خبرنامه دانشجویان ایران: علی جمشیدی // الف: اگر نام محمد حقانی را که بهعنوان سرپرست فقط یکی، دوماه بر کرسی ریاست «ساختمان بهشت» تکیه زد فاکتور بگیریم، باید بگوییم در دوره اول شورای شهر تهران اصلاحطلبان هتتریک کردند و تنها در طول چهارسال، سه فرد مختلف را راهی شهرداری تهران کردند. مرتضی الویری، محمدحسن ملکمدنی و نهایتا محمدحسین مقیمی شهرداران تهران بودند، کسانی که توسط اعضای دوره اول شورای شهر تهران انتخاب شدند؛ شورایی که البته نهتنها نتوانست در تهران ثبات مدیریتی ایجاد کند و مسیر رفع مشکلات پایتخت را به قوت طی کند، بلکه خودش هم به پایان خط نرسید و میانه راه از سوی وزارت کشور دولت اصلاحات منحل شد.
این خلاصهای از عملکرد یک جریان سیاسی پرمدعا در عرصه مدیریت کلان کشور است، عملکردی که هیچگاه از اذهان مردم تهران پاک نخواهد شد.
ب: چند روزی است حرف و حدیثها و برداشتهای متفاوت از قانون ممنوعیت بهکارگیری بازنشستگان فرو نشسته و قطعی شده که شهرداران همه شهرهای کشور ازجمله پایتخت شامل این قانون میشوند، از اینرو سیدمحمدعلی افشانی شهردار کنونی تهران باید تا چند روز آینده کرسی ساختمان بهشت را تحویل منتخب بعدی شورای پنجم بدهد و ساختمان بهشت را ترک کند. فارغ از اینکه چه کسی بهجای محمدعلی افشانی شهردار تهران میشود، از ابتدای شهریور 96 تا به امروز یعنی اواسط مهر 97 و تنها طی 11 ماه، سه فرد مختلف شهرداری تهران را تجربه کردهاند و بهدلایلی از ادامه راه بازماندهاند.
بهجز مصطفی سلیمی که تنها برای چند ساعت راهی شهرداری تهران شده بود، محمدعلی نجفی، سمیعالله حسینیمکارم و محمدعلی افشانی افرادی هستند که در طول تنها یک سال تصدی امور شهر تهران را برعهده داشتهاند و این به آن معناست که شورای پنجم تنها طی یکسال راه 5/3 ساله شورای اول را رفته است.
ج: منهای جنگ تحمیلی که قاعدتا کشور درگیر جنگ و جهاد بوده، از سال 1368 تا به امروز بهجز دورهای که محمود احمدینژاد ریاست قوه مجریه را برعهده داشته، اداره کشور به دست یک جریان سیاسی بوده که هر بار به نامی در عرصه مدیریت کشور ظهور کرده ولی خطمشی واحدی داشته و نتیجه یکسانی را هم عاید مدیریت کشور کرده است. این جریان تاکنون دوبار مدیریت شهری تهران را نیز به دست گرفته، یک بار همان که در بند اول اشاره شد، یعنی شورای اول شهر تهران که با درگیریهای شدید داخلی فاقد حداقلهایی از ثبات مشی و تصمیمگیریهای منطقی و عاقلانه بود و نهایتا کار را بهجایی رساند که دولت اصلاحات آنها را منحل کند و یک بار امروز که این جریان تمامی کرسیهای شورای شهر را از آن خود کرده و بهطور میانگین هر چهارماه یکبار درگیر تغییر شهردار شده است.
این را هم نباید فراموش کرد که کارنامه یکساله همین شورای شهر بازگوکننده این واقعیت است که اهم وقت آنان مصروف تغییر نام خیابانها و معابر تهران شده و آنچنان که از شهرداری تهران انتظار میرود، خبری از فعالیتهای عمرانی، توسعه و خدماتی نیست.
د: شورای پنجم شهر تهران یا همان نامزدهای لیست امید، بدون نظارت شورای نگهبان و آن چیزی که همیشه مورد انتقاد فعالان این جریان بوده، یعنی نظارت استصوابی، پا به میدان رقابت گذاشت و در شرایطی که دولت حسن روحانی بر قوه مجریه حاکم بود توانست تمامی اعضای لیست خود را به خیابان بهشت برساند.
نبود نظارت استصوابی و ازقضا حضور مجلسی که فراکسیون امید و حامیان دولت بیشتر از 50 درصد آن را در اختیار دارند، هرگونه بهانهای را مبنیبر اینکه نگذاشتند نیروهای کارآمد ما وارد میدان رقابت شوند، از اصطلاحطلبان گرفته و عرصه مدیریت کلانشهر تهران را تمام و کمال به آنها سپرده است؛ به دست کسانی که وقتی در قدرت نیستند مدام از جریان حاکم انتقاد و آن را به بیکفایتی مدیریتی متهم میکنند ولی امروز که خود به قدرت رسیدهاند و دولت و مجلس همراه آنهاست و بهواقع هیچ مانعی مقابل فعالیت آنها نیست، نمیتوانند یک مدیر شایسته و ششدانگ را از میان خودشان برای شهرداری تهران پیدا کنند و حالا دوباره مجبورند فرآیند انتخاب شهردار جدید را کلید بزنند و احتمالا درگیر یک فرآیند بسیار طولانی شوند.
هـ: نگاه سیاسی و جناحی به عرصه مدیریت و سوار شدن بر موج پوپولیسم توامان با کنار زدن نیروهای توانمند (فقط و فقط بهعلت نوع نگاه سیاسی) میتواند منافع ملی و عمومی هر جامعهای را ضایع و مسیر پیشرفت و خدمت را سد کند. این الگوی کنش سیاسی امروز هم در عرصه مدیریت کلان دولت قابل مشاهده است و هم در عرصه مدیریت پایتخت و حاصلجمع آنهم تنها افزایش مخاطرات اجتماعی، کاهش رفاه عمومی و کند شدن مسیر حرکت کشور است.
بر همین اساس هم اصلاح نوع نگاه و تغییر ایده هم در عرصه فعالیت سیاسی و هم در مسیر کار و امور اجرایی شاید ضروریترین نیاز امروز کشور بهویژه پایتخت باشد.