شهید بهشتی مثال اعلای این نوع انقلابی زیستن است که برای خود، خط قرمزی سوای از انقلاب و جمهوری اسلامی قائل نبود و مادام که مصلحت انقلاب اسلامی نبود، در برابر تهمتها به خود و خانواده، سکوت میکرد تا آنجا که امام فرمود شهادتش پیش مظلومیتش ناچیز بود!
خبرنامه دانشجویان ایران: پرویز امینی// چندی پیش به دعوت یک مؤسسه که بنا داشت درباره پرسش «مهمترین مسئله جمهوری اسلامی» چیست؟، بحثی را در گفتگو با ۵۰ نفر مطرح کند، بحثی را در پاسخ مطرح کردم. در پاسخ به این پرسش از دو زاویه بحث کردم. یک بحث از موضع و نظرگاه اجتماعی و آینده جامعه ایران و دیگری از موضع حاکمیت جمهوری اسلامی و کسانی که چه به لحاظ مسئولیتی که دارند و چه به لحاظ فکری و سیاسی و عاطفی، مدافعان جمهوری اسلامیاند.
در بعد دوم، با توجه به شناختهای نسبتا نزدیک و به قول معروف معاینه فنی افراد مسئول و مدعی جمهوری اسلامی که طی این سالها داشتم، مسئله اصلی جمهوری اسلامی را این مسئله بیان کردم که غالب نخبگانی که مسئولیتی رسمی و غیررسمی در حاکمیت دارند، بیش از آن که جمهوری اسلامی در اولویت آنها باشد، خودشان در اولویت هستند و جمهوری اسلامی در بهترین حالت، امری ثانوی است. در واقع در نظام اولویتبندی آنها، خودشان مقدم بر موجودی به نام جمهوری اسلامیاند. و بنابراین کنش و واکنشهای آنها و شدت و ضعف مواضع آنها درباره مسائل، بیشتر معطوف به خود است تا معطوف به جمهوری اسلامی. درواقع جمهوری اسلامی از رهگذر مسائل آنها، موضوعیت پیدا میکند. خط قرمزهایی که درباره خود دارند، از خط قرمزهای جمهوری اسلامی، خط قرمزتر و بنابراین تعدی به آنها غیرقابلتحملتر است. برخی البته فراتر میروند و اساسا خود را عین خطوط قرمز جمهوری اسلامی میپندارند و هر تعرض به خود را، تعرض به اصل جمهوری اسلامی میدانند. بنابراین بسته به جایگاه حقیقی و حقوقیای که دارند، همه توانمندیهای بالفعل و بالقوهای را که دارند، در محافظت از خود و مقابله با تعرض به خود بسیج میکنند. البته همواره توجیهی دارند که مسئله، خودشان نیستند بلکه به سبب جایگاه و سابقه و موقعیتی که در جمهوری اسلامی دارند، به این کار مبادرت میکنند تا مبادا خدشهای به جمهوری اسلامی وارد بیاید!
در تجربه و احساسی که از این تجربه دارم، این مسئله را مسئلهای شایع میدانم. اگرچه بین افراد شدت و ضعف دارد. این مسئله ظاهرا کوچک، چالش بنیادی برای نظامی مثل جمهوری اسلامی است که اساسش و حفظ و تداومش و حتی پیشرفتش متکی به انقلابی زیستن است. در انقلابی زیستن، نظام اولویتبندی به شکلی است که همواره انقلاب با همه مبانی و لوازمش، بر افراد و اشخاص، اولویت دارد. خط قرمزهای فرد در برابر خط قرمزهای انقلاب، رنگ میبازد و سکوت و فریاد فرد تابع مصالح انقلاب است و در نهایت این فرد است که باید خود را هزینه انقلاب کند. شهید بهشتی مثال اعلای این نوع انقلابی زیستن است که برای خود، خط قرمزی سوای از انقلاب و جمهوری اسلامی قائل نبود و مادام که مصلحت انقلاب اسلامی نبود، در برابر تهمتها به خود و خانواده، سکوت میکرد تا آنجا که امام فرمود شهادتش پیش مظلومیتش ناچیز بود!
تاکید بر «تهمت به رئیس دستگاه قضا» به عنوان تنها موردی که رئیسجمهور باید آن را «مایه شرمساری» بداند، در مقایسه با انبوه مسائلی که در کشور برای شرمساری هر انسانی وجود دارد؛ از کارتن خوابی در این سرمای سخت تا فقر و محرومیت تا تبعیض و فسادهای سنگین اقتصادی اداری تا آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد و بیکاری و طلاق و... ناخواسته چنین احساسی را میآفریند.