یکی از تحقیقات انجام شده درباره تقابل آمریکا و ایران، پژوهش «جیمز بیل» است. او یکی از متفکران آمریکایی است که دیدگاههای خود را درباره انقلاب اسلامی در کتاب معروف «عقاب و شیر» تبیین کرده است.
خبرنامه دانشجویان ایران: محمدعلی رحیمینژاد*// برهم خوردن نظم مورد نظر آمریکا در منطقه غرب آسیا و خاورمیانه و خلیجفارس، برای مقامهای سیاسی آمریکا کافی بود تا فرمان «مهار قدرت ایران» را صادر کنند. با از بین رفتن نفوذ آمریکا در ایران، واشنگتن به ترفندهای متفاوتی را برای دستیابی به منافع گذشته به کار گرفت. ایالات متحده بهعنوان بزرگترین قدرت در تاریخ مدرن، هدف کلان خود را حفظ جایگاه «هژمون جهانی» و پیشگیری از تسلط یک «قدرت خاص» در مناطق مختلف جهان قرار داد. در منطقه خاورمیانه، انقلاب اسلامی ایران براساس آمارها و مطالباتش، ماهیت قدرتهای جهانی را به چالش کشید. بنابراین آمریکا از تمام منابع و ابزار خود در سطح داخلی، منطقهای و جهانی برای تامین منافع در منطقه و حفظ هژمونی بهره برد.
درک درست از راهبردهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، ضمن اینکه میتواند به آگاهی بیشتر مردم و نخبگان کمک کند، ما را برای رفتارشناسی این قدرت جهانی و پیشبینی اقدامات آتی او، آماده میکند.
یکی از تحقیقات انجام شده درباره تقابل آمریکا و ایران، پژوهش «جیمز بیل» است. او یکی از متفکران آمریکایی است که دیدگاههای خود را درباره انقلاب اسلامی در کتاب معروف «عقاب و شیر» تبیین کرده است. جیمز بیل در مقالهای با عنوان «سیاست استیلاجویی: ایالت متحده و ایران»، آمریکا را بهعنوان تنها قدرت استیلاجوی بیرقیب در جهان، بعد از فروپاشی شوروی مطرح میکند و معتقد است آمریکا برای تداوم هژمونی خود در عرصه جهانی به مخالفت و مقابله با تهدیدات جدید در جهان میپردازد. یکی از این تهدیدهای مهم، ظهور هژمونهای منطقهای، ازجمله ایران و چین است.(1)
اما راهبردهای آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی چیست و چهطور اجرا میشود؟ بررسی سیاست خارجی آمریکا در برابر ایران، نشان میدهد سیاستمداران این کشور الگوی «رئالیسم تهاجمی» را برگزیدهاند. رئالیسم، یکی از نظریههای مسلط در روابط بینالملل از ابتدای شکلگیری بوده است. رئالیسم تهاجمی یکی از دو شاخه رئالیسم است که نظریهپرداز اصلی آن «مرشایمر» محسوب میشود. از نظر مرشایمر تفاوتی اساسی میان نظام سیاسی و اقتصادی وجود دارد. در اقتصاد، هدف فقط رقابت برای منفعت بیشتر است، اما در سیاست، بقا اهمیت دارد. در نظریه واقعگرایی تهاجمی، مرشایمر با قبول مفروضات واقعگرایی، قدرتهای بزرگ را دنبالهرو چهار هدف؛ یعنی «تبدیل شدن بـه تنها هژمون منطقهای جهان»، «کنترل بیشترین درصد ممکن از ثروت جهان»، «تسلط بر موازنه قوای زمینی در منطقه خـود» و «دستیابی به توافق هستهای» میداند.(2)
مرشایمر ادعا میکند هدف نهایی دولتها، دستیابی به جایگاه هژمونیک در نظام بینالملل است. طبق دیدگاه رئالیسم تهاجمی، دولتها همواره دنبال قدرت بیشترند و اگر شرایط مناسب باشد، خواستار این هستند که توزیع قدرت را تغییر دهند.(3) با مبنا قرار دادن رهیافت نظری رئالیسم تهاجمی، ایران از سه شرط مهم یعنی «جغرافیای مناسب و دسترسی به آبهای آزاد»، «جمعیت زیاد» و «پتانسیل اقتصادی بهواسطه منابع غنی انرژی»، برای استیلای منطقهای برخوردار است.
به اعتقاد مرشایمر، «آمریکا باید تلاش کند که هیچ دولت غالبی در شمالشرقی آسیا، اروپا و خلیجفارس به وجود نیاید و بهترین روش برای رسیدن به این مقصود، اتکا به قدرتهای محلی است.»(4) ایالات متحده بهدلیل استفاده و تاثیرگذاری بیشتر بر منابع انرژی علاقهمند به جلوگیری از ظهور هژمون در منطقه خلیجفارس است، طوریکه اگر امکان ظهور هژمون بالقوه در منطقه نباشد، به حضور نظامی نیازی نیست.(5)
آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران در دهه اول انقلاب، از عراق استفاده کرد و در ادامه با ورود به جنگ عراق علیه کویت، مستقیم نقش موازنهگر بین ایران و عراق را ایفا کرد. آمریکا در دهه دوم و سوم انقلاب اسلامی، ضمن حضور مستقیم در منطقه خاورمیانه به ایجاد پایگاههای نظامی و حتی جنگ علیه عراق و افغانستان رو آورد. در دهه چهارم، آمریکا فروپاشی از درون و تغییر رژیم توسط خود مردم را دنبال کرد. از دلایل مهم این روند، گسترش ارتباطات و فنآوریهای مجازی از یکسو و از سوی دیگر ایستادگی جمهوری اسلامی ایران در برابر راهبردهای سخت ایالات متحده آمریکا بوده است. آمریکا در کنار این راهبردها، از ابتدای انقلاب، از راهبرد تحریم همواره استفاده کرده است. اوج این تحریمها در تصویب قطعنامههای سازمان ملل و خروج از برجام، ملموس است.
آمریکا پس از جنگ سرد بهعنوان تنها قدرت برتر جهان در جایگاه هژمونی قرار داشت و رفتارهای این کشور متاثر از این مفهوم بود. از این زمان، آمریکا فراتر یک قدرت منطقهای بهعنوان تنها ابرقدرت، شناخته شد و همه تلاش خود را معطوف به حفظ موقعیت و عدم شکلگیری هژمونی منطقهای در سراسر جهان کرد. در همین راستا به حضور مستقیم در مناطق مختلف جهان و ایجاد توازن منطقهای برای شکل نگرفتن هژمون اقدام کرد که از مصادیق آن، میتوان به ایجاد رقیب برای کشورهایی با قابلیت بالفعل برای هژمون شدن ازجمله جمهوری اسلامی ایران، اشاره کرد. تهاجم عراق به ایران، برای عدم شکلگیری هژمون منطقهای صورت گرفت که با ناکارآمدی رژیم بعث، آمریکا مستقیم وارد منطقه شد و با حمایت از سایر کشورهای منطقه، دنبال کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران بود.
در کنار قدرت کشورهای توانمند برای کسب هژمون منطقهای، برای آنها ثروت نیز اهمیت دارد. در طرف مقابل، قدرتهای بزرگ تلاش میکنند کنترل ثروت جهانی را در اختیار داشته باشند و بهشدت روی آن حساساند. ترس آمریکا از قدرت اقتصادی چین و اعمال تحریمهای یکجانبه علیه جمهوری اسلامی ایران، دلایل اقتصادی دارد.
1. راهبردهای آمریکا
مرشایمر چهار استراتژی «جنگ»، «باجگیری»، «آتشبیاری معرکه» و «طعمهگذاری و تحریک برای فرسایش» را برای مهار هژمون منطقهای در قبال هژمونهای بالقوه منطقه پیشنهاد میکند. همچنین به چهار استراتژی «حفظ وضع موجود»، «ایجاد و برقراری موازنه»، «ساکتسازی»، «دنبالهروی و احاله مسوولیت» را برای قدرتهای بزرگ پیشنهاد میکند. با توجه به اینکه مواجهه آمریکا برای مهار جمهوری اسلامی ایران در دوران تکقطبی بودن جهان و دوران گذار مطرح بوده است. در ادامه به استراتژیهای مورد استفاده این کشور، یعنی احاله مسوولیت، موازنهسازی، جنگ، طعمهگذاری و آتشبیاری معرکه پرداخته شده است.
آمریکا برای پیشگیری از نفوذ جمهوری اسلامی ایران در منطقه، از راهبردهای «موازنهسازی» و «احاله مسوولیت» بهره گرفته و برای سوق دادن جمهوری اسلامی ایران به سمت رفتار مطلوب، از راهبردهای جنگ، طعمهگذاری و آتشبیاری معرکه استفاده کرده است. در ادامه به راهبرهای استفاده شده توسط آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران در قالب راهبردهای حافظ وضع موجود (احاله مسئولیت و موازنهسازی) و راهبردهای خواهان تغییر در موازنه (جنگ، طعمهگذاری و آتشبیاری معرکه) پرداخته شده:
1- احاله مسئولیت: کشورها با احاله مسوولیت سعی میکنند قدرت بزرگ دیگری را وادار به کنترل و مهار مهاجم کنند، در حالیکه خود در حاشیه باقی میمانند. معمولا کشورهای در معرض تهدید، ترجیح میدهند استراتژی احاله مسئولیت را به جای ایجاد موازنه، انتخاب کنند. غالبا به این دلیل که در صورت شکلگیری جنگ، کشور احالهدهنده مسوولیت، از هزینههای مبارزه با مهاجم در امان میماند.(6) از مصادیق احاله مسئولیت آمریکا میتوان به مواردی اشاره کرد:
1- 1 احاله مسوولیت به عراق: هدف آمریکا از جنگ بین ایران و عراق، شکل نگرفتن هژمونی منطقهای بود. جنگ عراق علیه ایران از نگاه مرشایمر یکی از مهمترین نمونههای استراتژی احاله مسوولیت است. آمریکا با تحمل کمترین خسارت و وارد کردن عراق به جنگ با ایران، مقاصد خود را از طریق عراق اجرا کرد. رویاروییهای پیشین ایران و عراق بیانگر وجود زمینههای بالقوه تعارض در محیط منطقهای بود. از اینرو آمریکا نقش تسریعکننده در روند جنگ ایران و عراق را داشت. این نقش در دورانهای مختلف جنگ با دگرگونیهایی همراه شد. اما این تغییرات براساس نیازهای «ژئواستراتژیک» آمریکا در دوران جنگ سرد انجام گرفت. این امر نوسانهای متنوعی را در الگوی رفتاری ایالات متحده به وجود آورد. در یک مرحله تاریخی، آمریکاییها از فشارهای پردامنه برای محدود کردن تواناییهای نظامی ایران در مقابله با عراق بهره گرفتند. در این شرایط، ایران را وارد فهرست کشورهای حامی تروریسم کردند. در مقاطع و مراحل بعد، به فروش مستقیم ابزار نظامی و اعزام هیات رسمی به جمهوری اسلامی ایران مبادرت کردند و سرانجام با به کارگیری یگانهای رزمی خود در خلیجفارس، زمینه محیطی برای بینالمللی کردن جنگ ایران و عراق فراهم کردند.(7)
2-1: تحریم: از دیگر اقدامات عملی آمریکا برای احاله مسوولیت، تحریم ایران و تجهیز دولتهای متخاصم منطقه بود. کنگره آمریکا تحریمهای مضاعف را در سال 1996 درباره مجازات شرکتهایی که در بخشهای وابسته به صنایع نفتی ایران سرمایهگذاری میکردند، موسوم به قانون «داماتو» وضع کرد که دامنه فشارها علیه ایران را شدت بخشید. در بخش صنایع تسلیحات نیز ایران با محدودیتهای بسیاری برای تهیه مایحتاج نظامی که در اثر جنگ از بین رفته بود، مواجه شد.(8) این قانون تحریمهایی را بر افراد آمریکایی و غیرآمریکایی برقرار میکند که 20 میلیون دلار یا بیشتر، یا چند سرمایهگذاری با حداقل میزان 5 میلیون دلار آمریکا، در هر 12 ماه برای توسعه و گسترش منابع نفتی ایران، سرمایهگذاری کنند.
مجموعه این عوامل شرایط را به نفع بازیگران منطقهای، مانند عربستان و اسراییل تغییر داد. چون این بازیگران بهعنوان متحدان منطقهای آمریکا با حجم عظیمی از تسلیحات مورد استقبال قرار گرفتند. مطابق آمار 1999 در حالیکه سهم ایران از هزینههای نظامی فقط 11.2 بود؛ هزینههای نظامی 43.2 درصد هزینههای دولت عربستان، 18.5 درصد هزینههای دولت اسراییل، 36.3 درصد هزینههای دولت عمان و 39.4 درصد هزینههای دولت امارات متحده عربی را تشکیل میداد.(9)
ایجاد تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران را میتوان مصداقی از عملکرد آمریکا دانست که راهبرد احاله مسوولیت را به گونهای دربرگرفته که آمریکا با ایجاد محدودیت برای شرکتها، سازمانها و کشورهای دنبالهرو خود، اهدافش را پیش برده است. در زمینه احاله مسئولیت، آمریکا ابتدا ایران را متهم به حمایت از تروریسم بینالمللی، حماسی و کارشکنی گفتوگوهای صلح، سیستم براندازی در منطقه با حمایت از بنیادگرایان، دستیابی به تسلیحات متعارف و سلاحهای تخریبجمعی کرد. ایالات متحده با پرداخت وام به ایران توسط صندوق بین المللی پول و بانک جهانی مخالفت و تلاش کرد اروپا و ژاپن را ترغیب کند تا با ایران روابط عادی تجاری نداشته باشند. تحریمهای آمریکا درباره جمهوری اسلامی ایران بهتدریج از یکجانبه به چندجانبه شامل متحدان آمریکا تبدیل شد و در نهایت به سمت تحریمهای بینالمللی گرایش یافت و تشدید شد.
از مهمترین تحریمهای بینالمللی که دربردارنده احاله مسوولیت بوده، میتوان به این موارد اشاره کرد: تشدید تحریمهای ثانویه و فرامرزی (در دوره ریاستجمهوری کلینتون و جورج بوش) که علاوهبر تحریمهای یکجانبه، شرکتهای کشورهای طرف سوم را نیز از همکاری با بخشهای صنعتی و انرژی ایران منع کند. تحریمهای فراگیر در دوره اوباما که شامل تحریمهای یکجانبه و ائتلاف متحدان آمریکا که طیف گستردهای از تحریمهای صنعتی، تسلیحاتی، هستهای، انرژی، مسافرتی و حملونقل و سوخت را شامل میشود. قطعنامه 1929 در 2010 را میتوان شدیدترین تحریم بینالمللی، علیه جمهوری اسلامی ایران دانست که در حوزههای اقتصادی، نظامی، حمل و نقل و کشتیرانی، پولی و مالی و هستهای اجرایی شد.
3-1: مهار دیپلماتیک: پیش گرفتن سیاست مهار دیپلماتیک، راهبرد دیگر آمریکا در چهارچوب احاله مسوولیت علیه جمهوری اسلامی ایران است. از اینرو در زمانی که دولت وقت ایران با سیاست تساهل و تسامح و دولت عملگرای تکنوکرات، دنبال ارتباط مناسب با کشورهای منطقه و جهان، یا هدف کاهش تنشها بود، از طرف آمریکا در لیست کشورهای یاغی قرار گرفت. جورج بوش در سخنرانی سالانهاش در کنگره آمریکا موسوم به «وضعیت ایالات متحده»، کشورهای ایران، عراق و کرهشمالی را بهعنوان کشورهایی معرفی کرد که «محور اهریمنی (شرارت)» تشکیل دادهاند. آمریکا که برای مهار دیپلماتیک با استفاده از ماجرای سلمان رشدی کشورهای اروپایی را زیر فشار و محدودیت قرار داده بود، با وقوع ماجرای رستوران میکونوس، بهانهای جدید برای مهار بیشتر ایران پیدا کرد.
از سوی دیگر، آمریکا با دولتهای جنوبی خلیجفارس نیز قراردادهای همکاری نظامی تنظیم کرد و بهواسطه آن حضور خود را در این ناحیه تقویت کرد. این کشور بلافاصله پس از جنگ دوم خلیجفارس و آزادسازی کویت، قراردادهای دفاعی را با کویت، بحرین و قطر امضا کرد. مشابه آن را با امارات متحده عربی در 25 ژوئیه 1994 امضا کرد. ایالات متحده با مشارکت دادن برخی کشورهای عربی عضو شورای همکاری در طرحهای نظامی خود، در این منطقه مسوولیتهایی را نیز به آنها واگذار کرد تا حضور آمریکا را تقویت کند. آمریکا با همه کشورهای منطقه خلیجفارس قراردادهای نظامی بست تا مدیریت عملیات آینده نیروهای نظامی آمریکا را در کشورهایشان بهعهده داشته باشند.(10)
4-1: ایجاد و حمایت از گروهکهای تروریستی: ایجاد گروهکهای تروریستی یکی دیگر از شکلهای احاله مسوولیت غیرمستقیم است که جمهوری اسلامی ایران را هدف قرار داده است. چون همکاری چند جانبه، اغلب با موفقیت تحریم همراه است،(11) آمریکا همراه کردن کشورها، سازمانهای بینالمللی ازجمله سازمان ملل و در ادامه منع شرکتهای بزرگ فراملی از مبادلات اقتصادی با جمهوری اسلامی ایران را دنبال کرده که شکل دیگر احاله مسوولیت توسط آمریکاست. با خروج از برجام، آمریکا همراهی سایر کشورها را از دست داد، اما به دلیل نفوذ بر سازمانها و شرکتهای بزرگ بینالمللی، تحریمها همچنان موثر است.
2. موازنهسازی
موازنهسازی یکی از استراتژیهایی است که از منظر رئالیسم تهاجمی بهوسیله قدرتهای هژمون در راستای جلوگیری از بههم خوردن موازنه قدرت در مناطق مختلف جهان، به کار گرفته میشود. با ایجاد موازنه، کشورهای مورد تهدید بهطور جدی خودشان را متعهد به مهار رقیب خطرناک میکنند. آنها تمایل دارند بار مسوولیت بازدارندگی، یا مبارزه با مهاجم را در صورت نیاز بر دوش کشند.(12) الگوی موازنهسازی آمریکا به دو صورت یعنی استفاده از موازنهگری داخلی بهعنوان روش اصلی و موازنهگری خارجی بهعنوان روش فرعی مورد استفاده قرار گرفته است.
در موازنهسازی داخلی، آمریکا به کشورهای منطقه برای ایجاد موازنه اتکا کرده و در موازنهسازی خارجی، به خود و همپیمانان بینالمللی تکیه کرده است. در حالت اول بازیگران منطقهای در خلیجفارس دست به موازنهگری داخلی زده و مانع بههم خوردن موازنه منطقهای، میشوند. در حالت دوم بازیگر بیرون از منطقه، یعنی آمریکا تلاش میکند موازنه را در سطح محلی بهوجود آورد. در این راستا برای برقراری توازن به طرف ضعیف کمک میکند. استفاده از پایگاههای نظامی، جنگ نرم، جاسوسی، حمایت یا تحریم اقتصادی و حمایتهای دیپلماتیک در این راستا قابلفهم است.
نوع دیگر موازنهسازی که فراتر از موازنهگری داخلی و خارجی محسوب میشود، موازنهسازی منفی است. از راهبردهای امروز آمریکا، استفاده از موازنهسازی منفی است. با وجود گذشتن چند دهه از طرح این مفهوم، همچنان طرفداران خود را در آمریکا و نخبگان دارد. استفان والت مبتکر «موازنه تدافعی» در یکی از مقالههایش با عنوان «الحاقیهای بر موازنه دور از ساحل» نوشته: «این استراتژی برای حفظ برتری آمریکا بسیار مطلوب است و برای پرهیز از جنگهای غیرضروری میتوان از آن نهتنها در موقعیتهای دشوار، بلکه در شرایط صلح و زمانی بهرهمند شد که خزانه دولت پر است. این استراتژی علاوه بر اینکه امتیازات جدیدی در اختیار آمریکا قرار میدهد تا به فرصتهای جدید ژئواستراتژی دستیابد همچنین توجه قدرتهای منطقهای را معطوف به احساس خطر از یکدیگر میکند. در این راستا استفاده از اختلافهای منطقهای و مقابل هم قرار دادن کشورها اهمیت فراوانی دارد. درخواست آمریکا از کشورهای حاشیه خلیجفارس برای تامین هزینههای امنیتی در قالب موازنه منفی قابلتبیین است.
اولین نمونه رفتار آمریکا برای ایجاد موازنه پس از انقلاب اسلامی، تحریک عراق به حمله بود. آمریکا با نشان دادن نارضایتی نسبت به عملکرد رژیم انقلابی ایران، به حاکمان بغداد فهماند در صورت ایجاد مناقشهای میان عراق و ایران، دولت ایالات متحده آمریکا از ایران جانبداری نخواهد کرد.(13) در این راستا میتوان دلیل حمایت آمریکا را از عراق، تامین امنیت انرژی و صدور آزادانه نفت از خلیجفارس به غرب، امنیت و ثبات همپیمانان محافظهکار آمریکا، امنیت متحد استراتژیک آمریکا یعنی اسراییل و موازنه منطقهای دانست. بر این اساس، آمریکا در قبال جنگ ایران و عراق راهبرد حفظ موازنه منطقهای مبنی بر سیاست جنگ بیبرنده را از طریق نزدیکی به عراق پیش گرفت.(14) حمله نظامی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، نمادی از «جنگ نیابتی» است؛ یعنی جنگی که از سوی عراق، اما براساس منافع آمریکا شکل گرفته است.
هدف اصلی آمریکا در جنگ ایران و عراق، عدم پیروزی طرفین بود؛ در واقع پیروزی کامل ایران یا عراق به منزله برهم خوردن موازنه در منطقه محسوب میشد. پس از جنگ تحمیلی، آمریکا برای حفظ موازنه به تقویت روابط دیپلماتیک خود با عراق پرداخت. نمونه واضح راهبرد آمریکا، طی اولین اعتراض این کشور به استفاده از سلاحهای شیمیایی توسط عراق مشخص شد؛ همچنین از تحریم سلاح علیه ایران دست برداشت، تا عراق را به پذیرش فرمول دیپلماتیکی وادارد که ممکن بود ایران را به پذیرش آتشبس ترغیب کند. در ادامه برای ورود ایران به پذیرش قطعنامه 598 تصمیم گرفت به جمهوری اسلامی ایران فشار بیاورد. شلیک به هواپیمای مسافربری ایران در سال 1367 به همین دلیل انجام شد.
اقدام دیگر آمریکا برای ایجاد موازنه تشکیل «شورای همکاری خلیجفارس» با حضور عربستان، قطر، بحرین، کویت، امارات و عمان بود. شورای همکاری خلیجفارس بیشتر برای مقابله با نفوذ ایران و تا حدی عراق و در مرحله بعد شوروی شکل گرفت.(15) این شورا در طول جنگ با عراق همکاری کرد و طی سالیان اخیر از ادعای ارضی امارات درباره خلیجهای سهگانه حمایت کرده است. یکی از وجوه عمده پیوندهای استراتژیک کشورهای شورای همکاری و آمریکا، بهخصوص در سالهای اخیر، ایجاد توازن مقابل ایران است. این توازنسازی بر مبنای این تصور قرار دارد که در نتیجه تحولات منطقهای مانند تغییر رژیم در عراق، قدرت و نفوذ منطقهای ایران افزایش یافته است.(16)
با آغاز قرن بیست و یکم و بهخصوص بعد از حادثه 11 سپتامبر، ایالات متحده آمریکا از روشهای جدیدی برای مقابله با این نوع تهدیدات استفاده میکند. همسو با این مساله، به نظر میرسد خط مشی آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران بهویژه در سالهای اخیر، تلفیقی از راهبرد نرمافزارانه توام با تهدید سختافزارانه بوده است.(17) قطعنامههای 1696، 1737، 1747، 1806 و 1835 که یکی پس از دیگری در شورای امنیت ضدایران به تصویب رسید، با هدف همراه کردن کشورهای دیگر با آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران عملیاتی شد. قطعنامه اول فقط خواستار اجرای تعهدات ایران براساس NPT و قطعنامههای شورای حکام آژانس بود، اما قطعنامههای چهارگانه بعدی که براساس فصل هفتم منشور مللمتحد به تصویب رسید، جنبه لازمالاجرا دارند. این قطعنامهها علاوهبر درخواست اجرای تعهدات قبلی، تحریمهای فنی، اقتصادی، تجاری و مالی شدیدی را علیه ایران اجرا کردند.(18)
حضور مستقیم آمریکا در خاورمیانه، راهبرد دیگر موازنهسازی در این منطقه بود که نقطه آغاز آن تلاش همهجانبه برای پذیرش خاتمه جنگ توسط ایران بود. طرح اسکورت نفتکشهای عربستان سعودی، کویت و سایر نفتکشهای حوزه خلیجفارس توسط آمریکا، حضور و ماندگاری در کویت، ایجاد پایگاههای نظامی در کشورهای همسایه جمهوری اسلامی ایران و جنگ علیه عراق و افغانستان و... بیانگر حضور مستقیم آمریکا برای ایجاد موازنه بود.
ترکیه روابط نظامی مناسبی با آمریکا دارد. علاوهبر امکانات نظامی آمریکا که در بنادر و فرودگاههای ترکیه مستقرند، یکی از بزرگترین پایگاههای نظامی تحت امر ناتو (ایالات متحده) در خاورمیانه، در این کشور قرار دارد. مقر ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا که صد نیروی دریایی انگلیسی در آن مستقرند، در خاک بحرین است. مهمترین پایگاههای نظامی در بحرین پایگاه الجفیر، فرودگاه بینالمللی بحرین در المحرق و پایگاه هوایی شیخ عیسی هستند. در عمان نیز پنج پایگاه آمریکایی وجود دارد که براساس توافق بین دو طرف، آمریکا اجازه دارد از 24 مرکز نظامی عمان استفاده کند.
آمریکا و امارات توافقنامههایی کردهاند که براساس آن آمریکا اجازه دارد پایگاههای لجستیک دریایی در بندر «زیاد» و «جبل علی» و نیز امیرنشینهای دبی و الفجیره بنا کند. امارات، مقر نیروهای استرالیایی، فرانسوی، کره جنوبی و آمریکایی به شمار میآید. عربستان، مقر فرماندهی مرکزی آمریکا به شمار میآید و 435 نیرو در آن مستقرند. همچنین همکاری مشترک بین دو طرف به آمریکا اجازه میدهد از 66 پایگاه سعودی استفاده کند. آمریکا در کویت نیز پایگاه نظامی دارد و طی آن بیش از 100 هزار نیروی نظامی آمریکایی در مرزهای کویت با عراق مستقرند. مهمترین پایگاه نظامی آمریکا به لحاظ حمایت زیرساختی در قطر است.(19) در مجموع هدف اصلی آمریکا و سایر قدرتها در قالب پایگاه نظامی در منطقه خاورمیانه، پیشگیری از شکلگیری قدرت مسلط در این منطقه و همان راهبرد کلان آمریکا است.
3. جنگ
جنگ اصلیترین استراتژی است که دولتها به کار میگیرند تا قدرت نسبی کسب کنند.(20) هرچند جنگ مستقیم بین آمریکا و جمهوری اسلامی ایران به وجود نیامده، اما اقدامات جنگی آمریکا طی چهار دهه اخیر در خاورمیانه با هدف تغییرات در ایران انجام گرفته است. به تعبیری آمریکا همیشه از جنگ مستقیم فقط برای تهدید استفاده کرده و در میدان عمل، توان راه انداختن جنگ و رسیدن به اهداف خود را از این طریق نداشته است.
یکی از بهانههای جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران، حمایت از تروریسم بوده، تا جاییکه ایران را بزرگترین تولیدکننده تروریست در جهان معرفی کردهاند. در عمل با ارایه شواهدی سعی در نشان دادن ارتباطات بین ایران و گروههای تروریستی ازجمله طالبان و القاعده داشتند.(21) در حالیکه ایران خود را مدتها از القاعده جدا کرده بود و این گروهکها با ایران مخالفت داشتند.(22) با این وجود نهتنها سیاسیون، بلکه اندیشمندان غرب نیز اشتباههای آمریکا را درباره شیوه مواجهه با تروریسم نپذیرفتهاند.
در حال حاضر جنگ آمریکا با جمهوری اسلامی ایران، تبدیل به جنگ نیابتی شده است. اگر در دوران هشت ساله دفاع مقدس جنگ بهوسیله عراق و تهاجم درونمرزی بود، امروز جنگ توسط داعش و حمایتهای آمریکا و حتی حضور در فراسوی مرزهای دو کشور، یعنی عراق و سوریه، انجام میشود. آمریکا با تشکیل ائتلاف سعی در ایجاد مشروعیت برای خود در مقابل ایران، سوریه و لبنان داشته است.
اینکه روابط سوریه با ایران، بهدلیل مخالفت متقابل سوریه با اسراییل تقویت شده بود،(23) مطابق انتظار آمریکا نبود. واشنگتن به بهانه تروریسم و عدم مشروعیت رژیم اسد به مداخله در این کشور پرداخت. از سوی دیگر ایران نیز به حمایت مستشاری از دولت سوریه پرداخت تا جاییکه دولت فعلی سوریه بهواسطه حمایت و حضور نظامی ایران در سوریه تداوم داشته است. پس از ناکامی آمریکا از تحقق کامل اهداف خود در عراق و شکلگیری هلال شیعی در خاورمیانه، سوریه هماکنون میدان نبرد قدرتهای بزرگ شده که طرفین اصلی آن جمهوری اسلامی ایران و آمریکا هستند. جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر موفق به ورود روسیه و تشکیل ائتلاف با حزبالله لبنان، در کنار سوریه شده است. در طرف مقابل، آمریکا برای حفظ متحد استراتژیک خود یعنی رژیم اسراییل به ائتلاف با انگلیس، فرانسه، عربستان و ترکیه رو آورده است. ماندگاری اسد در قدرت، این حقیقت را نشان داد که اسد بهعنوان تنها بازیگر سیاسی در سوریه میتواند نظم سوریه را برقرار کند.(24)
در ادامه پوتین قاطعانه بازی خود را در سوریه تقویت کرده(25) و برخی معتقدند به دنبال فرارفتن از یک قدرت منطقهای صرف است(26) که با حضور در سوریه محقق میشود. همچنین گفته میشود روسیه، سوریه را یک فرصت برای استفاده و بازنگری کلی از نظم پس از جنگ سرد و تسکین دادن به اقتصاد روسیه، میبیند. اما چنانچه گفته شد، جنگ اصلی علیه جمهوری اسلامی ایران است که آمریکا پس از ناکامی در عراق، امروز به تداوم آن در سوریه میپردازد.
نگاهی به گزارش اندیشکده «رند» آمریکا در سال 2018 ابعاد بیشتری از تقابل با جمهوری اسلامی ایران را آشکار میکند، این اندیشکده در فصل سوم و در قالب مطالعه موردی ایران، چند مورد را آورده:
«نیروی قدس سپاه پاسداران نقش اساسی در شکل دادن به استراتژی کلی ایران در سوریه، ازجمله استراتژی جنگ سیاسی این کشور، ایفا کرده است. حدود 2 هزار افسر سپاه پاسداران با رهبری ژنرال سلیمانی، بهعنوان مستشار برای نیروهای مسلح سوریه، به این کشور اعزام شدهاند. مهمترین مسوولیت نیروی قدس، تاسیس و آموزش «نیروهای دفاع ملی»، شبکه شبهنظامیان مردمی سوریه بود که نقش ستونفقرات دفاع اسد مقابل شورشیان را داشتند. چون واحد نیروهای دفاع ملی، از ساکنان محلیِ مناطقی تشکیل شدهاند که در آنها مستقرند، هر یک از این واحدها انعکاسی از گروههای مختلف مذهبی آن منطقه است. این، یعنی نیروهای دفاع ملی سوریه متشکل از علویها، مسیحیان، دروزیها، ارمنیها، شیعیان و حتی سنیها هستند.»
«شبهنظامیان نیابتی ایران، با تکمیل ظرفیتهای نظامی نامتقارن این کشور، نقش مهمی در استراتژی جنگ سیاسی تهران بازی میکنند. نیروی قدس سپاه پاسداران بهعنوان نیروهای اعزامی ایران به خارج از این کشور، رهبری این اقدامات را به عهده دارد. این نیرو، مسوول آموزش شبهنظامیان طرفدار ایران در سراسر خاورمیانه و فراتر از این منطقه است». شبهنظامیان مسلح شیعه عراق، ابزارهای کلیدی در استراتژی جنگ سیاسی ایران هستند. شبهنظامیان شیعه عراقی بیشتر از آنکه به احزاب سیاسی شیعه در عراق وابسته باشند، به تهران اتکا دارند و همین مساله، به ایران این فرصت را میدهد که ایدئولوژی انقلابی خود را [در عراق] نهادینه کند و مراکز سنتی قدرت مذهبی و سیاسی را در عراق دور بزند. امروز، حدود ۵۰ گروه شبهنظامی شیعه در عراق فعالیت میکنند. برخی از این گروهها علنا به جمهوری اسلامی وفادارند و برخی دیگر ارتباط غیرشفافی با ایران دارند. از سال ۲۰۰۳، نیروی قدس سپاه پاسداران و حزبالله لبنان، هزاران شبهنظامی عراق را آموزش دادهاند.»
«پس از سقوط رژیم بعثی در بغداد، ایران تلاش کرد معارضان سابق را در این کشور، ازجمله حزبهای «دعوه» و «مجلس اعلای اسلامی عراق» را که زمانی مقابل صدام، به آنها پناه داده بود، تقویت کند. با این حال، تهران صرفا از احزاب شیعه حمایت نمیکند، بلکه روابطی قوی با رهبران کُرد در شمال عراق برقرار کرده؛ ازجمله با «جلال طالبانی» رییسجمهور سابق عراق و حزب «اتحادیه میهنی کردستان» که تهران در مبارزه با صدام به آن کمک کرده بود. طی بیش از یک دهه، تهران تا حد زیادی موفق شده همپیمانان خود را به سوی عضویت در لیستهای متحد هدایت کند و در نتیجه بلوکهای غالب را در پارلمان عراق تشکیل دهد.»(27)
4. طعمهگذاری و تحریک برای فرسایش
استراتژی دیگر برای کسب قدرت، طعمهگذاری و تحریک برای فرسایش است. براساس این مدل، یک کشور سعی میکند رقبای خود را از طریق تشویق به یک جنگ طولانی و پرهزینه با یکدیگر، تضعیف کند. طولانی شدن جنگ تحمیلی و عدم شکلگیری سریع روند صلح بین ایران و عراق، اولین طعمهگذاری آمریکا برای فرسایش و تضعیف دو کشور بود. در این میان آمریکا با تشویق و حمایت مالی و تسلیحاتی به عراق، به تداوم جنگ دامن زد.
آمریکا برای بینالمللی کردن جنگ، کشورهای انگلیس، فرانسه، ایتالیا و بلژیک را به بهانه اسکورت نفتکشها و کشتیهای تجاری با ناوهای لجستیکی و پشتیبانی روانه خلیجفارس کرد. واشنگتن پس از جنگ نفتکشها، جنگ سفارتخانهها را کلید زد. انگلیس و فرانسه برای فشارهای سیاسی و روانی بر ایران در خرداد و تیر 1366 دیپلماتهای ایرانی را احضار و اخراج کردند. به موازات این اقدامات، آمریکا با تطمیع و تحریک عربستان، فاجعه قتل عام حجاج ایرانی را در مرداد 1366 رقم زد. خروج عراق از لیست حامیان تروریسم، ارتباط دیپلماتیک با عراق، کاهش قیمت نفت توسط عربستان برای ضربه به اقتصاد ایران و حمایتهای مالی و تجهیزاتی همگی در راستای طولانی کردن جنگ و فرسایش هر دو کشور انجام شد.
فشار آمریکا به شورای امنیت برای شناخت عراق بهعنوان «متجاوز»(28) و برگزاری دادگاه جنگی نمونه طعمهگذاری آمریکا بود که در داخل جمهوری اسلامی ایران، عدهای ازجمله نمایندگان مجلس اصرار بر ورود به جنگ و کمک به عراق، مقابل آمریکا و غرب داشتند. وقوع جنگ کویت و تدبیر مقام معظم رهبری برای عدم ورود به این جنگ، نمونه دوراندیشی جمهوری اسلامی ایران و بیاثر کردن طعمهگذاری آمریکا بود.
نمونه دیگر راهبرد طعمهگذاری آمریکا برای جمهوری اسلامی ایران در قالب مذاکرات هستهای و عدم تحقق وعدهها دیده شد. هدف اصلی آمریکا از این نوع راهبرد، از بین بردن هزینه فرصت برای ایران و پیشبرد سایر اهداف ازجمله دگرگونی فرهنگی و فشارهای اقتصادی است. بارزترین نمونه، «برجام» و «مذاکرات هستهای» است که در آن جمهوری اسلامی ایران زمان زیادی را صرف اقناع قدرتهای بزرگ کرد برای داشتن آنچه حق خود بود. در ادامه تلاش دولتمردان برای کنار رفتن تحریمهای بینالمللی بود که با پذیرفتن شرایط قدرتهای جهانی در قالب برجام پذیرفته شد. آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ بهراحتی به آنچه در دوره اوباما توسط جان کری پذیرفته شده بود، پشت پا زد و برجام را دور انداخت. در همین حال که ایران مشغول چانهزنی برای حقوق خود با کشورهای اروپایی است، آمریکا به تلاشهای نرم و سخت خود ازجمله تحریمهای یکجانبه و جنگ در سوریه و حمایت از گروههای تروریستی ادامه میدهد.
5. آتشبیاری معرکه
شکل محتمل استراتژی طعمهگذاری و تحریک برای فرسایش، را آتشبیاری معرکه میگویند. در این استراتژی، یک کشور از تمام امکانات خود استفاده میکند تا تضمین کند که در آن، یکی از دشمنان حضور داشته باشد.(29) حمایت گروههای تروریستی یکی از راهکارهای آمریکا و متحدان منطقهای برای تضعیف جمهوری اسلامی ایران است. آمریکا و عربستان همراه رژیم صهیونیستی، سه ضلع مثلث ایجاد ناامنی در غرب آسیا به شمار میروند که در چهار دهه گذشته تلاش کردهاند با استفاده از گروههای تروریستی، منافع خود را در منطقه پیش ببرند. همه گروهکهای تروریستی سابق و فعلی منطقه، ازجمله منافقان، پژاک و ریگی(30) از حمایتهای آمریکا، رژیم صهیونیستی و آلسعود بهره گرفتهاند.
انتشار اسناد مربوط به دو وزارت خارجه و دفاع آمریکا، توسط سازمان دیدهبان قضایی این کشور، مشخص کرد که واشنگتن در جریان به وجود آمدن گروه تروریستی «داعش» و تلاش برای تشکیل امارتی برای خود در شرق سوریه و غرب عراق قرار داشت. آمریکا توسط لیبی تسلیحات را در اختیار این گروه تروریستی قرار داد.
راهبرد آتشبیاری معرکه، توسط آمریکا در تحولات داخلی ایران ازجمله «فتنه 88» و «کوی دانشگاه در سال 78» خود را به صورت عینی نشان داده است. باراک اوباما در گزارش خود برای روسای کنگره و مجلس سنای آمریکا -نانسی پلوسی و جوزف بایدن- شرح مفصلی از اقدامات ضدایرانی دولت خود در حوزه اطلاعرسانی ارایه کرد. این گزارش به تلاش دوچندان آمریکا برای دامن زدن به ناآرامیها در ایران، درست روز بعد از انتخابات اشاره میکند. گزارش اوباما در این زمینه تصریح میکند: «روز بعد از انتخابات، شبکه خبر فارسی صدای آمریکا دو برنامه جدید را در دستور کار خود قرار داد تا به ایرانیان درباره حوادث کشورشان اطلاعرسانی کند. افراد فعال در حادثه کوی دانشگاه نیز چندی بعد به دفتر کاخ سفید و تلآویو رفتند و از آنها تقدیر شد.
همه این موارد، بیانگر نقش پررنگ آمریکا برای براندازی و تغییر در نظام جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است. نقش راهبردهای موازنهسازی و احاله مسوولیت در دو دهه اول انقلاب اسلامی پررنگ است، زیرا آمریکا خواهان تسلط و نفوذ خود بدون وجود قدرت مسلط در خاورمیانه بود. در ادامه و به دلیل عدمدستیابی به اهداف مورد نظر، برای تغییر در خاورمیانه و پیشگیری از نفوذ ایران از راهبردهای جنگ، طعمهگذاری و آتشبیاری معرکه بهره برد. این اقدامات در حالی رخ داد که دموکراسی غرب در سراسر جهان روبهافول است. استفاده از شکنجه توسط ایالات متحده آمریکا، قتلها و اقدامات غیراخلاقی در زمانی است که این کشور خود را بهعنوان مدافع انسان، حقوق و قوانین بینالمللی، تحمیل کرده است. همه این خرابکاریهای پرهزینه، نتیجه استفاده از استراتژی غلط است که سالها جمهوریخواهان و دموکراتها دنبال کردهاند.(31)
جامعه هدف آمریکا، فقط جمهوری اسلامی ایران نیست. رویکردهای آمریکا در راستای سیطره و نهادینه کردن هژمونی لیبرالیسم بوده که با شکست مواجه شده است. ایالات متحده برای سرنگونی رژیمها و ترویج دموکراسی در شش کشور بزرگ خاورمیانه یعنی افغانستان، مصر، عراق، لیبی، سوریه و یمن تلاش کرده که فایدهای نداشته است.
(Endnotes)
1-ترابی، یوسف، 1388، انقلاب اسلامی ایران از دیـدگـاه جیمز بیـل در کتاب عقاب و شیر، فصلنامه خط اول رهیافت انقلاب اسلامی، سال سوم، شماره 10، ص 111-128.
2- مرشایمر، جان جی، .(1390) تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ، ترجمه: غلامعلی چگنیزاده، چاپ سوم، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ص 164.
3-.بلیس، جان و اسمیت، استیو(1388)، جهانی شدن سیاست: روابط بین الملل در عصر نوین(جلد 1)، مترجم ابولقاسم راهچمنی و دیگران، تهران: موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، ص 344.
4- Mearshimer John J . (2011) , Imperial By Design, The National Interest , 1615 L Street ,N. W. Suite 1230, Washington. D. C . 20036.
5- John J. Mearsheimer and Stephen M. Walt, “The Case for Offshore Balancing,” Foreign Affairs, Vol 95. No. 4 (July/August 2016), pp. 72.
6- مرشایمر، جان (1388)، تراژدی سیاست قدرت های بزرگ، ترجمه غلامعلی چگنی زاده، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ص 154.
7-متقی، ابراهیم(1379)، استراتژی موازنه منطقهای آمریکا در جنگ ایران و عراق، مجله سیاست دفاعی، شماره 31، ص 67.
8-افتخاری، قاسم و علی باقری دولت آبادی(1389)، آمریکا و تشدید گرایش ایران به استراتژی بازدارندگی، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره 40، شماره 4، ص4.
9- همان، ص4.
10-حسینی متین، سید مهدی(1391)، رویارویی آمریکا با ایران پس از جنگ سرد، تهران: موسسه فرهنگی و مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، ص105.
11- McLean, EV, Whang, T (2010) Friends or foes? Major trading partners and the success of economic sanctions. International Studies Quarterly54: 427–447. Google Scholar, Crossref, ISI
12- مرشایمر، جان (1388)، تراژدی سیاست قدرت های بزرگ، ترجمه غلامعلی چگنی زاده، تهران: وزارت امورخارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ص 154.
13- گنجهای، هوشنگ(1377)، استراتژی آمریکا برای ضعیف نگه داشتن ایران، گزارش سیاسیـاجتماعی، شماره97و98، ص 82.
14- دهقانی فیروزآبادی، سید جلال(1389)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران: سمت، ص 339 و 340.
15- نقیب زاده، احمد(1388)، ایران، کانون چند زیرسیستم منطقهای، مطالعات اوراسیای مرکزی، مرکز مطالعات عالی بینالمللی، دانشکده حقوق و علوم سیاسی (ویژهنامه همایش مطالعات منطقهای)، سال دوم، شماره5، ص147.
16- اسدی، علی اکبر(1389)، شورای همکاری خلیج فارس: سیاست خارجی و روندهای داخلی، پژوهشکده تحقیقات راهبردی، گروه پژوهشی سیاست خارجی، ص 61.
17- سازمند، بهاره و لقمان قنبری(1391)، آمریکا و رویکرد تلفیقی به امنیت بعد از 11سپتامبر (مطالعه موردی: رویکرد نوین امنیتی ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران)، فصلنامه مطالعات منطقهای: آمریکا شناسی- اسراییل شناسی، سال سیزدهم، شماره سوم، ص1.
18- حسینی متین، سیدمهدی(1391)، رویارویی آمریکا با ایران پس از جنگ سرد، تهران: موسسه فرهنگی و مطالعات و تحقیقات بینالمللی ابرار معاصر، ص 177.
19-www.tahlileiran.ir, 1394: 9913
20- مرشایمر، جان (1388)، تراژدی سیاست قدرتهای بزرگ، ترجمه غلامعلی چگنیزاده، تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ص 153
21- Zagorin, A., & Klein, J. (2004, July 16). 9/11 Commission Finds Ties Between al-Qaeda and Iran. Time. Retrieved 12 September 2005, from http://content.time.com/time/ nation/article/0,8599,664967,00.html
22- Keath, L. (2008, April 23). Al Qaeda audiotape blisters Iran over who executed 9/11. San Francisco Chronicle, p. A-6.
23- Evans, M. (2007). The final move beyond Iraq: The final solution while the world sleeps. Lake Mary, FL: Frontline. Google Scholar
24- Lynch, C. (2015, October 7). Why Putin is so committed to keeping Assad in power. Foreign Policy. Retrieved 18 February 2016, from http://foreignpolicy.com/2015/10/07/putins-russia-is-wedded-to-bashar-al-assad-syria moscow/ Google Scholar
25- Daunt, J. (2016, February 12). Why does Russia support Syria’s Bashar al-Assad? The Telegraph. Retrieved 18 February 2016, from http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/syria/11919242/Why-does-Russia-support-Syrias-Bashar-al-Assad.html Google Scholar
26- Coffey, L. (2015, November 18). Russia’s priority is the survival of Assad’s regime. Al Jazeera. Retrieved 18 February 2016, from http://www.aljazeera.com/indepth/opinion/2015/11/russia-priority-survival-assad regime-151118053352343.html Google Scholar
27- Published by the RAND Corporation, Santa Monica, Calif. © Copyright 2018 RAND Corporation R® is a registered trademark. https://www.rand.org/pubs/research_reports/RR1772.html
28- Memorandum for the Judge Advocate General, Department of the Army. (1992, November 19). Report on Iraqi
29- مرشایمر، جان (1388)، تراژدی سیاست قدرت های بزرگ، ترجمه غلامعلی چگنی زاده، تهران: وزارت امور خارجه، مرکز چاپ و انتشارات، ص 154
30- http://foreignpolicy.com/2012/01/13/false-flag/
31- John J. Mearsheimer and Stephen M. Walt, “The Case for Offshore Balancing,” Foreign Affairs, Vol 95. No. 4 (July/August 2016), p. 71
* دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات منطقهای دانشگاه علامه طباطبایی