عصر روزگذشته مراسمی با عنوان «جشن انتشار»، ویژه انتشار پانصدهزارمین جلد از کتابهای پنجگانه فاضل ناظری با حضور جمعی از شاعران و دوستداران شعر فاضل نظری برگزارشد. فروشگاه انتشارات سوره مهر واقع در میدان انقلاب، جنب سینما بهمن محل برگزاری این مراسم بود. هنوز مراسم شروع نشده بود که ظرفیت فروشگاه سوره مهر تکمیل شد و جایی برای تردد نبود.
به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این حجم از استقبال آن هم بدون هیچ تبلیغی، عجیب بود. تیراژ نیممیلیونی رویای دور اهالی کتاب است که حالا محقق شده؛ این شگفتی تنها از شعر بر میآمد و اعجاز شعر است که به جسم نیمهجان بازار کتاب، جان دوباره بخشیده است. این شلوغیها دیگر عجیب نیست و کمکم عادت میکنیم به تجمعات شلوغ و صفهای طویلی که برای دلار، سکه و مرغ نیست. چند ماه قبل هم شاهد جشن امضا و رونمایی از «رهش» امیرخانی با چنین استقبالی بودیم.
در این مراسم، مومنیشریف، رئیس حوزه هنری اعلام کرد که کتابهای نظری بیش از۲۰۰ بار در انتشارات سوره مهر حوزه هنری تجدید چاپ شده است. مومنیشریف تاکید کرد: «ویژگی شعر فاضل نظری این است که تکیهاش به میراث کهن است و گرچه از عشق که کهنترین مضامین است میگوید اما با زبان و نگاهی نو شعر میسراید.»
او به ویژگی شعر فاضل نظری اشاره کرد و گفت: «نظری گرفتار جریانات زودگذر شعری نشده، گرچه استفادهاش از صنایع ادبی فوقالعاده است. به زبان مردم تسلط دارد و شعرش برای هر دو مخاطب عام و خاص است.»
سالن «جشن انتشار» با حضور هواداران شعر فاضل نظری شلوغ شده است و مسعود فروتن، کارگردان و مجری تلویزیون شاید یکی از جذابترین چهرههای حاضر در این مراسم است. جای خالی شعرای همنسل او اما محل پرسش است. شاعری که اینگونه با استقبال مواجه شده و بر شعر جوانتر از خودش، تاثیر زیادی گذاشته است، معلوم نیست چرا از سوی دیگران بایکوت میشود؛ گرچه میزان، مردماند و قضاوت تاریخ.
مهدی سیار یکی از شاعران جوان حاضر در این مراسم در مورد فاضل نظری گفت: «خدمتی که فاضل نظری به فرهنگ کرده همین است که بر خلاف آنچه عدهای میگفتند زمان شعر و شاعری گذشته است؛ ثابت کرد که هنوز و همیشه شعر هنر اول این مملکت است و این سجده شکر دارد.»
در این مراسم فاضل نظری از سه قطعه ترانه عاشقانه جدیدش رونمایی کرد. که یکی از آنها را میخوانید:
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است
اگر هستی که بسمالله در تاخیر آفات است
مرا محتاج رحم این و آن کردی ملالی نیست
تو هم محتاج خواهی شد جهان دار مکافات است
ز من اقرار با اجبار میگیرند باور کن
شکایتهای من از عشق از این دست اعترافات است
میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم
که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است
اگر در اصل دین حب است و حب در اصل دین، بیشک
به جز دلدادگی هر مذهبی مشتی خرافات است