با نزدیک شدن به مراسم تحلیف روحانی، موج سهمخواهیها از کابینه هم گسترش پیدا کرده است و از عارف و کواکبیان تا فائزه هاشمی و خیلیهای دیگر سهمخواهیهای خود را علنی بیان کرده و ابعاد آن را تا سرحد «دولتخواهی» افزودهاند، البته این سهمخواهیها تا همین الان هم کماثر نبوده و موضع روحانی را از سطح «ترکیب دولت دوازدهم فراجناحی خواهد بود و از توانمندی و ظرفیتهای کلی نظام استفاده خواهند کرد»، به سطح «امروز در مسئولیتهای ردهبالا نوبت این 24 میلیون است» رسانده که خود نشان میدهد تیر سهمخواهیها تا حد زیادی به هدف خورده است. جمع کثیری از اصلاحطلبان با اتکا به این منطق که رای مردم به جریان اصلاحات بوده، استدلال میکنند که کابینه دوازدهم باید به حیاط خلوت جریان اصلاحات دوم خرداد بدل شود و امثال فرجی دانا و موسوی لاری به جمع جهانگیری، زنگنه، ظریف و دوستان اصلاحطلبشان در کابینه اضافه شوند، آنها معتقدند خواست مردم با توجه به رای 24 میلیونی ریختهشده در صندوقها، تسلط مطلق اصلاحات بر دولت است و استفاده از وزیر نزدیک به جریان اصولگرایی، دهنکجی به مردم محسوب میشود. همچنین در نظر آنها حضور یک وزیر با گرایشهای سیاسی متفاوت نسبت به شخص رئیسجمهور در کار دولت خلل ایجاد خواهد کرد.
اما پاسخ چیست؟ آیا واقعا این ادله صحیح و سهمخواهی اصلاحطلبان از سر دلسوزی برای آرای مردم و کارآمدی دولت است؟
اولا منطق حاکم بر دلیل اصلاحطلبان در مورد اینکه مردم به دولتی اصلاحطلب رای دادهاند پس هیچرگهای از اصولگرایی نباید در دولت وجود داشته باشد منطق غلطی است. شاید اگر برای اداره تکتک وزارتخانهها رایگیری مستقیم از مردم صورت میگرفت و آن 24 میلیون در همه وزارتخانهها اصلاحات را برمیگزیدند این حرف درست بود، اما در انتخابات اخیر هرکس وجهی را بر وجوه دیگر غالب دیده و رای داده است؛ مثلا ممکن است فردی با همه انتقادی که به عملکرد اقتصادی اصلاحطلبان داشته، بهخاطر علاقه به سیاستهای فرهنگی آنها، به اصلاحات گرایش پیدا کرده باشد و رای خود را در سبد روحانی قرار داده باشد، اما طبعا هنگام چینش کابینه نمیتوان رای او را در سبد اقتصادی اصلاحطلبان گذاشت و رای آن سبد را نیز 24 میلیون دید.
ثانیا اینکه فرض کنیم با حضور افرادی با گرایشهای سیاسی مختلف و بعضا مخالف با رئیسجمهور در دولت، کارآمدی این نهاد تحتالشعاع قرار میگیرد پیشفرض غلطی است، چراکه وجود اختلاف نظر در بسیاری موارد سبب پویاتر شدن سیستم و دریافت درکی صحیحتر و جامعتر از مسائل خواهد شد (به شرط پایبندی طرفین بر اصل تعامل سازنده)، البته طبیعتا اداره افراد همسو برای رئیس دولت سادهتر از اداره افراد شایسته (فارغ از نظر همسو یا ناهمسویی آنها) است. اما لزوما نتیجه بهتری برای دولت در تصمیمات و تحرکات آن نخواهد داشت.
پس این دلایل نمیتوانند دلایل متقنی برای درخواست سهم از روحانی باشند. مضاف بر اینکه اگر هم بپذیریم اصلاحطلبان قائل به کفایت این دو دلیل برای سهمخواهی باشند، علت سهمخواهیهای درونگروهی چیست؟ علت اینکه کارگزاران بیش از اتحاد ملت سهم بخواهد یا برعکس چه چیز میتواند باشد؟ فلسفه اصلی و جان کلام علتیابی مساله سهمخواهی اصلاحطلبان را میتوان در صحبتهای فائزه هاشمیرفسنجانی یافت. آنجا که در گفتوگویی با روزنامه «ایران» گفت: «حزب برای کسب قدرت به وجود میآید سهمخواهی کاملا درست است و ما باید بدون تعارف و رودربایستی و بدون خجالت دنبال سهممان باشیم. هرکسی در انتخابات زحمت کشیده است، الان باید در قدرت هم سهم داشته باشد و من معتقدم آقای روحانی باید این کار را انجام دهد.» یعنی فلسفه سهمخواهی اصالت داشتن این مساله برای جریان اصلاحات است که تلاش یک گروه برای رئیسجمهور شدن روحانی باید با سهیم شدن آن گروه در قدرت پاسخ گفته شود یعنی همان روشی که اصطلاحا به آن «کاسبی» میگویند.