شهرتش سربه فلک می کشید اما سلبریتی بازی درنیاورد. نجیب و باسواد بود. وزیر و نماینده و معاون رییسجمهور را به میزمحکمه ۹۰ میکشاند اما سیاسیبازی نمیکرد. همیشه مینالید از سیاسی کردن فوتبال.
فوتبال را برای فوتبال می خواست. ۸۸ هم که شد مثل تیم ملی جوگیر نشد! و دستبند سبز نبست. کاری هم به جنگیدن در سوریه نداشت. عاشق آیتمهای فوتبالیاش در هفته دفاع مقدس بودم. وقتی شهید مجد کاپیتان تیم ملی را آیتم ویژه رفت، حظ کردم از عرق و شرفش.
نمیدانم از کجا شروع شد. از دوقطبی بعد ۸۸، عادل کم کم گذرش به کوچه سیاسیون افتاد. اول با تبریکها به جایزههای اصغر فرهادی آغاز کرد؛ حرفهای غیرفوتبالی که بوی جناحی میداد.
۹۲ که روحانی پیروز شد، شیب عادل هم تند شد. در دوقطبی برجام، ناگهان ظریف را به ۹۰ آورد؛ به بهانه دیپلماسی فوتبال! وقتی برنامه پخش نشد، اصلاحطلبان عادل را تیتر یک روزنامهها کردند. رجانیوز هم برخوردکی می کرد البته!
پلاسکو که فروریخت، آتشنشانی را به ۹۰ آورد! و حرف از استعفای قالیباف زد! درست چندماه قبل از رقابت قالیباف-روحانی. دیگر عادل تیتر روزنامههای اصلاحیون میشد. او بهانه خوبی برای دوقطبی کردن بود.
جام جهانی که شد، بااصرار فیگو را آورد تهران. همین، پویول را در فرودگاه زمینگیر کرد تا مطهری در حمایتش نامهسرگشاده بنویسد. اختلافات که بالا گرفت، ارتش اصلاحطلبان عادل را موسویِ۸۸ کردند! برایش کف زدن و هورا کشیدن. او هم تندتر و تندتر شد. تا کار به حصر کشید.
کاش عادل ۹۰ را سیاسی مالی نمیکرد. کاش فوتبال را دوقطبیِ چپ و راست نمیکرد. کاش تیتر چپ و راست نمیشد. کاش در همان روزنامههای ورزشی میماند. کاش سیاسیپور نمیشد. کاش قدر خودش را میدانست و اسیر کفزدنهای سیاسیون نمیشد. کاش اردوکشی راه نمیانداخت و مصاحبه نمیکرد.
کاش میدانست سیاست مثل جامجهانی نیست، بیرحماست و همیشه هر ۴سال یکبار تکرار نمیشود. گاهی اوقات حذفت میکنند برای همیشه. کاش میدانست سیاست پدر مادر ندارد!
دلم برای خندههایت تنگ میشود. برای نبوغ و عدالت فوتبالیات. ۹۰ بیعادل را دوست ندارم. اما چه میشود کرد که خود کرده را تدبیر نیست.