شکست پروژه اصلی دولت برای حل مشکلات ریشهای ایران فقط باعث ثبت یک تجربه تاریخی برای آقای روحانی و تیمش نمیشود، خوشبختانه یا متاسفانه سکان مدیریت کلان اقتصاد و سیاست در ایران حداقل تا تابستان 1400 با همین تیم است. برای همین نسبت دولت روحانی با واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی ایران مهم است. اگر دستگاه اجرایی توانایی پاسخگویی به نیازهای جامعه را کاملا از دست بدهد، مسیر کلان جمهوری اسلامی دچار اخلال میشود و دوری از اهداف برنامههای توسعه و سند چشمانداز و همچنین شرایط بد اقتصادی فعلی ادامه مییابد.
نتیجه تخریب دستگاه کارآمدی جمهوری اسلامی بدون توجه به اینکه چه دلایلی داشته، مشخص است؛ برای همین تصمیمهای کلان دولت در ماههای آینده فارغ از اینکه تجربه قبلی در تعامل بدون برنامه با آمریکا و اروپا چه میزان در ذهن رئیس دولت تثبیت شده یا خیر، مهم است.
چرا تجربهخوانی گذشته مهم است؟
بنابر آنچه گفته شد برای اثرگذاری در تصمیم فعلی و آینده نزدیک باید یادآوری کنیم دولت روحانی در مسیری عهدهدار مدیریت کشور شد که موج قبلی تحریمهای گسترده آمریکا علیه ایران که پس از وقایع سال 88 به کشور تحمیل شده بود، با دوران سرد و بیعملی دولت قبل همزمان شد و شرایط را برای طرح گسترده ایده روحانی آماده کرد: «مذاکره با آمریکا برای حل مسائل فیمابین تا مشکلات کشور حل شود.»
متاسفانه باید تکرار کنیم ربط دادن «آب خوردن» ملت به «مذاکره» از سوی جناب روحانی نتیجه دستگاه فکری حاکم بر دولت منتخب ایران از سال 92 است؛ چرا این خاطرات تلخ را یادآوری میکنیم؟ چون معتقدیم این دستگاه فکری حاصل تیمی از مشاوران و نزدیکان جناب روحانی است.
این تیم در پنج سال گذشته حول محور «مذاکره با آمریکا» و امیدواری به این مساله برای اقتصاد ایران تصمیم گرفته است، برخلاف آنچه هزاران بار تذکر داده شد تکیه به نتیجه مذاکرات سیاسی با آمریکا، جای تکیه به فعالکردن توان کشور در محیطهای دیگر را گرفت.
کسی منکر اهمیت اثر فروش راحت نفت و جابهجایی پول بر اقتصاد ایران نیست، چنانچه کسی نمیگوید ما هیچ نیازی به تعامل با دنیا نداریم، تبلیغات خلاف این حرف درباره دیدگاه مخالف دولت مستقر یک «کلک انتخاباتی» بود، حداقل کاش خود دولتیها این دروغ را درباره راه خروج از بنبست مذاکره با آمریکا باور نمیکردند. حالا برای حل مساله «اکنون» ایران یک راه بیشتر نداریم که حداقل دو خصوصیت مهم دارد؛ اول پذیرش واقعیت، دوم عمل به نسخه «بازگشت به درون». برای خصوصیت اول خوانش تجربه گذشته مهم است چون اگر کسی اشتباه در مسیر قبلی را نپذیرد، نمیتواند در کانون تصمیمگیری جدید برای آینده باشد.
واقعیت چیست؟
واقعیت اول پذیرش وضعیت بد اقتصادی مردم است، این گزاره «مچگیری سیاسی» یا «کنایه جناحی» نیست، متاسفانه هسته مرکزی دولت مستقر حداقل در اعلام مواضع بهگونهای رفتار میکند که گویا از عمق جامعه خبر ندارند. هر دسته و گروه و فردی که در وضعیت فعلی نقش دارد در درجه اول اهمیت نیست، مهم پذیرش این نکته است که دستفرمان دستگاه اجرایی اگر تغییر نکند، عده زیادی در لایههای کمتر برخوردار جامعه، فشار غیرقابل تحملی را متحمل میشوند.
واقعیت دوم اینکه خروج آمریکا از برجام در حالی که هنوز خاطره امضای آن قدیمی نشده به ما نشان میدهد اگر مبنای تصمیمات اقتصادی حسابکردن روی تصمیم خارجی باشد، سر سوزنی از وضعیت فعلی نجات پیدا نمیکنیم.
رئیسجمهور محترم باید در فوریترین اقدام ممکن محتوا و ساختار و افرادی که تصمیمات اصلی دولت را شکل میدهند، تغییر دهد. سه سال فرصت باقیمانده این دولت (که خودش یک واقعیت تلخ است) به ما اجازه تسامح با روند فعلی را نمیدهد. حتما جناب روحانی بهتر از ما تیم همکارانش را میشناسد و حتما میداند اصرار بر نسخههای قبلی چه حاصلی دارد. پاسخ به اینکه «با تفکر شخص رئیس دولت چه کنیم» هم مشخص است؛ اولا رئیسجمهور تا مرداد 1400 با رای مردم رئیس دولت ایران است، ثانیا تصمیمگیران و مشاوران اقتصادی جدید به احتمال زیاد میتوانند روح تازهای بر اقتصاد ایران بدمند.
رئیسجمهور آنچنان که بارها در سخنرانیهای اخیر گفته آمریکا را شناخته و بر بیاعتمادی به اروپا تاکید کرده است، اما این دو مساله کافی نیست؛ باید تصمیمهایی که براساس خوشبینی به غرب گرفته شده بود اصلاح شود، باید حداکثر توان برای گرفتن فرصتهای فروش نفت و جابهجایی پول از اروپاییها را بگیریم، اما دیگر برای خرید اجناس مصرفی اروپا و آمریکا وقت تلف نکنیم. باید رقمهای سرسامآور تکیه ایران به واردات از دنیا را به اسم اینکه «نمکگیرشان کنیم» جبران کنیم، باید بهجای تبلیغ تحقیرآمیز روی خرید هواپیما و واردات گسترده در صنعت حملونقل ریلی، به شرکتهای داخلی فرصت نفس کشیدن بدهیم. باید نقشه جامع کشور در تولید مواد غذایی را بازبینی کنیم و نسخههای «مرگ بر خودکفایی» را از دولت بیرون کنیم. باید پیمانهای دوجانبه پولی را خیلی سریع از بایگانی به صحنه عمل بیاوریم و دهها باید دیگر... .
این بایدها را شاید تیم فعلی اقتصادی دولت بداند اما انگیزهای برای اجرا و اعتقادی برای زحمت کشیدن پای آن ندارد؛ رئیسجمهور محترم باید سریعتر اقدام کند.