به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» به نقل از آنا؛ شور و حال دانشجویی از سر تقاطع جمهوری فلسطین قابل حس است. چند پسر دانشجو سر یکی از کوچهها جمع شدند و با کلماتی که احتمالاً از اصطلاحات پسرانه بین خودشان است یکی از رفقایی که آن طرف خیابان است را صدا میکنند. کمی جلوتر صف ورود به گیت اول است. مثل همیشه عدهای هم بدون کارت گوشه و کنار ایستادهاند تا شاید فرجی شود. بچههای رده بالای تشکلها تا رسیدن به صف به گیت اول بارها مجبور میشوند برای مشتاقان بیکارت توضیح دهند کارت اضافهای در کار نیست.
هفتخوان گیتهای ورودی خسته کننده است اما خداروشکر حداقل در این یکجا هم که شده نیروهای حراستی و حفاظتی خوش اخلاقند و سر هر خوان خوش و بش و بگو بخندشان حوصلهام را سرجایش میآورد. خوشبختانه نه آنقدر دیر آمدهام که جا گیرم نیاید نه آنقدر زود که خیلی معطل شوم. تا وارد حسینه میشوم، بچهها شعری که قرار است جلوی آقا بخوانند را تمرین میکنند. دیری نمیکشد خیز بلند جلوترها خبر از آمدن رهبری میدهد. شعارهای خیلی طول نمیکشد و قاری که خودش هم از فعالان دانشجویی است حسینیه را آرام میکند. سکوت باعث شده تا صدای چیدن قاشق و چنگالهای افطاری به گوش برسد. نوایی دلنشین برای یک روزه دار در عصر یک روز گرم پایتخت.
آقا مجری اول کاری بچهها را خلع سلاح میکند و میگوید خودش سالها پشت میلهنشین بوده و میداند هیچکس علاقه ندارد صحبتهای مجری را بشنود اما به هر حال چارهای جز تذکر چند نکته ندارد. او از تصمیم جدید مسئولان برگزاری مراسم که تریبون جداگانهای برایش در نظر گرفته بودند خوشحال بود. حالا او میتوانست به سخنرانی که از زمان معهود بیشتر صحبت میکنند تذکر بدهد. برای شروع دعوت از آقا اجازه گرفت و رهبر انقلاب هم گفت این جلسه برای همین تشکیل شده، اجازه نمیخواهد.
فرشاد متبوع، اولین سخنران، بحث را از مسائل علمی و اهمیت توجه به کار پژوهشی در دانشگاه شروع کرد. «تأمین اجتماعی» اولین نهادی بود که سوژه انتقادات دانشجویان شد. حسنی جمشیدی دومین سخنران مراسم بود. دختری که به نمایندگی از گروههای جهادی آمده بود. خودش هم اعتقاد داشت صحبتهای جدیدی برای دانشجویان ندارد اما پیشنهادش برای حضور مسئولان جمهوری اسلامی در اردوهای جهادی با «احسنت، احسنت» جمعیت همراه شد. او در انتهای صحبتهایش از شکلگیری هستههای مقاومت فکری و فرهنگی در دانشگاه آزاد و دستآوردهای این دانشگاه که به زودی دشمنان را متحیر خواهد کرد هم سخن گفت.
اخگرپور نمانده جامعه اسلامی دانشجویان اما با لهجه شیرین آذری و صدای غرا، یخ جمعیت را آب کرد. او صحبتهایش را با «دانشگاه دیگر مبدأ تحولات نیست» و استفاده از تعبیر «معاونت سیاسی» به جای «معاونت فرهنگی» در دانشگاهها شروع کرد. بعد از آن سراغ شورای عالی انقلاب فرهنگی رفت. شورایی که به تعبیر او فقط اسمی از آن مانده و کارکردی ندارد. صحبتهای نماینده جامعه اسلامی دانشجویان آنقدر حماسی شد که اواخرش یکی از ته حسینیه فریاد برآورد تکبیر و بقیه هم پشت بندش الله اکبر و بقیه متعلقات!
سخنران بعدی اسماعیل کوهیمقدم بود. صحبتهای نماینده دفتر تحکیم وحدت با تأکید بر اهمیت احترام به حفظ کرامت انسانی در نظام اسلامی شروع شد. اظهارنظر اسماعیل درباره نبود سازوکار مناسب قانونی برای اعتراض مردمی در کشور، احسنتگیرترین بخشهای صحبتهای او بود. هرچند کوهیمقدم در لابهلای صحبتهایش انتقادات تندی نسبت به صداوسیما داشت.
لحن نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی از همان ابتدا با بقیه بچهها تفاوت داشت. معتمدنژاد بر خلاف قبلیها با ادبیات گفتاری صحبت میکرد. از ابتدا تیغ تیز انتقادش را سمت قوه قضائیه گرفت. صحبتهایی که استقبال دانشجویان را هم همراه داشت. به مرور معتمدنژاد شخص رهبری را خطاب سوال قرار داد و از از برنامههایشان برای اصلاح مشکلات قوه وقضائیه و صداوسیما پرسید. دانشجوهایی که کنار من نشسته بودند از این لحن متعجب شده بودند. معتمدنژاد پس از پایان صحبتهایش نزد رهبری رفت. بر خلاف سخنرانان قبلی صحبتهایش با آقا خیلی طولانی شد. یکی از بچهها از پشت میگفت رهبری احتمالاً به او تذکر خواهد داد ولی من که جلوتر بودم و چهره آقا را میدیدم، بیشتر لبخندی پدرانه در چهرهاش میدیدم تا تذکر درباره انتقادات. موضوعی که دقایقی بعد هم مورد تأکید رهبری قرار گرفت. «ممکن است با برخی صحبتهایی که دوستان اینجا ارائه کردند مخالف باشم ولی این شجاعت دانشجوها چیز خوبی است.»
اوج صحبتها واردی که به نمایندگی از بچههای بسیج پشت تریبون رفته بود «آقایان نظام بود». او با انتقاد از مسئولانی که همه کارهایشان را با توجیه «تصمیم نظام است» انجام میدهند؛ گفت: «ما هنوز منتظر عذرخواهی آقایان نظام به خاطر تصویب 20 دقیقهای برجام هستیم».
سحر مهرابی سخنران جنجالی مراسم بود. او که به نمایندگی از شورای نظارت بر نشریات دانشجویی وزارت علوم پشت تریبون قرار گرفته بود از دموکراسی و اهمیت توجه به رای مردم شروع کرد. سوزنی به نهادهای به قول خودش انتصابی زد و در نهایت با اشاره به ماجرای حصر فضای حسینیه را ملتهب کرد. سحر تلاش میکرد با بالاتر بردن صدایش بر شعارهای «مرگ بر فتنهگر» دانشجویان غلبه کند اما ناچاراً مکثی کرد تا با پادرمیانی مجری فضا آرام شود و او صحبتهایش را ادامه دهد. گفتگوی طولانی خانم مهرابی با آقا نشان داد انتقاد تند و تیز کردن راه خوبی برای گپ و گفت اختصاصی طولانیتر پس از سخنرانی است. بچههایی که جلوتر نشسته بودند گوش تیز کرده بودند شاید چند کلمهای از مکالمه را بشنوند. آنها آنقدر درگیر تلاش برای شنیدن صحبتها بودند که تا مجری خواست چند بیتی شعر بخواند، فریاد زدند: «هیسسس!». البته اثری نداشت و آقای مجری کار خودش را ادامه داد.
خلیقرضوی، سخنران بعدی و دانشجوی پست دکترای کمبریج بود. همین عنوان کافی بود تا بچهها یک صدا چیزی شبیه به «WOW»یا «اوووو» بگویند که برای به هم زدن تمرکز دانشجوی از فرنگ برگشته ما کافی باشد. با این حال او از فعالیتش در رویان و بازگشت نخبگان ایرانی از خارج شروع کرد و نهایت امر به موضوع سربازی رسید.
آخرین سخنران برنامه گلرومفرد از انجمن اسلامی دانشجویان مستقل بود. محمدرضا که چند دقیقه پس از نماینده نشریات پشت تریبون قرار گرفته بود؛ فرصت داشت مثالی برای ارتجاع فکری برخی نسبت به موضوع آزادی، از همین جلسه پیدا کند. گلرو گفت: «برخی هرچه میخواهند میگویند، صدها نشریه در دانشگاههای کشور دارند اما همین که پایشان را از این در بیرون بگذارند میگویند در ایران آزادی بیان نداریم.» او در باب آزادی گریزی هم به ماجرای کنسرتها زد. موضوعی که پای کنسرت را به حسینه امام هم باز کرد و رهبری در صحبتهایش اشارهای هم به ماجرای کنسرتها کرد.
طبق روال سالهای گذشته قبل از شروع صحبتهای رهبری، یکی از بین جمعیت دست بالا گرفت و از رهبری 2 دقیقه وقت برای صحبت خواست. مجری مردد بود، که آقا گفت: «البته میدانید بنده اینجا کارهای نیستم اما حالا که 2 دقیقه وقت میخواهند اجازه بدهید.» دانشجوی سیستانی سر قولش ماند و در حد همان 2 دقیقه از مظلومیت دیار سیستان و بلوچستان گفت.
حالا دیگر سکوت مطلق حسینه را فرا گرفته بود و نوبت صحبتهای رهبری. چهره پدر از شور و نشاط فرزندان راضی به نظر میرسید. او البته تنها تفاوتش با جوانان را تجربههای زندگیش میدانست. تجربههایی که کمک میکند راحتتر موانع و مشکلات تحقق آرزوها را ببیند. از «صبر انقلابی» در کنار «خشم انقلابی» گفت. صبری که دانشجوها باید داشته باشند تا موانع تحقق آرمانها مرتفع شود.
لابهلای صحبتها، آقا به کمبود وقت اشاره کرد. دانشجوها هم سریع از گوشه و کنار حسینه پیشنهاد «بعد افطار» دادند. رهبری هم با رندی جوانانه جوابشان دادند: «از کیسه خلیفه میبخشید!؟» ماجرای کمبود وقت آخرش هم برای دانشجوها ختم به خیر نشد. انتهای مراسم تا بحث درباره محیط دانشگاه شد خبر رسید اذان شده و آقا السلام علیکم را گفتند و دانشجوها ماندند و یک سال انتظار برای دیدار دوباره.