خبرنامه دانشجویان ایران:با گذشت بیش از دوازده روز از فراخوان الف از هموطنان در سراسر جهان برای ارایه سر نخ یا مدرکی از وجود شخصی بنام «ترانه موسوی» که در آشوبهای تابستان 88 کشته شده باشد، هیچ عکس، نشانی منزل، نشانی پدر و مادر، نشانی محل کار، مدرسه، اقوام ... پیدا نشد. هیچ! در این مدت بخش فنی الف امکان ارسال عکس را هم توسط بینندگان محترم به ضمیمه نظراتشان فراهم کرده بود اما هیچ عکسی یا مدرکی از ترانه موسوی نرسید حتی عکس دیگری از صاحب عکس اصلی.
درباره این موضوع و نتایج پیگیریها و اطلاعات رسیده به الف، تذکر چند نکته ضروری است:
1 – ابعاد ماجرا
از فردای هفتم تیرماه که طرفداران آقای موسوی در مسجد قبا جمع شدند، خبر تکان دهندهای از ربودن، آزار جنسی و سوزاندن جسد یکی از طرفداران موج سبز بنام ترانه موسوی در چند وبلاگ گمنام و بدون هویت مشخص منتشر شد و سپس با سرعت در رسانههای رسمی تر داخلی و خارجی پیچید. برخی رسانهها به این خبر آنقدر شاخ و برگ دادند تا باور پذیرتر جلوه کند. مثلا اینکه قاتلان پیکر زخمی ترانه را به بیمارستانی در کرج بردهاند، عده ای در اوین ترانه را دیدهاند، یکی از اعضاء موج سبز جریان را تلفنی به مادر ترانه اطلاع داده و... این اخبار آنقدر تکرار شد که شاعران خوش قریحه طرفدار آقای موسوی برای ترانه شعر و تصنیف هم ساختند، سناتور مک کاتر درباره وی در سناری آمریکا سخنرانی مبسوطی کرد، 134 هزار صفحه فارسی و 81 هزار صفحه انگلیسی در اینترنت و صدها روزنامه معتبر به زبانهای مختلف ماجرای او را نقل کردند و صدها هزار کامنت در انزجار از قتل وحشیانه وی در سایتهای مختلف ابراز شد. یعنی یک آبروریزی ملی در ابعاد بینالمللی.
در این ماجرا در واقع آنچه هتک حرمت شد، «ترانه موسوی» نبود ، بلکه حیثیت ملی ایرانیان بود.
2 – سوء استفاده جناحی – حزبی از فاجعه
در اواخر مردادماه و شرایطی که خبر فاجعه بار «ترانه موسوی» به سرعت در اینترنت پخش و به زبانهای مختلف ترجمه میشد،آقای کروبی در ادعایش مبنی بر تجاوز به بازداشت شدگان، «ترانه موسوی» را هم مصداق این تجاوزها معرفی کرد و پس از آن ماجرای موسوی با سرعت و قاطعیت بیشتری منتشر شد. تا قبل از ادعای آقای کروبی سایتها مینوشتند احتمالا به ترانه موسوی تجاوز شده اما بعد از انتشار نامه آقای کروبی، رسانههای خارجی ماجرای ترانه را از قول آقای کروبی نقل میکردند.
جالب اینجاست که خود آقای کروبی در نوشتهها و گفتههایش از احتمال آزار جنسی و قتل ترانه موسوی سخن میگوید اما در همان نوشتهها و گفتهها طوری نتیجهگیری و تعبیر میکند که گویا ماجرای ترانه موسوی قطعا اتفاق افتاده است.
از آن جالبتر اینکه همه سایتها و رسانههایی که ماجرای ترانه موسوی را مستند به ادعای آقای کروبی نقل کردهاند، نمیگویند احتمالا این بلا بر سر ترانه موسوی آمده است. بلکه این ماجرا را فرض و قطعی تلقی میکنند.
در این مدت خبرنگار الف تلاش کرد با همه افراد معتبری که خبر ترانه موسوی را نقل کرده بودند، تماس بگیرد اما هر کس، مسوولیت این خبر را به عهده دیگری میانداخت.
تلاشهای خبرنگار الف تا اینجا نتیجه داده است که هیچکدام از هزاران نفری که عکس منسوب به ترانه موسوی را دیدهاند از جمله همه کسانی که ماجرای وی را نقل کردهاند، نمیتوانند آدرسی از محل زندگی، کار، تحصیل یا کمترین سرنخی از هویت صاحب این عکس را ارایه کنند. گویی این عکس متعلق به هیچکس نیست و با طرفندی فتوشاپی تهیه شده است.
3 – گزارش صدا و سیما از ترانه موسوی
در اواخر مرداد، برنامه 30: 20 شبکه 2 سیما با پخش گزارش ناقص، مبهم و کوتاهی از تعداد «ترانه موسوی» های موجود در کشور، با مادر یکی از آنها و خودش که مقیم کانادا است مصاحبه کرد. این برنامه به شدت ناشیانه تهیه شده بود و هرگز نمیتوانست بیننده صدا و سیما را اقناع کند. فردای پخش این برنامه، چهار رسانه رسمی داخلی هر یک از زوایای مختلف و با ارایه شواهدی که اطلاعات موجود در برنامه 30: 20 را نقض میکرد، عملا گزارش صدا و سیما از ترانه موسوی را تخطئه کردند. جالب اینکه هر 4 رسانه داخلی که گزارش صدا و سیما درباره ترانه موسوی را تخطئه کردند، هر یک به نوعی متعلق و یا "متمایل" به مقامات ارشد دانشگاه آزاد اسلامی هستند : خبرگزاری مهر، سایت آینده، روزنامه آفرینش و خبرگزاری ایسکا نیوز.
مسوولان صدا و سیما بعد از ایجاد موج خبری هماهنگ این 4 رسانه، بجای اینکه از صحت گزارشخود دفاع کنند و از مدعیان خبر ترانه موسوی برای اثبات ادعایشان دعوت کنند، سکوت پیشه کردند و در نتیجه، گزارش 30: 20 درباره ترانه موسوی در حالی که میتوانست دروغی بزرگ علیه حیثیت ملی را بر ملا کند، خود به باورپذیرتر کردن این دروغ کمک کرد و حیثیت لجن مال شده رسانه ملی در حوادث بعد از انتخابات را بیشتر به قهقرا برد.
لازم به یادآوری است که اصل گزارش صدا و سیما درباره ترانه موسوی کاملا راست و حقیقی است اما بسیار ناشیانه تهیه شده بود. تحقیقات خبرنگاران الف نشان داد که از چندین خانم ایرانی موسوم به «ترانه موسوی» که در کشور وجود دارند، یکی از آنها به کانادا مهاجرت کرده و تلفنی به سوال خبرنگار صدا و سیما پاسخ داده ولی وی تا قبل از آن روحش هم از ماجرای ساختگی بنام ترانه موسوی خبر نداشته است. شخص این خانم و دیگر خانمهایی که نام «ترانه موسوی» دارند، به دلیل جنبههای شنیع و ناموسی ساخته شده در این ماجرا، از هر گونه ارتباط با رسانهها شدیدا پرهیز میکنند. البته حق هم دارند.
4 – ماجرای دستگیری بهشتی و الویری
برخی از طرفداران آقای موسوی که هنوز نسبت به دروغ و ساختگی بودن ماجرای ترانه موسوی تردید دارند میپرسند اگر این ماجرا دروغ بود پس چرا در زمانی که هیاتی از سوی رییس قوه قضائیه برای بررسی ادعای آقای کروبی تشکیل شد، نیروهای امنیتی دفتر حزب اعتماد ملی پلمپ میکنند و اسناد آقای کروبی را ضبط و علیرضا بهشتی و محسن الویری را دستگیر میکنند؟
این سوال، اگر کاملا صحت داشته باشد، منطقی و بجا است و مسوولان امنیتی باید پاسخی اقناع کننده به آن بدهند. لازم به یادآوری است که در طول حوادث بعد از انتخابات فقدان یک سیستم پاسخگویی سریع، متین و منطقی که به این گونه شایعات و ابهامات پاسخ اقناع کننده بدهد، کاملا مشهود بود . اگر اتفاقات بعد از انتخابات یک «کودتای نرم» بوده باشد باید گفت با این سیستم علیل و غضنفر گونه پاسخگویی، نظام باید این جنگ را از پیش میباخت! چرا که صحنه جنگ نرم، صحنه رویارویی برای تسلط بر ذهنها و مدیریت (ارائه استدلال و اقناع) افکار عمومی است. کاری که اغلب مسئولان کشورمان با آن بیگانه اند و اصولا اهمیت آنرا احساس نمی کنند.
آن از صدا و سیمای بی آبرو شده که عملا در جهت تقویت شایعات و باورپذیری دروغها و تحریک هواداران نامزدها عمل کرد و این هم از سخنگوی همیشه غائب دستگاههای انتظامی و امنیتی کشور.
5 – ندا و سهراب که دروغ نبود
تعداد زیادی از صدها نظر دریافتی بینندگان الف ذیل فراخوان درباره ترانه موسوی به این نکته اشاره داشتند که حالا داستان ترانه موسوی دروغ است، قتل ندا آقا سلطان و سهراب اعرابی و محسن روح الامینی که دروغ نبوده است. درباره این نظرات لازم به یادآوری است که البته قتل وحشیانه ندا آقا سلطان و سه هموطن مظلومی که جنایتکارانه در کهریزک به قتل رسیدند، واقعی و تکان دهنده است.
به همین دلیل همه باید از دستگاههای امنیتی و قضایی بخواهیم آمران و عاملان این جنایتها هر چه سریعتر دادگاهی و مجازات شوند. اما آیا ساختن داستانهایی شبیه ترانه موسوی و اجرای پروژه شهید سازی؛ به دستگیری قاتلان ندا کمک میکند یا اینکه توجه و انرژی ماموران تجسس درباره آن جنایت را بسوی بیراهه منحرف میکند؟
به راستی در آن بحبوحه آشوبهای 30 خرداد 88 که یکطرف به پایان تجمعات خیایانی تاکید داشت و دیگری موج سبز را به تداوم حضور خیابانی تحریک میکرد، چه کسی از قتل مرحومه ندا آقا سلطان سود میبرد؟ چه کسی از عکس و فیلم جان دادن فجیع و خانواده و قبر آن هموطن مظلوم حداکثر بهرهبرداری تبلیغات به نفع خود و به ضرر رقیب سیاسیاش انجام داد؟
آیا شلوغ کردن فضا با اختراع مفقودین و مقتولین دروغینی نظیر ترانه موسوی ، سعیده پورآقایی، عباس کارگر و عاطفه امام، به یافتن قاتل واقعی ندای مظلوم کمک میکند یا این کار مهم را پیچیده تر میکند؟



