همانطور که اگر میوه نارسی را زودتر از موعد بچینند و بهجای شرایط طبیعی رشد، آن را در معرض انواع مواد شیمیایی و گازها قرار دهند، آن میوه دیگر شرایط طبیعی را نخواهد داشت؛ کودک و نوجوان نیز اگر در معرض انواع سموم محرک در اجتماع قرار گیرند، دچار بلوغ زودرس میشوند یعنی نوجوان قبل از به دست آوردن توان مقابله با اژدهای نفس خود باید به مقابله با این محرکها بپردازد؛ قبل از اینکه عقل به قدرکافی تقویت شود باید بتواند به درستی انتخاب و بر هیجانات جنسی خود غلبه کند اما در حال حاضر فرزندان را در یک پیکار نابرابر قرار میدهیم که در اغلب موارد برنده مشخص است.
جناب مولوی در دفتر سوم مثنوی داستان مارگیری را نقل میکند که در یکی از سفرهای خود به کوهستان برفی میرود؛ در حال گشت زدن به مار عظیمی میرسد که مولوی از آن به اژدها تعبیر میکند، در ابتدا ترس بزرگی به دلش وارد میشود و میخواهد پا به فرار بگذارد که متوجه میشود اژدها هیچ تکانی نمیخورد تا اینکه گمان میکند اژدها مرده است؛ داد و فریادی میکند اما اتفاقی نمیافتد، قدم به قدم و آهسته نزدیک میرود تا به بالاسر اژدها میرسد و خلاصه میبیند که اژدها مرده است پس مارگیر، چشمش برق میزند که لقمه چرب و بزرگی گیرش آمده است، از دُم مار گرفته و افتخارآمیز سینه را جلو داده و به سمت شهرش حرکت میکند، به هر محلی که میرسد مردم دورش جمع شده و او را تشویق و تعظیم میکنند تا رفته، رفته به شهر خودش یعنی بغداد آفتابی نزدیک میشود؛ حرارت و گرما، لحظهای شوق رسیدن به شهرش را کم نکرد تا به بغداد رسید، مردم دور او حلقه میزنند و تعظیمها اوج میگیرد و سرمستی خاصی مارگیر را فرا میگیرد، غافل از اینکه حرم آفتاب، کمکم اژدهایی که به خواب زمستانی رفته بود را بیدار میکند تا به جایی که اولین فردی که خوراک اژدها میشود خود مارگیر است که یکجا بلعیده میشود، سپس اژدها جستی میزند به اطرافیان نیز صدمه میزند.
اژدها همان نفس حیوانی انسان است که با تحریک شهوت و غضب بیدار میشود و جان و روح الهی انسان را به مخاطره میاندازد و او را به پستی میکشاند تا جایی که نفس حیوانی غالب میشود و او را از بین میبرد و باعث اذیت و آزار دیگران میشود؛ در غررالحکم آمده است: «الشهوات سموم قاتلات؛ شهوات سموم کشنده هستند»، «قرین الشهوة مریض النفس معلول العقل؛ همنشین شهوت و تمایلات نفسانی، دارای نفس مریض و عقل علیل است»، «اول الشهوات طرب و آخرها عطب؛ آغاز شهوتها شادی و طرب و پایانش درماندگی و هلاکت است»، «لا تسکن الحکمة قلباً مع الشهوة، حکمت در قلبی که شهوت در آن است، قرار نمیگیرد».
بههمین خاطر نوجوان امروز ما تمرکز کافی بر ذهن خود ندارد، به وظیفه اصلی خود در این سنین که همان درس خواندن و علمآموزی است، نمیپردازد چون هم تمرکز از او گرفته شده و هم دوست دارد وقت خود را بر سیر کردن غریزههای حیوانی خود بگذارد در حالی که این غرایز سیری ناپذیر هستند؛ به صورت کلی دو قوا در انسان کار میکند، قوای حیوانی و قوای انسانی؛ اگر قبل از تقویت قوای انسانی مثل عقل، به بیدار کردن و تقویت قوای حیوانی دامن بزنیم شاهد بروز بلوغ زودرس میشویم.
استاد طاهرزاده در کتاب جوان و انتخاب بزرگ مینویسد: «در روانشناسى، در مکتب پیاژه روشى هست که سنّ افراد را میتوان از روى انتخابهایشان تعیین کرد که با عنوان نظریه اخلاقی پیاژه مشهور است؛ اورنس کُهلبرگ روانشناس آمریکایى از پیروان مکتب پیاژه در پى تحقیقى که روى مردم امریکا انجام داد و سنّ افراد را از روى انتخابهاى آنها تعیین کرد در یک نتیجهگیری عجیب میگوید: «اغلب بزرگسالان امریکایی در سطح اخلاقیِ مراحل سوم و چهارم یعنی 14 سالگی عمل میکنند و درصد کمی از مردم به سطح اخلاقِ مافوق قراردادی دسترسی پیدا میکنند؛» او معتقد است در امریکا حتی بزرگسالانی وجود دارند که تفکر اخلاقی رشد نایافته پیش از قراردادیِ خود را همچنان ادامه میدهند و رفتارِ اخلاقی خود را بر اساس اجتناب از تنبیه و گرفتن پاداش تنظیم میکنند.
اکنون در اکثر مناطق جهان سن بلوغ نوجوانان کاهش یافته است؛ سن بلوغ در نروژ از سال 1840 تا 1950 از 17 به 13/5 و در آمریکا از سال 1905 تا 1955 از 14/2 به 12/9 رسیده است؛ عوامل زیادی از قبیل وضعیت استخوانبندی، قد، آب و هوا، تغذیه و بسیاری عوامل دیگر در ترشح زودرس برخی هورمونها و بلوغ زودرس مؤثر است اما مهمترین عامل این زمانه محیطهای محرکی است که نوجوانان در معرض آن قرار دارند؛ «در اسلام امر شده به حداقل کردن تحریک و حداکثرسازی تأمین.»
در غرب نیز تحریک و تأمین بهصورت حداکثر انجام میشود البته تأمین به کثیفترین و حیوانیترین شیوههای ممکن انجام میشود تا جایی که همجنسبازی و امور کثیف دیگر بهعنوان حقوق بشر معرفی شده و وقاحت به حدی رسیده است که مردم ما را به دلیل آزاد نبودن همجنسبازی در ایران محکوم و تحریم میکنند.
محرکها عبارتند از رسانههایی مثل ماهواره و اینترنت که اولی به کلی و مطلقاً ممنوع است و دومی را نیز باید به مقدار نیاز در اختیار قرار داد؛ حداقل ضرر کانالهای فراوان ماهواره، تلف شدن وقت ارزشمند خانوادهها و فرزندان آنها است و ضررهای بعدی به تحریک شهوت و غضب در فیلمها و برنامههای متعدد آنها برمیگردد بنابراین وجود این دست رسانهها در خانه برای همه مضر است و تفاوتی برای متأهل و غیرمتأهل ندارد اما اگر پدر و مادرها نسبت به خود دلسوزی ندارند حداقل از باب دلسوزی نسبت به فرزند باید این خطر را از فرزندان خود دور کنند.
حجتالاسلام والمسلمین پناهیان میگوید: «پایه اصلاح نفس، مبارزه با هوای نفس است و پدر و مادری که این را در عمل، رفتار و تجربه به فرزند خود آموزش ندهند نباید انتظار داشته باشند که فرزندشان اصلاح شود و به خوبی تربیت بشود.»
بیتوجهی و عدم رعایت پوشش مناسب در منزل نیز یکیدیگر از محرکهاست؛ پوششی که متناسب و مناسب همسر است لزوما برای فرزند مناسب نیست و باید مراقبت کرد تا در منزل نیز سطح مناسبی از پوشش رعایت شود، مسئله پوششِ مناسب را در ارتباط با آشنایان و اقوام نیز باید مورد توجه قرار داد.
اگر دختری که در یک خانواده خوب رشد کرده باشد، وقتی در خیابان کسی به او بگوید من به شما علاقه دارم، در جواب میگوید چه آدم بیشخصیت و بیمزهای! مگر آدم به یک غریبهای که تا به حال او را ندیده اینطور ابراز علاقه میکند؛ یعنی نه تنها از این ابراز محبت، خوشحال نمیشود بلکه مشمئز میشود چون در خانوادۀ خودش به قدر کافی محبت دیده و اصلاً کمبود محبت ندارد تا فریفته یک ابراز علاقه سطحی و خیابانی شود.
البته نیاز به دوستیابی در خارج خانواده نیز واقعی است و مخصوصا فرزندان پس از بلوغ، به صورت طبیعی به دنبال جمع دوستانی هستند که از آنها بیشتر از خانواده الگو میگیرند و حرفشنوی دارند؛ این نیاز را نیز خانوادهها باید از طریق وصل کردن فرزندان به جمعهای مناسب تأمین کنند؛ مسئولیتسپاری و ایجاد مشغولیتهای مناسب و جذاب نیز یکی از عوامل مهمی است که میتواند فرزندان را از پرداختن به جذابیتهای انحرافی دیگر دور نگه دارند.
البته بهدلیل اینکه در سنین پایینتر، قوه خیال قویتر از عقل است، استفاده از داستان، فیلم و ابزاری از این قبیل برای تربیت ضروری است اما باید با تقویت عقلانیت، فرزندان را به تدریج از خیالپردازی خارج کرد.