سلام بمبئی تا حدودی از نظر شکل و شمایل و رنگ و لعاب به سینمای هند نزدیک است و همین امر باعث جذب مخاطب میشود. ملودرام موجود در فیلم هم بهدلیل وجود بازیگران مشترک ایرانی و هندی پذیرفتنی است. یکی از مولفههای پررنگ سینمای هند، وجود بازیگران و ستارههایی است که تماشاگر به آنها علاقه دارد و ما از این بازیگران در سینمای ایران نداریم. حال باید به این سؤال پاسخ بدهیم که سلام بمبئی از نظر سینمایی تا چه اندازه قابل پذیرش است؟
همه مخاطبان سینما به تفریح و سرگرمی نیاز دارند و نباید آن را دستکم بگیریم اما باید به این نیاز پاسخ درست و منطقی بدهیم. نکته قابل تامل دیگر این است که سلام بمبئی چه اندازه به سینمای هند نزدیک است؟ بالیوود امروز قطعا با سینمای ۵۰ سال پیش هند و آثاری چون «سنگام» و «شعله» بسیار متفاوت است اما گویا کارگردان سلام بمبئی هنوز در آن دوران سیر میکند. فیلم عقبتر از سینمای روز هند است و نتوانسته خود را به بالیوود امروز برساند. هر چند تجدید خاطره با امثال شعله و سنگام شاید برای تماشاگر ایرانی تا حدودی جذاب باشد اما بعید است در هند به موفقیت برسد.
تماشاگران هندی آن دوران را پشت سر گذاشتهاند و شاید این خاطرهبازی برایشان جذابیت نداشته باشد. اشکال سلام بمبئی از فیلمنامه شروع میشود و داستان برخلاف فیلمهای تازه هندی چندان فراز و فرود ندارد. بهنظر میرسد فیلمنامه ضعیف دست کارگردان را هم بسته است. از نکات مهم سلام بمبئی استفاده از ابزار موسیقی است که آن هم برگشت به عقب دارد و صرفا کارکرد آن را میتوان نوستالژیک دانست. استفاده نادرست از داستانکها و وجود بازیگرانی که ضرورت حضور آنها برای تماشاگر مشخص نیست، از ایرادهای کارگردانی محمدپور است. گویا در نوشتن فیلمنامه فقط گیشه درنظر گرفته شده است.
* منتقد و مستندساز