خبرنامه دانشجویان ایران: ساناز پیش دار// شاید روزی که مری ولستن کرافت، رهبر موج اول جریان فمینیسم، سوالِ : «تصور کنید… آیا وقتی مردان از آزادی خود راضی و خشنودند… این رضایت ظلمی در حق زنان مطیع نیست؟» را در کتاب احقاق حقوق زنانش مطرح کرد، تصورش را هم نمیکرد زمانی برسد که زنان نه تنها حق رأی و تصمیمگیری داشته بلکه پا به عرصههای گوناگونی در جوامع نهاده و به ستارههای بزرگی در دنیا تبدیل شوند.
یا زمانی که رهبر معنوی این جریانِ مدافع حقوق زنان، سیمون دو بووار، معتقد بود زنان با وجود ساختارهای فرهنگی همچون ازدواج و مادری، بختی برای آزادی و تأثیرگذاری ندارند، هرگز فکرش را نمیکرد یک روزی زنان بتوانند جریانهای عظیمی را با وجود همان ساختارهای فرهنگی بهوجود آورده و هدایت کنند.
یا حتی هنگامی که گزیلدا پولاک، مورخ هنرمند فمینیست، عنوان کرد: «تاریخ هنر، تاریخ مردسالار است. آن هم تنها مردان سفیدپوست اروپایی، در آن نه نشانهای از زنان وجود دارد و نه حتی رنگینپوستان.»، به ذهنش خطور نمیکرد در روزگاری زنی هنر را با دست نوازشگرش به نمایش بگذارد و همگان به تحسین و حمایت از او برخیزند.
جریان فمینیسم از ابتدا تا کنون تمام تلاشش را برای رسیدن به برابری زنان و مردان، جنسیتزدایی و بعضا مردستیزی به کار گرفته و تدابیر مختلفی را برای وصول به اهدافش اتخاذ کرده که بارزترین آنها، اهتمام به تنانگی زن است.
عدهای از فمینیستها معتقدند تا زمانی که تابوی بدن زن شکسته نشود، آنها نمیتوانند به ارزش واقعی خود دست پیدا کنند. کمااین که بهارک خالقی، هنرمند جریان فمینیسم معاصر، میگوید:« تا زمانی که در سطح بدن که پایهایترین و اساسیترین فرم وجودی ماست به برابری دست پیدا نکنیم برابری نهایی محقق نخواهد شد.»
از نظر آنها قبح بدن زن و پرهیز از پرداختن به آن، موجب هراس و ناامنی زنان در جامعه شده و جرأت بروز و ظهور را از آنها گرفته است و اساسا تا زمانی که این برابری محقق نشده؛ زن، کالایی است در دست جامعه مردسالار.
اما یکی از اشتباهات آنها که موجب بطلان نظریاتشان میشود، سهلانگاری در رصد کنشهای زنان در سراسر جهان است.
آنهایی که نه قوانین برخاسته از اسلام را تأیید میکنند و نه قوانین آمریکا و اروپای مدرن را و هر دوی این قوانین متفاوت را ناقض حقوق زنان میدانند؛ خود، در لبه پرتگاه تناقض دست و پا میزنند.
همزمان با موج چهارم فمینیسم، زنان بسیاری در نقاط مختلف دنیا با بهرهگیری از مبانی دینی خود که قرنها پیش از ظهور فمینیسم وجود داشته ولی تا مدتی مورد غفلت بوده، ثابت کردهاند ارزش
واقعیشان در تعالی روح است نه برابری جسم؛ زنانی که اصل وجود و فلسفه آفرینش خود را درک و با هنر ذاتی خود همگان را متحیر کردهاند و نقشآفرینی و آزادگی خود را در عریانی ندیدهاند.
فاطمه عبادی، مادری هنرمند که به دنیا نشان داد ارزش زن به هنر متعهد و دردمند و دغدغهمند اوست نه نمایش اندامش.
مریم اردبیلی، قائم مقام فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی شیراز و مادر پنج فرزند که ثابت کرد هم میتوان در عرصه اجتماع و خانواده موثر بود و هم ارج زنانگی را در برابری تن خلاصه نکرد.
زهرا چخماقی، فعال سیاسی و اجتماعی و رسانهای که به همگان فهماند میتوان زن بود و با ساختارهای فرهنگی موجود درخشید.
آلبیهای ماما کیکه، مسئول بخش زنان سازمان ویپاز و فعال فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی ، پزشکی.
رخساره هلا کی تی، یاسمین حسنات، سارا عرفانی، نیلوفر شادمهری، سمیه حیدری، سهیلا سلحشور، مرضیه هاشمی، پروفسور فاطمه حقیرالسادات و هزاران زن مسلمان دیگر در سراسر دنیا خط بطلانی هستند بر نظریات افراطی جریان فمینیسم.پ
علاوه بر این زنان موفق، تجربه تلخ غرب در برابری تن و شکست تابوی بدن نیز، در مقابل نظریات رادیکال فمینیسم قابل تأمل است و سلبریتیهای هالیوودی و سوپرمدلهای غربی در این برهه از تاریخ به این شکست مفتضحانه اعتراف میکنند.
از جمله لیدی گاگا خواننده مشهور آمریکایی و هیولای شهرت در آمریکا و جز ۱۰۰ شخصیت تأثیر گذار، که بعد از آزادیهای جسمی افراطی، تصمیم به پوشیدن کت و شلوار سایز بزرگ مردانه در فرش قرمز میگیرد و میگوید:« کت و شلوار میپوشم تا خودم را در آن حس کنم.»
یا مرلین مونرو در نهایتِ زندگی فمینیسمگونه خود اظهار میکند: «در هالیوود آدم را با قیافهاش قضاوت میکنند نه با آنچه واقعا هست.»
و یا کارلی کلاس، مدل سابق ویکتوریا سکرت، که بعد از جدایی از این برند معروف طی مصاحبهای با مجله ووگ علت این کارش را اینطور ذکر میکند:« نمیخواستم این پیام اشتباه به زنان القا شود که برای زیبا بودن باید مثل فرشتههای ویکتوریا شوند.»
و صدها فرد و تجربه غربی دیگری که با گذر از اهتمام به تنانگی، معترف به اولویت روح و اصل وجودشان نسبت به برابری جسم هستند ولی جسارت تغییر رویه در عملکرد خود را ندارند و یا شاید هم مانند فمینیستها که برای رسیدن به ارزش حقیقی زن تن به هر کمپین و هشتگی میدهند، الگوی مناسبی برای تبعیت نمییابند با این تفاوت که این حامیان حقوق زن همچنان معتقد به اصالت جسم هستند.