دیده اتوبان و استادیوم به نام پدر بزرگش میکنند، نه به نام، -که بگوییم "خدا حاج احمد آقا را بیامرزد! به پاس زحماتش است"- به لقب! "یادگار امام".
خبرنامه دانشجویان ایران: رضا مشتاقی فعال سابق دانشجویی در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
از احمد شاه تا احمد خمینی!
اول- در بین شاهان این مُلک، من تنها برای یک نفر دلم سوخته و او احمد شاه قاجار است.
میدانید خب!
ملت ایران که به خیال خودش انقلاب کرد، تاج را از روی سر محمدعلی شاه برداشتند و گذاشتند روی سر احمد شاه. پسرک بیچاره خودش هم تمایلی به شاه شدن نداشت. باباشاهش را میخواست و چند بار هم که نگهبانان را غافل دید با قاطر گریخت. البته برش گرداندند و به زور روی تخت نشاندندش که "شاه ما باش".
احمد میرزای بیچاره چه تقصیر داشت؟
آخر- این احمد خمینی هم اگر مثلا احمد مشتاقی بود، آن پایین مینشست و سینهاش را میزد و گریهاش را میکرد، خیلی از منِ رضا مشتاقی دلرباتر.
نه فکر میکرد آخوند درجه یک و دو است، نه گرما را بهانه میکرد. کم لباس میآمد و عزاداریاش را میکرد، شاید لخت هم میشد حتی.
ولی طرف چشم باز کرده و دیده ساکن جماران است، شما فرض کن وارث جماران.
دیده پدرش را، فقط چون پسرِ سید احمد خمینی بود، متولی حرمی کردهاند و ردیف بودجهای اختصاص دادهاندش برای سایت و انتشارات و ... . علامه میگویندش، نود میبرندش، علی پروین پیراهن خودش را تقدیمش میکند، توی حسینیهی امام خمینی کنار رئیس جمهور و وزیر و وکیل مینشانندش. فقط چون پسر احمد خمینی بود. وگرنه آخوند و فقیه و حوزوی فاضل این مملکت یکی و دو تا ندارد.
دیده اتوبان و استادیوم به نام پدر بزرگش میکنند، نه به نام، -که بگوییم "خدا حاج احمد آقا را بیامرزد! به پاس زحماتش است"- به لقب! "یادگار امام".
خب عزیز جان! گل شبدر چه کم از لالهی قرمز دارد؟ این جوانک هم یادگار امام است دیگر!
پسرک دیده پدرش روی قبر پدربزرگش کاخ ساخته از بیتالمال و هر که آمده، از فقیه و مفسر و فیلسوف، تعریف و تمجید کرده است از این قصر ساختن!
چند نفر دیگر هم هستند، معمم و منبری و معظم و معزز!
عکس اینها را پست اینستاگرام میگذارند و "سخت دلبستهی این ایل و تبارم، چه کنم؟" کپشن مینویسند!
تو و دوستی خدا را؛ تو جایِ این جوان نوخاسته بودی چه میکردی؟
جز ترحم، کار دیگری میشود کرد برایش؟
سیبلِ تنفر کسانِ دیگرند عزیز جان..