با گذشت زمان از این رویداد و حتی انعکاس آن در رسانههای خارج از کشور و تبدیل شدنش به تیتر یک روزنامههای اتریش، هنوز مشخص نشده است که چه کسی و با چه هدفی این فیلمها و عکسها را گرفته است؟ و آیا فرد فیلمبردار از آشنایان وی بوده است یا خیر؟ اما آنچه مسلم است این رفتار خارج از عرف جامعه از سوی ستارهها برای بار اول نبوده است و میتوان گفت برای بار آخر هم نخواهد بود. نکته مغفول مانده در تحلیل ارائه شده از سوی کارشناسان عدم توجه به فعالیتهای واکسینهساز ستارهها برای به وجد آمدن چنین چالشهایی است.
درتمام دنیا بازیگران، ورزشکاران، هنرمندان و دیگر اقشار مورد توجه مردم که در جایگاه ستارهها قرار میگیرند و زندگی همراه با شهرت را انتخاب میکنند، با محدودیتهای متنوعی که برآمده از هر جامعه و منطبق با عرف زندگی مردم است مواجه میشوند. با این حال بیشتر مزیتهای شهرت در چشم همگان ظهور دارد که باعث شده است تا میل رسیدن به این جایگاه، خواب را از چشمان بسیاری افراد برباید.
افراد مختلف با داشتن تواناییهای خـــاص و حتی معمــولی در موقعــیت ستاره شدن قرار میگـــیرند و این رسانهها هستند که با قدرت خود، پتانسیل افراد را به فعل تبدیل کرده و ستارهسازی میکنند. حال اگر فرد خود زاییده فضای رسانهای باشد، سهم بیشتری از شهرت او مدیون رسانه مُعرفش خواهد بود. در این صورت موفقیت و شکست ستاره در اعتبار و اعتماد به آن رسانه نیز موثر خواهد بود. رسانهای که مرتبا ستارهسازی کند و این ستارهها خطوط قرمز رسانه را رعایت نکنند، با دست و بودجه خود، پایانی تلخ را از سوی مخاطبان برای خود رقم خواهد زد. در مورد اتفاقات چند روز اخیر که متاسفانه در سالهای اخیر پرتکرار هم شده است، عوامل بسیاری موثر بودهاند اما باید گفت جدیترین نقد به مدیریت رسانهها در برنامهریزی و کنترل ستارهها بر میگردد.
گاهی دیده میشود که ظاهر و تواناییهای تکنیکی افراد بر محتوا و پختگی آنها غلبه میکند و در نتیجه از یک فرد عادی، «رستم» ساخته میشود که خود رسانه هم از بردن نام او «وحشت» دارد. این روش تصمیمگیری ناشی از نگاه بازرگانی به مقوله فرهنگ است، آن هم با الگوگیری ناقص و کاریکاتوری. لذا باید این پدیده از مرحله جذب افراد به رسانه ملی جدی گرفته شده و با سختگیری آنتن صداوسیما در اختیار افراد قرار گیرد. استفاده از ابزارهای تشویقی و تنبیهی موثر و بهنگام میتواند در کنترل ستارهها کمکی جدی باشد.
توجه به آموزش افراد به نحوی که خطوط قرمز مدنظر رسانه را به درستی فراگرفته و عواقب عدم رعایت آنها به خوبی آگاه شوند. باید شرایطی برای فرد تصویر شود که فرد اینگونه تلقی کند که با عدم رعایت الزامات رسانه «زندگی هنری» او نیزکاملا از بین خواهد رفت و راهی برای بازگشت نخواهد داشت. اما کاهلی مدیران رسانه ملی در سالهای اخیر در مواجهه با ستارهها تا جایی بوده است که افراد بعد از انجام بعضی از افعال خارج از عرف و مدتی قطع همکاری، دوباره برگشته و حتی در مواجهه با احساسات جریحهدار شده مخاطبان، اظهار ندامت هم نمی کنند. قرار گرفتن در موقعیت ستارهها مطمئنا سختیها و محدودیتهای خاص خود را دارد، اما باید فرد با آگاهی این راه را انتخاب کند و برای این انتخاب، نقش مدیریت رسانه، بیشترین سهم را دارد. نباید شرایط بهگونهای رقم بخورد که ستارهها خود را به رسانه تحمیل کنند. اتفاقی که بارها با استفاده از فضای مجازی برای بسیاری افراد افتاده است.