1- سلبریتیها فارغ از جایگاه شخصی، میل و رغبت ایدئولوژیک و میزان تاثیرگذاریشان، همگی در یک عنصر ذاتی اشتراک دارند و آن چیزی نیست جز نسبت داشتن با دیده شدن. سلبریتیای که به هر دلیل عمد و غیرعمد و خواسته و ناخواستهای دیده نشود، پس از گذر مدتی کوتاه دیگر سلبریتی محسوب نمیشود. بدین ترتیب بدون هیچ قضاوت ارزشیای در تحسین یا تقبیح این ویژگی باید توجه داشته باشیم که سلبریتیها در عرصه سیاست اساسا محصول محیطی هستند که در آن توانایی شو و نمایش سیاسی را داشته باشند و در همین باب اگر آنان را در قیاس با «روشنفکران» به عنوان دیگر قشر تاثیرگذار مورد بررسی قرار دهیم، شاهد این تفاوت بارز خواهیم شد که روشنفکران در معنای عام کلمه همواره با ویژگی تودهگریزی خود سعی میکنند بدون حضور مستقیم در جامعه و از راه انتقال اندیشه بر زمین و زمانه خود تاثیر بگذارند اما سلبریتیها همه تلاش خود را معطوف آن میکنند با حضور مستقیم در جامعه و از راه انتقال حس و هیجان (نه اندیشه و ایده) نهایت تاثیرگذاری را داشته باشند. با این اوصاف نمیتوان منکر این اصل مهم شد که سلبریتیها با نمایش خود است که وزن اجتماعی پیدا میکنند پس طبیعتا همواره چه در زمانه دفاع و چه در زمانه عذرخواهی از یک دولت، گروه، جناح، ایدئولوژی و... فضایی نمایشی را ترتیب میدهند، لذا همانقدر که اعتبار یک روشنفکر بیش از حضور نمایشیاش در عمل فکریاش است، سلبریتیها محدود به آنند که عمل سیاسی را در کنشی نمایشی و هیجانی پیگیری کنند.
2- عمل سیاسی سلبریتیها عملی کوتاهمدت است بدین معنا که اگر پروسه کنشگری سیاسی آنها را در قیاس با یک فعال حزبی مورد قیاس قرار دهیم، شاهد آن خواهیم بود که برخلاف فعال حزبی که تمام ایام سال مشغول رصد، مطالعه و طرحریزی برای یک برنامه بلندمدت است اما سلبریتی در یک بازه کوتاهمدت به دنبال حداکثریترین میزان تاثیر میرود. البته این بدان معنا نیست که میان سلبریتیها و احزاب نسبتی متباین وجود دارد، بلکه در خیلی از موارد آنان خود تبدیل به قطار پرسرعت احزاب برای نفوذ بین مردم نیز میشوند اما نکته اصلی در این باب بدین ترتیب است که نهتنها سلبریتیها عمل سیاسی را تبدیل به عملی کوتاهمدت میکنند، بلکه جامعه متاثر از آنان نیز به سمت جامعه کوتاهمدت حرکت خواهد کرد. تحلیل محتوای غالب موضعگیریهای سیاسی سلبریتیها چه در زمانه حمایت از دولت فعلی و چه در زمان حال و اعلام برائتهای زنجیرهای نسبت به دولت و عملکردش همگی نشان و گواه این منش کوتاهمدت است. فیالمثل در موضعگیریهای سلبریتیها به طور عدیده شاهد آن هستیم که گفته میشود تا دقیقه 90 هیچ میلی برای مشارکت نداشتهاند اما به یکباره در دقیقه 90 احساس میکنند که جابهجایی یا ماندگاری یک دولت میتواند تمام مشکلات تاریخ بشریت را حل کند. با مجموع این تفاسیر همانطور که پیشتر نیز گفتیم سلبریتیها عمل سیاسی را چنان با هیجان و احساس آمیخته میکنند که هیچگاه نه در حمایت و نه در برائت نمیتوانند نقشه راهی بلندمدت را نشان دهند؛ سلبریتیها انتخاب سیاسی را تبدیل به یک برنامهریزی کوتاهمدت که تحت تاثیر یک نمایش است میکنند.
3- سلبریتی نسبتی کاملا افراطی با الگوهای مصرفی دارد. سلبریتیها بیش از آنکه مولد باشند همواره مصرفکننده بودهاند، مصرفی که از برند و کالا شروع میشود و تا عمل سیاسی را نیز شامل میشود، از همین رو میتوان سلبریتیها را مصرفکننده ایدئولوژی نیز دانست بدین معنا که این قشر و گروه برای دیده شدن ناچار است در عرصههای متعدد حضور داشته باشد که یکی از این عرصهها سیاست و مسائل حول محور قدرت است. حضور سلبریتیها در سیاست ماهیتی نهتنها نمایشمحور، معطوف به هیجان و کوتاهمدت که بشدت مصرفگرایانه نیز دارد. آنان جامعه را به سمت تودهای شدن پیش میبرند، تودهای شدنی که در آن مردم خود را مصرفکننده ایدئولوژیای بشدت نمادین میکنند اما هیچگاه در ساحت اندیشه به سمت تفکر و ابداع پیش نمیروند. عمل سیاسی متاثر از سلبریتیها پر از نماد است اما از معنا تهی و بشدت مصرفگرایانه است. مجموعا میتوان کنشگری سیاسی جامعه تاثیرپذیرفته از سلبریتیها را کنشی مصرفگرایانه دانست که در آن مردم به جای خلق ایده و اندیشه و ترازو قرار دادن منطق به سمت مصرف هیجان سیاسی برای ارضای کوتاهمدت مطالبات خود میروند، سیاستی که چنین مصرفکننده باشد بشدت ماهیت افیونی پیدا میکند و چنان که میبینیم در پاسخ به هر مطالبه اصیلی انبوهی از جهتگیریهای هیجانی را سرازیر به سمت جامعه میکند.
با نظر داشتن به 3 گزاره تحلیلی بالا شاید بتوان قضاوت بهتری نسبت به رفتار کلی سلبریتیها داشت. واقعیت آن است که حمایت فردی سلبریتیها باعث به قدرت رسیدن دولتمردان فعلی نشده که آنها بخواهند بابت حمایت از روحانی عذرخواهی و اظهار پشیمانی کنند، بلکه در واقعیت امر غلبه یافتن مدل سلبریتیها بود که مسبب ایجاد شدن چنین دولت بیمسؤولیتی شد. سلبریتیها ذاتا جامعه را به سمت تصمیمات کوتاهمدت هیجانی پیش میبرند. آنها جبرا مردم را تبدیل به مصرفکنندگان هیجانات سیاسی میکنند و تصمیمات فردی افراد را چنانکه «ماکس وبر» نیز تقسیمبندی میکند به جای کنش معطوف به عقلانیت، به سمت کنش معطوف به احساس پیش میبرند. جامعهای که در آن نیروی پیشرو سیاسیاش سلبریتیها باشند، راهی ندارد جز آنکه در اولویتیابی مسائل خود به سمت هیجانات کوتاهمدتی برود که باب میل سیاستمداران مسؤولیتگریز است. بیراه نیست اگر با این عینک به قضایا نگاه کنیم که توبه سلبریتیها نباید عذرخواهی از تشویق مردم به رای دادن به یک کاندیدای خاص باشد، بلکه توبه آنان نسبت به وضع موجود باید بر این امر باشد که آنان معیارهای انتخاب یک جمعیت را چنان تحت تاثیر قرار دادند که اسیر هیجاناتی کوتاهمدت شوند. آنها مولد فضایی بودند که در آن مصرف هیجانات سیاسی راه را بر یک تصمیم عقلانی سد میکرد. سلبریتیها باید به جای عذرخواهی بابت حمایت از یک گزینه، بابت خلق یک فضا از مردم عذرخواهی کنند.