تاریخ انتشار: پنجشنبه 1395/10/30 - 21:14
کد خبر: 223672

علت حادثه پلاسکو تشریح شد

خبرنامه دانشجویان ایران: رییس پژوهشکده ساختمان و ابنیه فنی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی گفت: تراکم بالای مواد قابل اشتعال و نبود وجود سیستم اطفاء حریق استاندارد مهمترین عوامل وقوع حادثه آتش سوزی و ریز ساختمان پلاسکو بود.

به گزارش خبرنامه دانشجویان ایران به نقل از ایسنا، علی بیت‌اللهی اظهار کرد: ساختمان پلاسکو از یک سو در بردارنده مواد قابل اشتعال نظیر منسوجات و پوشاک بود و از سوی دیگر طبق ارزیابی‌های اولیه، فاقد سیستم اطفاء حریق استاندارد که در وضعیت حرارت‌های بالا باید به طور اتوماتیک به کار بیفتد و آتش را خاموش کند که متاسفانه در ساختمان پلاسکو وجود نداشته است.

وی افزود: طبقات فوقانس ساختمان ابتدا دچار حریق می شود و با توجه به اینکه این ساختمان دارای سازه فلزی یکپارچه بوده است، بر اثر حرارت مقاومت وزنی خود را از دست می دهد. طبقاتی که کانون حریق بوده نرم می شود و نمی تواند وزن طبقات فوقانی را تحمل کند.

رییس پژوهشکده ساختمان مرکز تحقیقات با بیان اینکه در ساختمانهای یکپارچه از دست رفتن توان یک ستون باعث صدمه به کل سازه می شود گفت: در این حادثه طبقات فوقانی روی طبقه ای که تحت تاثیر آتش با حرارت بسیار بالا بوده فرو ریخته و کل اسکلت نتوانسته وزن سازه های فرو ریخته را تحمل کند، بنابراین فروریزش کلی اتفاق افتاده است.

بیت اللهی، وجود پلیس ساختمان، بخصوص برای بناهای قدیمی را ضروری دانست و گفت: حادثه پلاسکو از چند محور قابل ارزیابی است؛ یکی از دیدگاه مقاومت ساختمان در برابر آتش، موضوع دیگر مسائل سازه ای این ساختمان و مساله ی مهم دیگر به مدیریت بحران مربوط می شود. نحوه امداد و نجات و چگونگی رفتار مردم با نیروهای خدماتی مجموعه عواملی است که  دست به دست هم می دهد تا ابعاد یک فاجعه بالا یا پایین بیاید. از این سه دریچه باید حادثه مورد واکاوی قرار گیرد که در روزهای آینده جزییات آن را منتشر می کنیم.

وی تصریح کرد: موقعیت ساختمان پلاسکو در بافت متراکم تجاری قرار دارد. ساختمان پلاسکو نماد تجارت در شهر تهران است اما معابر باریک، عدم رعایت استانداردهای لازم در اطراف ساختمان و قدمت بیش از 50 سال، دلایلی بوده که دامنه بحران را در این حادثه بالا برده است.

رییس پژوهشکده ساختمان و ابنیه فنی مرکز تحقیقات راه مسکن و شهرسازی ادامه داد: مورد دیگر موضوع رفتار مردم است. هم مردمی که ناظر این ماجرا بودند و هم مردمی که منافعی داشتند و نمی خواستند اموال، اجناس، اشیاء، مدارک و غیره از بین برود. در چنین مواردی نیازمند رفتار صحیح هستیم ولی در حادثه پلاسکو دیدیم چون آموزشهای لازم صورت نگرفته دچار وضعیت بی نظمی شدیم که حتی راه آمبولانسها و آتش نشانان مسدود شده بود. چنین مواردی در کشورهای دیگر نمی بینیم.

بیت اللهی با تاکید بر خطرپذیری سازه پلاسکو اظهار کرد: ساختمان پلاسکو ساختمان اول و آخر در تهران نیست که در وضعیت خطرناک قرار دارد. از این نوع سازه با این نوع وضعیت از نظر خطرپذیری در تهران زیاد داریم. در بازار تهران و اطراف همین ساختمان، پاساژهای مختلفی با قدمت بالا وجود دارد. همچنین با توجه به اینکه مالکیت این ساختمانها خصوصی است در این نوع مالکیت، مدیریت ساختمان باید قوی عمل کند و اقدامات ایمنی را رعایت کند.

وی بر نقش ارگانهای دخیل در امر پایش مستمر ایمنی ساختمانها تاکید و تصریح کرد: از نظر الزامات اجرایی ساختمانهای موجود و قدیمی، پلیس ساختمان به شدت مغفول مانده است. طبق مبحث 7 و 21 مقررات ملی ساختمان موارد ایمنی باید رعایت شود، فرض را بر این می گذاریم که برای ساختمانهای جدیدالتاسیس این مباحث جدی گرفته می شود اما ساختمانهای قدیمی به شدت مغفول مانده که رسالت مطبوعاتی و ملی ما ایجاب می کند ایمنی را رعایت کنیم تا دچار وضعیتی مشابه ساختمان پلاسکو نشویم.

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
حمیدرضا نظری
1395/10/30 - 21:33

أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ همانا با یاد خدا، دل‌ها آرام می‌گیرد...
...................................................
وحشت در کمین من است!

نويسنده: حميدرضا نظري


اینک بهتر است وحشت نكنيد و خونسرد باشید؛ كاملا خونسرد باشید و فقط سعی کنید نگاهي به ساعت تان بيندازيد؛ ممکن است که زمان براي من و شما، دقیقاً يكي است و اکنون ساعت مان، يك عدد مشترك را نشان مي دهد؛ شاید عقربه هاي ساعت من، درست روي عددي است كه اكنون ساعت شما قرار دارد؛ شاید در همین لحظه که مشغول خواندن این مطلب هستید، وحشت و خطر در کمین تان نشسته و مرگ، واقعاً شما را نیز نشانه رفته است؛ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ...
****
اينجا، يك ايستگاه است؛ جايي كه مي تواند براي عده اي مبدأ و جمعي دیگر مقصد باشد. اینک درون يكي از واگن هاي مترو، به ساعتم مي نگرم؛ ساعتي كه نشان دهنده زمان حال است و عقربه هاي آن، درست روي عددي است كه اكنون ساعت شما قراردارد!
شايد دقیقا در همين زمان، مردي با توكل به يزدان پاك، به زيبايي هاي زندگي لبخند مي زند؛ شايد جواني خشمگين در يك لحظه غافلگيركننده، صورت رقیب خود را با گالني از اسيد مرگ آور نشانه رفته است؛ شايد زني وحشت زده براي فرار از چاقوي زهرآگين همسرش، از آپارتماني سربه فلک کشیده سقوط می کند؛ شايد تا لحظاتي ديگر، وحشيانه ترين جنايت سال به وقوع بپيوندد و...
... قطار مترو به حرکت خود بر روی ریل آهنین و در مسیر ایستگاه بهشت زهرا س ادامه می دهد و من به پرندگان بي رمق وآسمان غبارآلود و هوای آلوده شهرم و ماشين ها و آدم هايش مي انديشم و از خود مي پرسم: دراين لحظه، درشهر بزرگ من چه مي گذرد؟ به راستي در زيرسقف آسمان تهران، زندگي چگونه است و چرخ گردون به كدامين شكل مي چرخد؟
اينك، زندگي براي مسافران آغاز می شود و زنگ تلاش براي معاش به صدا درمي آيد تا همه نگاه ها به آسمان و لطف و بخشش دوست متمايل شود؛ دوستي كه باور دارم زيباست و زيبايي ها را دوست دارد:
خدايا، به اميد تو؛ به من و ما آرامش روح و جسم و رزق و روزي حلال عطا فرما تا...
... قطار مترو، پس از توقف در ایستگاه، درهای خود را می گشاید و به يكباره مسافران روی سکو را می بلعد و به حرکت در می آید تا دقايقي بعد، آنان را در گوشه وكنار اين شهر درندشت پراكنده کند... به صورت مسافران دقيق مي شوم تا شايد چهره ای آشنا ببينم... نيمرخ آن مسافر چقدر برايم آشناست!... او را كجا ديده ام؟...آه خدای من؛ او چقدر شبیه من است!!... ناگهان نفس درسينه ام حبس مي شود: واقعا عجیب است؛ چهره این مسافر با من تفاوتی ندارد... اگر او من است، پس من کیستم؟!...
به سختی آب دهانم را فرو می دهم و به مسافر نگاه می کنم. او بلافاصله و با سرعت، رویش را برمی گرداند و با خشونت به چشم های من خیره می شود و همه وجودم را به لرزه درمي آورد؛ او دندان های خون آشام و چشم های دریده و صورت از فرم برگشته و چهره ای بسیار مخوف و وحشتناک دارد!
خدایا!... کمکم کن!...
دیگر تحمل دیدن او و قدرت ایستادن بر روی پاهای ناتوان خود را ندارم؛ زانوانم سست می شود و در گوشه ای از واگن قطار می نشینم و هراسان در خود مچاله می شوم...
... چند لحظه بعد، پس از توقف مجدد قطار و خروج چند مسافر، آن چهره مخوف از مقابل ديدگانم گُم و پنهان مي شود و دیگر اثری از او نمی بینم. با آسودگي نفس تازه مي كنم و به آرامی از جا بلند می شوم. دلم مي خواهد هرآنچه را که دیده ام خیالی بیش نباشد و...
... حركت ملايم قطار، مرا وا مي دارد تا باز هم به زندگي و چگونگي گذر زمان در بزرگ ترين شهر سرزمينم بينديشم؛ اينك دراين زمان، درتهران چه مي گذرد؟! شايد درست در همين لحظه، حسد هميشگي یک انسان، وحشيانه و با بي رحمي تمام، چشم انساني دیگر را كور كند؛ شايد نواي روح بخش اذان، گام هاي مصمم و قابيل وار برادري را سست و لرزان كند تا از قتل هابيل و عزيزش بگذرد. من اطمينان دارم كه اينك در همين لحظه نوزادي دركوچه باريك ما، زاده مي شود و گل لبخند برلب خانواده اش مي نشاند؛ شاید زنی با شیرینی و یک دسته گل، براي دست بوسی پدر تنها و پیرخود، به سمت خانه غم زده سالمندان رهسپار می شود؛ شايد اکنون جوانی برای خواندن و دیدن مطلب و عکسی سرگرم كننده و شادي بخش، حريصانه و با لذت، به صفحه كامپيوتر یا تلفن همراه خود خيره مي شود؛ شاید بيماري بد حال، بخش آی سی یو را ترك و خانواده اي را از غم و غصه رها مي كند؛ دانش آموزي قهر و غضب را به دست فراموشي مي سپارد و صورت همشاگردي اش را غرق بوسه مي سازد؛ كودكي يتيم، اشك از چهره می زداید و به یاد تشنگی نخل های کوفه و محراب و فرق شکافته مهربان ترین مرد خدا، با کاسه ای شیرگوارا، به عیادت عزیزی خفته در بستر بیماری می رود و...
... قطار مترو به ايستگاه مي رسد و تعداد زیادی از مسافران پس از پیاده شدن، با شتابزدگی و عجله به سمت درخروجي روانه مي شوند. سوالی معمولی اما عجیب درذهنم شکل می گیرد: عجله؟!... اينجا ديگرچرا؟!... اينجا كه ايستگاه بهشت زهرا است؛ ايستگاهي كه بالاخره همه بايد در آن پياده شوند؛ ورود به اين مكان، دير يا زود دارد، اما...
... اينك، درمقابل ديدگانم، مردي را مي بينم كه با پاي خود نمي رود؛ عده اي او را روی دست هایشان به سوی تابوت سرد و غسالخانه مي برند؛ او آثار سوختگي برچهره دارد و بوي اسيد مرگ آور صورتش، مشام مرا مي آزارد... لحظاتي بعد، به روبروي خود مي نگرم و باز هم همان موجود وحشتناک با چشم های دریده را می بینم؛ کسی شبیه من که با چهره ای مخوف و دندان های خون آشام، با شتاب به سویم پیش می آید...
خدایا، او از جان من چه می خواهد؟!... الهی، حالا در این لحظات دلهره آور، تکلیفم چیست و چه باید بکنم؟!...
وحشت زده و با همه وجود برخود مي لرزم و دچارتنگي نفس مي شوم، مي خواهم پا به فرار بگذارم، اما او خيلي سريع و با همه قدرتش، چنگال های تیز و دست های هیولایی اش را به دور گردنم حلقه مي كند و...
یاعلی، به دادم برس!...
بايد کاری بکنم... باید بگريزم و جان خود را نجات دهم... صداي دور، اما دلنواز مناجات از بلندگوي مسجد، مرا به سوي خود فرا مي خواند. باید خود را خلاص کنم و فورا بگریزم... به سختی دست های مرگ آورش را از گردنم جدا می کنم و به سمت صدا پا به فرار می گذارم و شروع به دویدن می کنم تا هر لحظه از او دور و دورتر شوم؛ هراسان به قدم هایم سرعت می بخشم و با همه توان همچنان می دوم و می دوم و می گریزم و می گریزم و... لحظاتی بعد، نفس زنان درمیان هاله ای از نور، درگوشه اي نزدیک به محراب مسجد، پناه مي گيرم تا شايد به آرامش برسم: أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ همانا با یاد خدا، دل‌ها آرام می‌گیرد...
****
... اينجا، يك ايستگاه است؛ جايي كه مي تواند براي عده اي مبدأ و جمعي دیگر مقصد باشد. اینک درون يكي از واگن هاي مترو نشسته و به ساعتم مي نگرم؛ شايد دقیقا در همين زمان، مردي با توكل به يزدان پاك، به زيبايي هاي زندگي لبخند مي زند؛ شايد جواني خشمگين در يك لحظه غافلگيركننده، صورت رقیب خود را با گالني از اسيد مرگ آور نشانه رفته است؛ شايد زني وحشت زده براي فرار از چاقوي زهرآگين همسرش، از آپارتماني سربه فلک کشیده سقوط می کند؛ شايد تا لحظاتي ديگر، وحشيانه ترين جنايت سال و...
اینک بهتر است وحشت نكنيد و خونسرد باشید؛ كاملا خونسرد باشید و فقط سعی کنید نگاهي به ساعت تان بيندازيد؛ ممکن است که زمان براي من و شما، دقیقاً يكي است و اکنون ساعت مان، يك عدد مشترك را نشان مي دهد؛ شاید عقربه هاي ساعت من، درست روي عددي است كه اكنون ساعت شما قرار دارد؛ شاید در همین لحظه که مشغول خواندن این مطلب هستید، وحشت و خطر در کمین تان نشسته و مرگ، واقعاً شما را نیز نشانه رفته است؛ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ...
تورهای مسافرتی آفری
طرح ترافیک جدید امسال اجرا نخواهد شد
اینجا دانشگاه است
حواشی جدید سریال «پایتخت»
ورود پلیس ضد شورش برای متفرق کردن دانشجویان در پاریس +فیلم
رئیسی: تحریم‌ ایران به نتیجه نخواهد رسید
مهلت انتخاب رشته دکتری امروز به پایان می‌رسد
داستانی از نجات یک کسب و کار با پنل پیامکی
بازی‌های بلاک‌چینی: گالا (Gala) پیشگام سرگرمی‌های آینده
بیش از ۳۰ مدل ایده عکاسی طبیعت (پسرانه و دخترانه)
گزارشی از زنده به گورشدن ۲۰ نفر در غزه + جزئیات
دستور مهم رئیسی برای دیوارکشی مرزهای ایران
تجمع دانشجویان حامی فلسطین در نزدیکی کاخ سفید+فیلم
تفاوت چاپ مش و چاپ استیکر در چیست؟
بعد از ژل لب چکار کنیم؟/ تا نخوانده اید تزریق ژل لب انجام ندهید!
ایران برای ایجاد یک پایگاه دائمی در دریای سرخ تلاش می‌کند
چرا مشارکت در دور دوم انتخابات مهم است؟
تحویل مشعل المپیک به فرانسه
جزئیات مشوق‌های مهارت آموزی برای سربازان
زمان تبلیغات داوطلبان مرحله دوم انتخابات
فقط این افراد می‌توانند در دور دوم انتخابات مجلس رأی دهند + جزئیات
کدام ورزشکاران و مربیان در ایران مسلمان شدند؟ +جزئیات
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top