خبرنامه دانشجویان ایران:
«خبرنامه دانشجویان ایران»به نقل ازرجا نیوز،مرزبندی و از جمله محورهای انتقادآمیز کسانی بود که علم جنبش به اصطلاح سبز را بر دوش داشتند، کسانی که در مناظره های تلویزیونی و فضای بعد از انتخابات هم این بحث را پیش کشیدند؛ تا آنجا که فرزند شهید بهشتی هم به پدر نامه نوشت و از جور زمانه! گلایه کرد که پدر! "به نام دین، دینداران را بی دین نامیدند، مذبوحانه به دنبال سرانگشتان بیگانه گشتند و یافته و نایافته، سکوت تلخ، بلند و رسای حق خواهان را با شادکامی دشمنان قسم خورده انقلاب همانند کردند تا مجوزی برای مشروعیت بخشی به کودتاگران دست و پا کنند.
شاید در این میان مروری بر گفتمان انقلاب و البته سخنان و مواضع شهید بهشتی در مقابل خط انحراف راهگشا باشد؛ تا مگر فرزند او را متوجه رسم فراموش شده پدر کند و مصادره ای را که بر اندیشه او چنگ می زند، هشدار دهد. ماجرا به سال 58 برمی گردد. آنگاه که در کانون وکلای دادگستری، حسن نزیه ریاست همایش را برعهده داشت و از ناکارآمدی دین در عرصه اجتماع گفت. یعنی همان حرف هایی که دوستان امروز فرزند بهشتی می گویند. آن زمان شهید بهشتی ضرورت خط بندی بین و بیگانه را پیش کشید و خواهان محاکمه نزیه به خاطر اظهارات غلطش شد.
شهید بهشتی در جمع مردم گفت: «بنده امروز در این روزنامه کیهان (7/3/58) در صفحه سوم یک سخنرانی دیدم مربوط به اجتماع کنگره وکلای دادگستری، در ستون دوم از صفحه سوم در آن اواسط ستون سخنرانی گفته است: «اگر ما فکر کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می توانیم در قالب اسلامی بسازیم، آیات عظام هم می دانند این امر در شرایط حاضر نه مقدور است و نه ممکن و نه مفید.»من در این مجمع شما تحصیلکردههای کشور، خواهران و برادران و در مجمعی که عده قابل ملاحظه ای هم خوشبختانه از فضلای روحانی جوان حضور دارند، یعنی مجموعه تمام عیار از تحصیلکردههای مبارز این کشور، معمم و غیرمعمم، زن و مرد، این سؤال را می کنم که فرد یا گروهی که این دید را در رابطه با انقلاب ما و با اسلام دارد، آیا نسبت به انقلاب پیروزمند ما در این مقطع است یا "بیگانه"؟» و مردم سه بار با صدای بلند پاسخ دادند:«بیگانه، بیگانه، بیگانه»(1)
نزیه در همایش کانون وکلا، وقت را از کسانی که داعیهی دفاع از جایگاه دین داشتند، گرفته بود و بدون قاعده به مخالفان حضور دین در عرصه اجتماع سپرده بود و خود نیز سخنانی البته با در نظرگرفتن جوانب امر در باب عدم کارآمدی قوانین اسلام مطرح ساخته بود.
نزیه سپس با گلایه از آنچه که آن را برخوردهای حذفی میخواند، ادامه داد: «چرا نخواهیم اجازه دهیم هر کسی تحت هر عنوان می خواهد کوشش بکند، فعالیت بکند برای خدمت به مملکت؟» و بعد حرف اصلی مجال بروز می یافت:«اگر ما فکر کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می توانیم در قالب اسلامی بسازیم، آیات عظام هم می دانند این امر در شرایط حاضر نه مقدور است و نه ممکن و نه مفید.»(2)
این حرفها البته مشابه همان حرفهایی است که دوستان امروز فرزند شهید بهشتی با جسارت تمام بر زبان می آورند و مقدمه های آن روز نزیه را هم از صدر و ذیل کلامشان فاکتور می گیرند. و البته فرزند شهید بهشتی که نامه سوزناک به پدر می نویسد، احساس اخوت و نزدیکی با دوستان جدیدش می کند!
شهید بهشتی آن زمان به همان میزان هم بسنده نکرد. او ادامه داد: «بنده نمی گویم آقا شما حق نداری حرفت را بزنی؛ ملاحظه کنید ما نه استبداد و خفقان داریم در کشور و نه چیزی شبیه آن، ولی حق داریم که این مطلب را صاف و پوست کنده بیان کنیم که افراد و گروه ها هر چند مبارزاتی داشته اند و هر چند زندان ها رفته باشند، هر چند تلاش هایی با سابقه های سی و چهل سال داشته باشند، می توانیم این سؤال را مطرح بکنیم که آیا این افراد و این گروه ها رابطه شان امروز با انقلاب اسلامی ملت ما و رهبری انقلاب چیست؟»
از نگاه شهید بهشتی صرف سابقه انقلابی مهم نبود؛ برای قرار نداشتن در جبهه ارتباط شفاف با بیگانه هم لازم نبود؛ بلکه بحث بر سر رویکرد ها شکل می گرفت. او بار دیگر از مردم سؤال کرد: «من این سؤال را دوست دارم بر ملت ایران عرضه کنم، بر خانواده های شهدای انقلاب ایران در این مقطع اخیر عرضه کنم و بگویم ای ملت مبارز انقلابی به پا خواستهی ایران، ای خانواده های شهیدان، در راه خدا من سخنم با اکثریت قاطع شماست، از آن اکثریت قاطع انقلابی به پا خواسته می پرسم که فرد یا گروهی که در تعریف و رابطه با انقلاب تو بگوید "اگر ما فکر کنیم تمام مسائل سیاسی و اقتصادی و قضایی را می توانیم در قالب اسلامی بسازیم، آیات عظام هم می دانند این امر در شرایط حاضر نه مقدور است و نه ممکن و نه مفید"، ...آیا چنین افراد و چنین گروه هایی را در رابطه با خط انقلابی ات، می دانی یا بیگانه؟» و باز هم جمعیت یک صدا فریاد کردند:«بیگانه، بیگانه، بیگانه»
شهید بهشتی خواهان محاکمه نزیه شد. او گفت: «این کارها بیشتر نشانه این است که یک گروه اقلیت روشنفکرمآب و روشنفکرنما می خواهد با این بازی ها با دستاوردهای انقلاب خونین اسلامی ما موضع گیری تازه داشته باشد؛ برای ما عواقب آن معلوم است.» و ادامه داد: «من فعلاً نمی خواهم بگویم اینها خائناند یا نه، باید اینها محاکمه شوند تا معلوم شود با چه انگیزه ای می گویند اسلام نمی تواند راه حل باشد.»
شهید بهشتی هشدار داد که انقلابیون هنوز هم آماده شهادتند و با نهیب گفت: «شما خیال می کردید با یک کنگره چند صد نفری با نام دهان پرکن حقوقدان ها و وکلای دادگستری می توانید جامعه انقلابی ما را مرعوب کنید؟...مبادا کنگره های شما نسخه دوم کنگره های اندیشمندان شاهنشاهی باشد.»(3)
همان زمان شهید مفتح و جمعی از انقلابیون هم اعتراض کردند و شهید بهشتی از مردم خواست تا در صورت لزوم آماده برگزاری راهپیمایی باشند. انجمن اسلامی کارکنان صنعت نفت هم از حضور نزیه در جایگاه ریاست شرکت ملی نفت ابراز نگرانی کرد و طی بیانیه ای نوشت: «صدای پای دیکتاتوری و استعمار در صنعت نفت به گوش می رسد و بقایای رژیم به صورتی موثر در شرکت نفت فعالیت دارند.» شخصیت نزیه البته بعدها برای انقلابیون روشن تر شد و همه دریافتند آنچه را که روزی بهشتی در خشت خام دیده بود.
واکنش نزیه به اظهارات شهید بهشتی هم جالب توجه است. واکنشی که قرابت نزدیکی به واکنش دوستان امروز فرزند او دارد. نزیه گفت: «هیچ کس حق ندارد چوب و چماق تهدید بردارد.» و تصریح کرد: «این دکتر بهشتی است که باید محاکمه شود نه من چون ایشان در لباس روحانیت می خواهند به مردم دروغ بگویند.» نزیه بهشتی را درغگو می خواند و سوابق انقلابی خود را به رخ او می کشید. او می گفت: «من هرگز انتظار نداشتم آنهایی که در کسوت روحانیون هستند دور از حق و عدل و انصاف به داوری در مورد اشخاصی بپردازند که عمری در صفوف متشکل مخالفین رژیم گذشته مبارزه کرده اند.»
نزیه البته به نص امام هم پناه می برد: «من نمی دانم چه طور ممکن است کسانی در لباس روحانیت متعرض جان و امنیت خانواده ها باشند. امام بارها گفته اند از اسلام چهره زشتی نسازید در حالی که افرادی چون دکتر بهشتی با عنوان کردن این مطالب که فقط در شأن رژیم گذشته و عوامل دست اندرکار آن بود، ابتدا اشخاص را با چوب تکفیر می رانند، سپس عده ای را با چوب و چماق به سراغشان می فرستند... باید در حسن نیت افرادی چون دکتر بهشتی تردید کرد.»(4)
اکنون باید از فرزند شهید بهشتی پرسید مرزبندی و بیگانه خوب است یا بد؟ و با این اوصاف حکایت کسانی که در مقابل صریح کلام ولی فقیه و همراه و همگام با فضاسازی رسانه های بیگانه به پا خواسته اند، چیست؟ اگر شهید بهشتی امروز زنده بود، آیا با همان موضع روشن خود، به مقابله با خط انحرافی امروز ولو مرکب از نزدیکانش بود، برنمیخاست و محاکمه فرزندش و افرادی چون میرحسین موسوی و کروبی را خواستار نمیشد؟
پینوشتها:
1-روزنامه جمهوری اسلامی 10/3/1358
2-روزنامه کیهان 7/3/1358
3-روزنامه جمهوری اسلامی 10/3/1358
4-روزنامه اطلاعات 12/3/ 5