به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یکی از جملات ماندگار مارکس را باید همین جمله دانست که «همه وقایع تاریخ بار اول به صورت تراژدی و بار دوم به صورت کمدی از نو به شکلی ظاهر میشوند». این جمله را باید مصداق جریانی دانست که این روزها علم چپگرایی را در برخی دانشگاههای تهران به دوش گرفتهاند. جریانی که میتوان آن را بازتولید کمدیک «چپ آمریکایی» دانست.
چپ آمریکایی؛ کمونیستهای خوشگذران
با نگاهی به تاریخچه جریان چپ و انشقاقهای صورت گرفته در آن در دو دهه سی و چهل میتوان گرایشهای مختلفی دید. از گرایش مائوئیستی بگیرید تا گرایشی که به دنبال شبیهسازی چهگوارا در کوهستانهای سیاهکل بودند. در این میان اما عجیبترین گرایش را باید چپ آمریکایی دانست. این گرایش شامل کمونیستهایی بودند که نه توان تحمل سختی مبارزه چریکی داشتند و نه توان دل کندن از خوشیهای لیبرالیسم. بنابراین با پز روشنفکری زیر سایه دفتر فرح پهلوی جمع شدند تا در نهادهایی همانند کانون نویسندگان و کانون پرور فکری کودکان و نوجوانان به فعالیت بپردزازند. بسیاری از این افراد هم بعدها توسط ساواک به خبرچین تبدیل شده و تا سالها به خوبی و خوشی زندگی کردند.
این گرایش که محدود به شعرا و برخی نویسندگان بودند همیشه داعیه عدالتخواهی داشتند و با سرودن اشعاری به زعم خود به دنبال مبارزه بودند. این روحیه بعدها نیز در دوره انقلاب اسلامی تکرار شد. یعنی بودند افرادی که همیشه شعار عدالت میدادند اما حاضر به ترک کافهنشینی خود نبودند و حداکثر فعالیت عدالتخواهی آنها هم حضور در مجامع سیاسی محدود و شعار دادن علیه نظام جمهوری اسلامی بوده است.
چپ آمریکایی جدید و نیشکر هفتتپه
ازاواخر مهرماه امسال شاهد حضور جریانی در کف دانشگاه بودهایم که عدالتخواهی را به عنوان برند خود انتخاب کردهاند. جریانی که اعتصاب کارگران نیشکر هفتتپه و فولاد ملی اهواز باعث شده تا از آنها برای خود ابزار مشروعیتساز تولید کنند.
این جریان سه مشخصه اصلی دارد؛ اول اینکه خود را لنینیست معرفی میکند. دوم بشدت سعی دارد خود را ساختارشکن و به اصطلاح آوانگارد در حوزه عدالتخواهی معرفی کند و سوم اینکه با شعار «نان، کار، اداره شورایی» پیگیری حقوق صنفی و مدنی اقشار مختلف مردم را راهبرد اصلی خود میداند.
اما نگاهی به زیست اجتماعی این افراد در حوزه شخصی بیانگر ماهیت واقعی این جریان است. از بوت 2 میلیونی بگیرید تا کلاه 600 هزار تومانی. این افراد بشدت سعی دارند خود را شبیه چریکهای آمریکای لاتین نشان دهند. در حالیکه حتی از ابتداییترین رفتار چریکی مارکسیستی یعنی دوری از مظاهر بورژوایی، سرباز میزنند.
اینکه شعار «مرگ بر امپریالیسم، درود بر سوسیالیسم» میدهند اما خود به ظواهر امپریالیسم دل بستهاند نشان از یک شوآف بچگانه دارد. پوشش چند میلیونی معترضان با شعار پیگیری حقوق کارگرانی که حقوق یک ماهشان برابر با یک بوت این افراد است تناقضی است که مارکس بدان اشاره کرده است.
نمیتوان شعار نان و کار داد اما کافههای لاکچری اطراف دانشگاه تهران پاتوق شبنشینی باشد. این یعنی همان چپ آمریکایی که نه توان تحمل سختی زندگی غالب مردم را دارد و نه توان دل کندن از زندگی لاکچری که برای خیلیها یک آرزو دست نیافتنی است.
این رفتار را مقایسه کنید با جریان مطالبهگر انقلابی که علیرغم همه فشارها در میان کارگران اهوازی حضور یافتند و صدای این اقشار را در رسانهها منعکس کردند.
به نظر میرسد جریانی که با رفتارهایی کودکانه همچون بستن شال به دور صورت خود به دنبال تقلید از چریکهای مارکسیست هستند ابتدا باید تکلیف خود با شعارهایشان را مشخص کنند. یا باید واقعا چریک بود (همانند مارکسیستهای آمریکای لاتین و دهقانان شورشی در انقلاب کمونیستی چون) و سختیهای مبارزه را به جان خرید و یا باید رفتار منافقانه خود را کنار بگذارند و به سبک زندگی لاکچری خود بپردازند.
* گزارش از رضا حمزه دولابی