خبرنامه دانشجویان ایران: محمدمهدی شیخ صراف// ابزاری برای سوار شدن روی یک اتفاق متاخر همراه با موج خبری، و البته بساطی برای تسویه حساب کارگردان با جماعت و تیپی که از آنها خوشش نمیآید. آن هم با دستکاری واقعیتهایی که قصه اصلی فیلم از آنجا میآید. با سوژه ممنوعالخروج شدن خانم بازیکن فوتبال به خاطر عدم رضایت همسرش که مجری تلویزیون است.
کارگردان جوان خیلی دلش میخواهد دیده شود. در فیلم قبلیاش (من) هم تمام تلاشش را برای متفاوت بودن کرده بود اما دیده نشد. حالا در فیلم دومش به مدد باران کوثری و امیر جدیدی و آسان پرداخت و اسنپ و کاله و... میخواهد در یک اثر متوسط به مخاطب حقنه کند که طرفدار حقوق پایمال شده است، ولی زیرآب چیزهایی را که دوست ندارد بزند.
در نشست خبری با بیاحترامی به سوال خبرنگاران درباره ضعفها و حفرههای فیلمنامهاش پاسخ نمیدهد و حتی درک درستی از ضوابط پخش زنده صداوسیما برای سر و شکل دادن به پایانبندی نصفه و نیمه فیلمش ندارد.
کارگردان عرق سرد نزدیکترین شخصیت به همان خانم وکیل فیلم است که یک سوژه داخلی را پلهای برای مطرح کردن خودش قرارداده است اما با این تفاوت که حتی جرئت ایستادن پای کارش را ندارد و در پاسخ به سوالات ساده کم میآورد.
چنین فیلمهایی مگر اینکه در زمان اکران عمومی با سر و صدای ناشی از سیاستزدگی، قدری مخاطب جلب کنند وگرنه ماندگاری چندانی در ذهن و خاطرهها ندارند و حتی یک کنش اجتماعی تاثیرگذار برای حل مشکلات مشابه نیز نخواهند بود.