بنابراین یکی از عوامل شکوفایی اقتصادی و خروج از رکود فعلی حمایت از شرکتهای دانشبنیان است که میتواند منجر به پیشرفت علمی و به تبع آن بهبود وضعیت اقتصادی کشور شود. نقش دولت در حمایت از شرکتهای دانشبنیان بسیار حائز اهمیت است. یکی از مشکلات پیش روی شرکتهای دانشبنیان تامین سرمایه در مراحل مختلف فعالیتشان است که دولت میتواند با برنامهریزی این نیاز را با روشهایی همچون دادن وام رفع کند. تخفیفهای مالیاتی و حمایت از صادرات محصولات شرکتهای مستعد نیز باید جزء اولویتهای دولت قرار گیرد.
مطالعات آیندهپژوهانه که امروزه در نقاط مختلف دنیا برای شناخت آینده جهان صورت میگیرد، بیانگر این است که مجموعهای از علوم نوظهور در شکلگیری تمدن آینده بشر نقش کلیدیتری خواهند داشت که علوم زیستی و علوم شناختی از آن دستهاند، لذا کشورهایی میتوانند در آینده جهان یک بازیگر موثر به حساب بیایند که از پشتوانههای علمی و فنی علوم ذکرشده برخوردار باشند. در نتیجه اقتصاد و معیشت مردم کشورها در آینده به همین پشتوانههای علمی گره خواهد خورد و این تجلی فرمایش امیرالمومنین است که میفرمایند «العلم سلطان...». امروز هم همینطور است که دست برتر را در عرصه جهانی کشورهایی دارند که از لحاظ علمی قویتر هستند و آینده نیز همین گونه است. با این تفاوت که ممکن است نقش بعضی از علوم پررنگتر و نقش برخی دیگر کمرنگتر شود. غفلت حکومتهای مستقر در ایران در سدههای گذشته از پیشرفت علمی موجب عقب افتادن امروز ما از تعدادی از کشورها شد و ممکن است جابهجا شدن اولویتهای امروز دولتها، عدم سرمایهگذاری صحیح روی پیشرفت علمی یا احیانا ضعف ما در پژوهش در رابطه با آینده – آیندهپژوهی- این فاصله علمی را بیشتر کند.
البته پیشرفت حقیقی جریان علمی به معنای رفع نیازهای حیاتی کشور و تاثیرگذاری فعالانه روی سرنوشت کشور، با نظام دانشگاهی فعلی کشور بیگانه است؛ نظامی که عموما دانشجو و استاد را به انسانهایی بیتفاوت نسبت به واقعیتهای کشور بدل میکند که چند سالی را قرار است در دانشگاه سپری کنند و یکی دنبال نمره میگردد و دیگری دنبال مقاله و ارتقا. همینجاست که باید اثر دولتها در تصحیح و ارتقای نظام دانشگاهی را انتظار داشت. یکی از وظایف فراموششده دولتها در میان غبار وعدههای ایام انتخابات، اصلاح نظام ارتقای اساتید است که باید فاکتورهای جدید و مهمتری جایگزین معیارهایی همچون تعداد مقاله در ارتقای اساتید شود. متاسفانه در نظام فعلی ارتقای اساتید، استادی که عمر خود را صرف مسائل واقعی و اولویتدار کشور میکند، اگر خروجی جدی از جنس مقاله و چیزهای دیگر نداشته باشد، ممکن است امتیاز قابلتوجهی برای ارتقا به مراتب بالاتر نگیرد.
یک وظیفه فراموششده دیگر دولت تصحیح نظام مالی دانشگاههاست. تزریق بودجههای حاضر و آماده نفتی به دانشگاهها به مدت چند دهه و عادت ندادن دانشگاهها به ایستادن روی پای خودشان از یک سو و عدم ارائه گزارشهای شفاف هزینه و درآمد توسط دانشگاهها از سوی دیگر، به مدل ناکارآمدی رسیده است که نیاز به اصلاح دارد. ارائه گزارش مالی دانشگاهها در دنیا یک اتفاق مرسوم و عادی است -که خود نیاز به طرح بحث مفصلی دارد که در این فرصت نمیگنجد- که دانشگاه هرساله گزارش مفصلی از جزئیات هزینهها و درآمدهای ناشی از شهریه، کمک نهادها و اموال وقفی به صورت کاملا عمومی منتشر میکند و متاسفانه حتی برای دانشگاههای مطرح ما هم امری غریبه به نظر میآید. عدم شفافیت مالی دانشگاهها نگرانیهایی ایجاد میکند که همین بودجه نفتی دولتی دانشگاهها براساس چه اولویتهایی خرج میشود؟ و این نگرانیها وقتی بیشتر میشود که میشنویم در فلان دانشگاه بهجای ساخت خوابگاه برای دانشجوهای سرگردان، سلفسرویس اشرافی برای اساتید ساخته میشود یا در یک دانشگاه دیگر بودجه چند میلیاردی صرف ساخت یک سردر عجیب میشود. البته به نظر میرسد برنامههایی برای کاهش وابستگی دانشگاه به بودجه دولتی وجود دارد.
در انتها لازم به ذکر است در سالهای اخیر اقداماتی همچون تاسیس پارکهای علم و فناوری و مراکز رشد در دانشگاهها در جهتدهی دانشگاه به سمت اقتصاد دانشبنیان میتواند مفید باشد. چنین بسترهایی در دانشگاه میتواند به تشکیل تیمهای دانشجویی حول ایدههای واقعی کمک کند که در آینده فرصت تبدیل شدن به شرکتهای کارآفرین بزرگ را دارند. البته نقطه کلیدی نحوه جهتدهی و تربیت دانشجو توسط منتورها است که میتواند ضامن موفقیت چنین بسترهایی باشد.
بهطور خلاصه میتوان گفت نقش دولتها در حمایت از شرکتهای دانشبنیان از طریق تامین سرمایه و وام و تخفیف مالیاتی و حمایت از صادرات و تصحیح مسائل دانشگاه از جمله نظام ارتقای اساتید و نظام شفافیت مالی بسیار جدی است. تنها در صورتی میتوان به پیشرفت علمی امیدوار بود که پایههای نهاد علم در کشور مستحکم شود.
* دانشجوی مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف