خبرنامه دانشجویان ایران: محمدرضا کردلو// سوژه: 1. رضا زهتابچیان کارگردان فیلم «دیدن این فیلم جرم است»، سراغ سوژهای ملتهب رفته است. سوژهای که تلاش میکند فضایی شکل دهد تا حد و مرزهای مرسوم برای انتقاد و اعتراض را جابه جا کند. زنی مورد تعدی یک تبعه انگلیسی قرار میگیرد و ماجرایی درگیرکننده آغاز میشود.
2. سوژه ۲۳ نفر مهدی جعفری، ۲۳ نفرند. ۲۳ اسیر نوجوان ایرانی که پس از اسارت شرایطی متفاوت از بقیه اسرا را تجربه میکنند و درگیر ماجراهایی میشوند که از منظر سینمایی به شدت جذاب و دارای ظرافت برای دراماتیزه شدن هستند.
3. اینطور به نظر میرسد که سوژه محوری «پالتو شتری» نقد طبقهای از روشنفکری خودبرتربین است. این نقد نه کمدی است و نه جدی. بلکه جنبهای از هجو به خود گرفته و در این هجو هم ناموفق است و این عدم موفقیت باعث رها شدن سوژه میشود.
داستانگویی
1. نه فقط در مورد «دیدن این فیلم جرم است» که درباره سینما میتوان این گزاره را مطرح کرد که قابلیت تعریف کردن قصه و درام در فضایی محدود، به عنوان مولفهای از توان فیلمساز شناخته میشود. قصهای که در «دیدن این فیلم جرم است» برای ما تعریف میشود، یک پلات مشخص دارد و در برهوت بیقصه جشنواره سی وهفتم این پلات داشتن یک مزیت محسوب میشود. اگرچه در بسط پلات میشد ظرافتهای بیشتری رعایت شود.
2. قصهگویی ۲۳ نفر درست بر منطق سینمای مستند و گام به گام پیش میرود. از نقاط قوت فیلمنامه ۲۳ نفر، نمایش چالشهای درونی و کنشهای بیرونی شخصیتهاست که به زنده بودن فیلم کمک کرده است. ۲۳ نفر در عین حال به خاطر الهام از واقعیت -واقعیتی که تبدیل به کتاب و مستند نیز شده است- و اقتباسی متعهدانه، سهل و ممتنع جلوه میکند. از طرفی وجه اقتباس موجب میشود تخیل کمتری در فیلمنامه استفاده شود (که همین موضوع از ضریب خطا میکاهد) و از طرف دیگر به خاطر تعهد به اقتباس امکان اینکه قابلیت ایجاد هر نوع دلخواه از فضاسازی را ندارد و این کار را کمی سخت کرده است. جعفری اما توانسته از پس این کار که شاید ساده به نظر میرسد اما بسیار سخت است بر میآید.
3. «پالتو شتری» دارای ضعف اساسی در داستانگویی است. فیلم روایت درستی ندارد و به خاطر کشش نداشتن قصه، از راوی برای تشریح موقعیتها استفاده میشود، که البته در موارد بسیاری به پیشرفت قصه کمک نمیکند و پوششی برای ضعف قصهگویی است. میزانسنها در خدمت به قصه نیستند و قدرت سینما در داستانگویی دیده نمیشود.
قهرمان
1. شب هفتم جشنواره سی وهفتم، شبی درگیر با قهرمانهاست. درباره قهرمان «دیدن این فیلم جرم است» میتوان گزارههای متعددی را مورد بحث قرار داد چرا که نظرات درباره فیلم متفاوت است. از منظر برخی «قهرمان» فیلم ویژگیهای یک قهرمان دهه ۹۰ از جنس یک بسیجی متعهد به نظام را دارد، اما از نظر نگارنده در نشانه شناسی قهرمان پرسر و صدای «دیدن این فیلم جرم است» او دارای انفعال جدی و عدم رعایت ظرایف است و شاید همین اشکال در منطق قصه موجب شیفت قهرمان از «امیر» به «سردار» میشود.
2. قهرمانان ۲۳ نفر، نوجوانهایی هستند که دست به عمل خارق العادهای میزنند. تنها شاید حتی اسم بابی ساندز را درست تلفظ نکنند و به او باتریساز بگویند، اما در استقامت شجاعانه عمل میکنند و خود را به اسطوره تبدیل میکنند. اسطورههایی قابل احترام که این روزها روی پردههای سینما آمدهاند.
3. نیمچه قهرمان «پالتو شتری» که هجو طبقه روشنفکری را توسط او صورت میگیرد و در عین بیمدرکی باسواد جلوه میکند و مخاطب طرفش را میگیرد، به واسطه کسب درآمد رفتاری خلاف اخلاق انجام میدهد. در واقع سامدرخشانی کهخود منتقد بیاخلاقی است، رفتار ماکیاولیستی بروز میدهد.