به گزارش خبرنگار ورزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ از سال ۱۳۱۸ و تاسیس امجدیه، اولین ورزشگاه فوتبال در پایتخت، قریب به هشتاد سال می گذرد.
سالهایی که در آن برد و باختهای تیمهای مختلف پایتخت نشین، باعث هیجانات و گاهی هم آسیبهای اجتماعی یا حتی تخریب شهرها شدهاست.
آسیبهایی که از تب فوتبال ناشی است، فوتبالی که امروز تمام جوامع و ملتها را درگیر کردهاست و جوامعی که امروز به فکر درمان دردهای این تب بعضا تخریبگر بر آمدهاند اما تا به امروز راه حل قطعی و تضمین شده و یا حتی راه حلی که این تخریب ها را کاهش دهد، نیافتهاند.
در ابتدا تصور میشد با حضور نیروهای نظامی در ورزشگاهها می توان خشونتها را کاهش داد و یا حتی آنها را در مسیری بی خطرتر و کم آسیبتر سازماندهی کرد اما از روزی که نظامیان هم در ورزشگاه کتک خوردند، چارهی راه در همان بنبست همیشگی حواشی جان سپرد.
هیچ وقت از یادمان نمیرود سربازی که چند سال پیش به خاطر پرتاب ترقهای نابینا شد، کسانی که در این جو سرشان شکست و یا حتی جان باختند و همیشه بازننده بازی مامورانی بودند که کتک خوردند و یا هوادارانی که شیشهی اتومبیلشان شکسته شد.
اما همهی اینها را به پای تب کاذب فوتبال نوشتند و بسنده کردند به نگارش یک جمله آن هم پشت بلیط بازیها: در کمال احترام، از تماشای فوتبال در کنار هم لذت ، ببریم.
ولی به راستی مقصر این حوادث کیست؟ مدیران، هواداران، بازیکنان، لیدرها و یا حتی دولت!
برای حال نامساعد امروز فوتبالمان باید یقهی چه کسی و یا چه کسانی را بگیریم؟
امروز دیگر خبری از نان و پنیر خوردن بین دو نیمهی هواداران تاج، هما، پاس، شاهین و پرسپولیس در امجدیه نیست، امروز دیگر جرات آن وجود ندارد که پدری، فرزند خویش را به استادیوم بیاورد. اصلا با این روشی که در پیش گرفتهایم احتمال دارد تا ۱۰سال دیگر ورزشگاهی وجود نداشته باشد و یا حتی استادیوم هایمان یشتر شبیه استادیومهای جنگ گلادیاتور ها باشد تا لذت بردن در کمال احترام از فوتبال.
همیشه سوال بود که چرا فاصلهی سکوها تا زمین در انگلستان اینقدر کم است و یا این که چرا در نیوکمپ، برای کودکان، مهدکودک وجود دارد؟
پاسخ همهی این سوالات و هزار و یک علامت سوال دیگر در یک کلام خلاصه میشود فرهنگ؛ بر عکس آنچه که در رسانهها اعلام میشود که ما ایرانیان گل سر سبد فرهنگ در تمامی ادوار تاریخ بودهایم؛ فوتبالمان در وضعیتی فحاشانه به سر می برد.
تا سالها دغدغهی همه، فحاشی در ورزشگاهها بود اما امروز اگر از ورزشگاه جان سالم به در ببرید، قطعا میان انبوه فرار کنندگان از میدان جنگی که شاید لیدرها، استراتژیست آن باشند ، خواهید مرد.
به گزارش برنامهی نود و با توجه به نتایج نظر سنجی این برنامه که خود ید طولایی در گسترش دامنه ی حواشی دارد، ضعف در کنترل ، عدم شناسایی و برخورد با تماشاگران مختلف علت اصلی خشونت در ورزشگاه هاست. دلیلی که لازم است حداقل تا کارشناسی ارشد رشتهی جامعه شناسی پیش روید تا بتوانید فقط لغات این عبارت پر طمطراق و مضرات آن در جامعه را متوجه شوید.
بیایید از منظر دیگری به خشونت ها نگاه کنیم: شما برای آن که به ورزشگاه آزادی عزیمت کنید باید حداقل سه ساعت در ترافیک اتوبان شهید چمران و یادگار امام و تهران-کرج بمانید .
پس از سه ساعت به درهایی مملو از تماشاچی میرسید که اگر خوششانس باشید و وارد استادیوم شوید، باید نزدیک به ۹۰ دقیقه را روی دو پا منتظر بمانید و اگر درها بسته باشد که باید التماس کنید و عجز و لابه را به کار ببندید تا مگر سرباز صفر جلوی در ورودی که درقامت یک سردار خودش را تصور میکند؛ اجازهی ورود به شما را صادر کند.
حالا تصور کنید که وارد استادیوم شدهاید؛ سه ساعت ترافیک، یک ساعت التماس و گریه و حالا نبود صندلی برای نشستن و یا اگر هم باشد و گیرتان بیاید، ابتدا سرما یا گرما به عمق جانتان نفوذ میکند و یا دچار بیماریهای استخوانی میشوید.
بازی که شروع میشود، داوری بالاخره حق یک تیم و یا حتی هر دو تیم را در عین جوانمردی خواهد خورد که خب اشتباهات داور هم جزیی از بازی است.
به این سیاهه نبود آبخوری، نبود سروس بهداشتی مناسب، تحریک نامناسب لیدرها، قیمت بالای اقلام غذایی در ورزشگاه و مسیر نامطلوب و صعبالعبور بازگشت به سوی خانه را هم اضافه کنید.
در انتها اگر از التهاب روی سکوها که فقط و فقط به خاطر هواداران نیست و ناشی از التهاب زمین گرفته تا تحریک لیدرها و وضعیت نامطلوب ورزشگاه ها و اوضاع ناراحت کنندهی فرهنگ اجتماعی هم است بگذریم ، باز هم باید فکری به حال این خشونت کرد.
اگر فحاشی در استادیومها را جدی نگرفتیم و بستر تولد خشونت را فراهم کردیم، خشونت در استادیومها آسیبهایی جبران ناپذیر اجتماعی را به دنبال دارد که البته اگر به نظر مسئولین باشد، همه چیز را می توان جبران کرد چون احتمالا در بیان این عزیزان احتمالا تماشاگران هم بیمه هستند.
بیاییم با همتی عالی دست به دست هم دهیم تا اوضاع را آن چنان تغییر دهیم که علاوه برعدم بازگشت به گذشته، آن قدر فضای استادیوم هایمان را لطیف و البته پر هیجان و به نوعی حرفهایی در قد و قوارهی فوتبال اول آسیا تبدیل کنیم که حداقل به خودمان اجازه دهیم که بانوان نیز در کنار ما از دیدن فوتبال لذت ببرد.
با این وضعیت بد در ورزشگاهها بحث کردن درباره حضور و عدم حضور بانوان در ورزشگاهها نیز شاید امری مضحک و منافی اصول اجتماعی و اخلاقی باشد.
*گزارش از احمدرضا خطیبی