راهنمایی، رشته ریاضی را برای دوره متوسطه انتخاب کرد. سپس در مدرسه عالی مشهد پذیرفته و پس از تلاشهای فراوان در 58/11/15 موفق به اخذ مدرک لیسانس از دانشگاه مشهد شد و در 58/11/18 در امتحان ورودی کارشناسی ارشد ریاضیات دانشگاه صنعتی شریف شرکت کرد و در این آزمون نیز خوش درخشید. موقع امتحانات بود که دانشگاه به اعتصاب کشیده و به وسیلهی انجمن اسلامی دانشگاه، امتحانات تحریم شد. از این رو تصمیم گرفت به خدمت مقدس سربازی برود. وی پس از پایان دورهی آموزشی از طرف مقامات ارتشی به عنوان راهنمای مسایل سیاسی و ایدئولوژی ارتش انتخاب شد اما با روح بزرگی که داشت نتوانست خود را راضی به قبول این مسئولیت کند.
میگفت: «میروم خط مقدم جبهه و با عملم نشان میدهم که چگونه باید بود.» بنابراین با اصرار فراوان و میل قلبی خود به پادگان دشت آزادگان اهواز رفت تا در جبهههای نبرد حق علیه باطل شرکت کند.
سید به واسطه داشتن مدرک لیسانس به درجه ستوان دومی نایل شد و از آنجا که از خود رشادتها و ایثارگریهای فراوان نشان داد موفق به کسب یک درجه افتخاری نیز گشت. در تیپی که او خدمت میکرد همه او را میشناختند و از فعالیتها و رشادتهایش آگاهی کامل داشتند. با آن که در یک گروه زرهی فرمانده دسته بود اما هیچ وقت با آنها نمیماند و به عنوان داوطلب، جزو نیروهای چریکی ارتش درآمد و فرماندهی گروهی از این پاکبازان به او سپرده شد. وی همیشه در خطوط مقدم حضور داشت و نیروهای نامنظم شهید چمران را همراهی میکرد. حجازی در تاریخ 60/4/4 ازدواج کرد و هنوز چند روزی از ازدواجش نگذشته بود که مجدداً روانه منطقه شد تا وابستگیهای دنیوی نتواند او را از مسیری که انتخاب کرده باز دارد اما هنوز یک ماهی بیشتر از حضورش نگذشت که در حملهای که در تاریخ 60/6/11 در جبهه بستان اتفاق افتاد در سن 25 سالگی به لقاالله پیوست و در گلزار شهدای روستای زادگاهش آرمید.