این خطر بسیار بزرگی است که جمهوری اسلامی و کارگزاران آن را تهدید میکرده و میکند. در نظر گرفتن حقوق ویژه برای خود و با فاصله نجومی از وضع و حال مردم، نزد هیچ آدم عاقلی یک پارامتر مثبت بهحساب نمیآید. فاسدترین حکومتهای غیر مردمی که اندکی عقل حکمرانی داشته باشند هم این بهرهمندیها را فقط زمانی میپذیرند که کسی از آنها مطلع نشود، چه برسد به یک نظام سیاسی که خود را میراث انقلاب مستضعفان و پابرهنهها میداند. داشتن یک ویلا در یکی از مناطق خوش آب و هوای تهران برای بسیاری از مردم ایران یک رویای شیک و یک تمنای بلند است. چه رسد به اینکه یک ویلای ۱۰ هزار متری باشد در منطقه بسیار گران لواسان تهران. این خوابی است که بسیاری از ما حتی از دیدن آن هم محرومیم چه رسد که بخواهیم آن را عملی کنیم. این رویایی است که برآورده شدن آن برای بسیاری از ما با سطح درآمدی که داریم بیش از هر چیز در قامت یک معجزه خودنمایی میکند. حالا اگر بفهمیم که یک نفر از مسئولان لشکری در جمهوری اسلامی 20 سال است که یکی از این ویلاهای رویایی را در اختیار دارد، چه حسی نسبت به کارگزاران این سیستم به ما دست خواهد داد؟
رهبر انقلاب یکی دیگر از نشانههای ارتجاع را تمایل به تکیه به بیگانگان معرفی میکنند و ما مگر تعریف و تمجیدهای پیشدستانه و شعفزده غاصب این ویلای اشرافی را در زمان انعقاد برجام فراموش کردهایم؟ چه بلند است این تعریف از ارتجاع و تا چه حد به آنچه که در دل و ذهن تعدادی از ذیاثران نظام جمهوری اسلامی میگذرد، نزدیک است. مگر غیر از این است که بزرگترین بازیگر داخلی در به سرانجام رساندن برجام خود در چنین خانهای در ولنجک تهران زندگی میکند؟ تمایل به بهرهمندی از سطح زندگی اشرافی به خرج جیب ملت چه ربط وثیقی به بر باد دادن سرمایههای آنها یافته است. برای کسانی که در چنین مکانهایی زندگی میکنند، کمکم خوی اشرافی از یک رذالت اخلاقی برای یک کارگزار انقلابی به یک استاندارد معمولی زندگی تبدیل میشود و این افراد مگر جز به حفظ این جریان بهرهمندی اشرافانه به چیز دیگری فکر خواهند کرد؟ آنگاه است که به دامن بیگانگان میغلتند و ترسو و سست عنصر میشوند و نگرانی اصلیشان بهجای «منافع و مصالح کشور در یک روایت مبتنیبر عزت از دید یک مسلمان شیعه ایرانی» به حفظ ساختاری تبدیل میشود که آنها را در مقام لفت و لیس و بهرهمندی بیهزینه از استانداردهای بسیار بالای زندگی نگه دارد.
تمام تمنایی که بسیاری از این نخبگان در این روزها برای تکمیل برجام و تا انتها رفتن خط وادادگی دارند از همین ترس ناشی میشود. ترس از اینکه استقامت بر ارزشهای انقلاب میتواند این جریان غالب بهرهمندی را با چالش اساسی روبهرو کند. اکنون آدمی به یاد دوران حکومتداری قاجاریان میافتد که کل امر حکومتداری در ستاندن مالیات املاک مزروعی و تقسیم آن به شکل مواجب و مزایای مادامالعمر در میان خاندان قاجار و اتباعش خلاصه شده بود و همگان با زجر و افسوس ماحصل این مدل حکومتداری را در جدا شدن تکههای بزرگی از ایران و همهکاره شدن اجنبی در این کشور به جان آزمودهایم. حال نیز این کارگزاران فرصتسوز در حال ارتکاب همان افعالند. همانگونه که گفتیم از این چارچوب ذهنی برجام هستهای بیرون آمد و برجامهای موشکی، منطقهای و... نیز نقشهاش کشیده شده است.
این افشا و رسانهای شدن بیشک لطف خداوند است به مردم ایران و به نظام جمهوری اسلامی ایران. همه توجیهات مظلومنمایانه را باید در این زمینه به قول امام خمینی کبیر به طاق کوبید. مظلومنمایی و بازی کردن نقش قربانی بیگناه دیگر نخنما شده است. باید این فرصت الهی برای نشان دادن زنده بودن عدالت به مردم ایران را مغتنم شمرد. مردمی که این روزها برای اجاره یک آپارتمان 50 متری در مناطق پر تمرکز و شلوغ تهران، کابوس میبینند. این مردم امیدوار خواهند شد اگر ببینند که با وجود همه این کاستیها و همه مشکلات و مریضیهای بدنه دستگاه حکمرانی، مغز و هسته آن هنوز در زمینه وعدههای عدالتخواهانهاش صادق است. هنوز ارزشهای اسلامی خود را پاس میدارد و هنوز میتواند علیوار از پس کارگزاران زیادهخواهش برآید. این رسانهای شدن مبارک، همان آتش و لهیب گرمای آهن تفتیدهای است که علی، آن ابرمرد و آن یگانه تاریخ، برادر خود را با آن بیم داد. این لطف خداوند به انقلاب اسلامی است. لطفی برای زدودن دملهای متورم چرکین. لطفی که باید به جان آن را پذیرفت و سپاسگزار بود.