بسم الله الرحمن الرحیم
و به نستعین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
جهت شادی ارواح شهدا، همهی درگذشتگان، روح حضرت امام(ره)، ذوی الحقوق، پدر و مادرها، معلمان و اساتید، الفاتحه مع الصلوات.
" بسم الله الرحمن الرحیم لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ و یُزَکّیهِم وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ "
خداوند منت گذاشت و پیامبری از جنس خودتان برایتان فرستاد، تا آیات را برای شما تلاوت کند، و شما را پاک گرداند و تزکیه کند، تعلیم کتاب و حکمت میدهد.
به مناسبت "یزکیهم" این شبها این بحث را ادامه دادیم، که پاکی، طهارت، تزکیه، طیب و از آن طرف مفاهیم دیگری مثل خبیث،نجس، رجس وجود دارند.
نشان دادیم آنچه که محتوای اصلی دین است، آن است که اگر میگوید گناه نکنید یعنی اینکه نجس نشوید. نه اینکه فلان فعل را انجام ندهید. به این نوع امر میگویند، ارشاد به حکم عقل، مثل اینکه به آدم بگویند، خودت را از اینجا پرت نکن پایین، چون این کار نتیجهاش مردن است. با نجس کار نکن چون نتیجه اش نجاست است. وگرنه به این معنی نیست که نهی کردن از این فعل، به اعتبار حرف خودمان است که انجام نده، این بحث مقداری تا اینجا توضیح دادهشد.
بحث تکمیلی دیگری را عرض میکنم، اگر این بحث تمام شد در ادامه به توضیح حکمت میپردازیم.
در مفاهیم دینی ما، آن چیزی که خیلی رنگ دارد، این است که خود شما ارزش دارید یا نه، مهم¬تر از فعل شما، این است، که شما ارزش دارید یا ندارید، شما پاک هستید یا نیستید، اصلا اینکه فعل شما پاک هست یا نه، بستگی به این دارد که شما خودتان پاک هستید یا نیستید.
ممکن است فعل فعل خیلی کوچکی باشد، اما هر کسی که از مفاهیم دینی کمی هم بداند، این را میفهمد که مهم پاکی شخص است، مثلا بگویند کسی با نیت ریا و خودنمایی انفاق میکند، این از آن مفاهیم نوبر است در دنیا، این برای دنیا مهم نیست، در مفاهیم دینی مهم این است، که نیت چه بوده است. مثلا کسی میخواهد به دلیل اینکه معروف بشود کار نیک بکند، در مفاهیم دینی این فایدهای ندارد. الان از بچهی راهنمایی بپرسید که اگر کسی انفاق کرده، انفاقش هم به درد طرف مقابل خورده، ولی به دلیل خودنمایی بوده، آیا فایده دارد؟ همه میگویند نه. این موضوع در مفاهیم دینی وجود دارد، وگرنه در دنیا وجود ندارد.
در جنگ تبوک گفتند به جبههها کمک کنید، وجود نازنین امیرالمومنین(ع) خودش را اجیر کرد، برای اینکه به جبهه¬ها کمک کند، با این کار که یک دلو آب بکشد به ازای یک عدد خرما، به همین صورت، سه کیلو خرما تهیه کرد، آورد و گفت این هم کمک من به جبهه ها، مثل اینکه الان بگویند به جبهه ها کمک کنید، بعد یک نفر یک تخم مرغ بیاورد، همه مسخره اش کردند، سپس آیه نازل شد. سه کیلو خرمایی که امیرالمومنین بدهد، بابتش آیه نازل میشود، آیه میفرماید "الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ ۙ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ" کسانی که الْمُطَّوِّعِینَ را مسخره میکنند، خدا آنها را مسخره میکند. یعنی این مقدار نیت اثر دارد.
حتما داستان عبید الله بن حر جعفی را شنیده اید، وقتی که حضرت داشتند افراد را برای مبارزه دعوت میکردند، عبیدالله هم جنگاور بود و هم پولدار بود، هر چه اصرار کردند نیامد، گفت من اسب میدهم، البته اسب چیز کمی نیست، الان در بین ترکمن ها قیمت اسب در کمترین حالت چهارصد میلیون است، او گفت من اسبی را میدهم که تا به حال سوارش را زمین نگداشته است، به حضرت گفتند من خانواده دارم، کار دارم، زندگی دارم، امام حسین نزد عبدالله میرود و ایشان را بر جنگ علیه یزید و همراهی با سپاه خود دعوت میکند و این شخص بهانه میآورد و میگوید: خودم نمیتوانم در جنگ حاضر شوم ولی میتوانم اسبی را در اختیارتان قرار دهم که تاکنون سوار خود را تنها نگذاشته است.
پاکی و نیت شخص مهم است. به دنبال پیداکردن پاکی باشیم.
مرحوم آقای کوثری(مداح امام خمینی(ر.ه)) در یکی از خاطرات خود میگویند: در یکی از شبها که برای مداحی از مجلسی به مجلس دیگر میرفتند یک هیئت کوچک که توسط کودکان با چادر مشکیهای مادرشان این هیئت را راه انداخته بودند به من گفتند که آقا بیا و اینجا هم روضهای بخوان. آقای کوثری ابتدا قبول نکردند ولی بلاخره بهخاطر گریه یک دختر بچه این درخواست را قبول میکنند و شروع به خواندن روضه میکنند و برای پذیرایی یک لیوان چایی که وضعیت مطلوبی نداشته است را برای آقای کوثری میآورند و آقای کوثری بهنحوی که بچه ها متوجه نشوند تظاهر به خوردن چایی کردند ولی چایی را نخوردند. شب خواب حضرت زهرا(س) را میبینند که به ایشان میگویند:( تمام روضههایی که امشب خواندی قبول نیست و فقط روضه ای که برای آن بچهها خواندی قبول است فقط از شما ناراحت هستیم که چرا چایی را نخوردید آن چایی را من ریخته بودم.
در مفاهیم اسلامی به نیت و خلوص نیت اهمیت زیادی داده شده حتی شرک که نجاست است و در قرآن در سوره توبه آیه ۲۸ "إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ" گفته شده که مشرکان نجس هستند و در سوره توبه ذکر شده که این نجاست، نجاست ظاهری نیست بلکه پلیدی باطنی است.
"لولا فلان لهلکت" (حدیث امام صادق(ع)) اگر فلانی نبود ما هلاک میشدیم. برای دیگران هم اعتبار قائل هستند و و نیت این افراد خوب نیست در نتیجه درجاتی مشرک هستند. پس باید نیت خود را خالص کنیم تا جز مشرکین نباشیم. همانگونه که در آیه۱۰۶ سوره یوسف ذکر شد.
"وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ" {سوره بقره-آیه۱۵۱} تعریف کوتاه و مختصر برای حکمت: برخی چیزهایی در درون خود داریم ولی آنها را در درون خودمان گم کردهایم. حکمت فکری است که میخواهد به عمل تبدیل بشود و در درون انسان است فقط انسان باید یک غباررویی باطنی انجام بدهد تا متوجه این حکمت بشویم چون این حکمت در درون ما وجود دارد.
آیات ۲۶۷ بقره به بعد را میخوانیم:"بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنفِقُوا مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الْأَرْضِ وَلَا تَیَمَّمُوا الْخَبِیثَ مِنْهُ تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلَّا أَن تُغْمِضُوا فِیهِ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ
معلوم است که باید انسان در انفاق کردن٬ متحمّل درد شود تا رشدی حاصل شود.
گاهی این کمک برای نیازمند مفید است ولی برای شما ممکن است چندان رشدی نداشتهباشد.مثل این است که به شما بگویند به سیل زدهها و زلزله زدهها انفاق کنید و هرکسی هزار تومن انفاق کند. این هزار تومنها جمع می¬شود و به درد نیازمندی میخورد ولی این را بدانید که این انفاق به درد شما نمیخورد.خودتان را فریب ندهید.
در روایت هست که علی بن شعیب نقل کردهاست که امام رضاع به من فرمودند که "فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ مَنْ أَحْسَنُ النَّاسِ مَعَاشاً؟" احسن مردم به جهت معاش و سبک زندگی چه کسانی هستند؟ "قُلْتُ أَنْتَ یَا سَیِّدِی أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی" من گفتم که شما داناترید شما بفرمایید، "فَقَالَ علیه السلام: یَا عَلِیُّ مَنْ حَسَّنَ مَعَاشَ غَیْرِهِ فِی مَعَاشِهِ." فرمودند بهترین سبک زندگی٬ سبک زندگی کسی است که چرخ دنده زندگی او به چرخ دنده زندگی دیگری وصل باشد. وقتی که این چرخ دنده می چرخد آن یکی چرخ دنده هم به چرخش در می آید. این بهترین سبک زندگی است. کسی که زندگی ش به زندگی دیگران گره خورده باشد که وقتی می چرخد زندگی دیگران هم بچرخد. حالا بستگی دارد چند تا از دندهها درگیر شدهباشد. بعد پرسیدند که "یَا عَلِیُّ مَنْ أَسْوَأُ النَّاسِ مَعَاشاً؟ "بدترین مردم به لحاظ معاش و سبک زندگی چه کسی است؟ "قُلْتُ أَنْتَ أَعْلَمُ" جواب دادم شما بفرمایید که شما داناترید. "قَالَ علیه السلام مَنْ لَمْ یُعِشْ غَیْرَهُ فِی مَعَاشِهِ" گفتند کسی که از معاش او دیگران بهره ای نمی برند و زندگی نمیکنند. مثل اینکه یک چیزی دارد برای خودش می چرخد. فقط دارد زندگی خودش را می چرخاند"
"یَا عَلِیُّ أَحْسِنُوا جِوَارَ النِّعَمِ." فرمودند یا علی با نعمتها حسن جوار داشته باش. حسن جوار یعنی چه؟ در این چیزی که حضرت می-فرمایند یعنی حسن همسایگی داشته باش، نعمت را به دیگران هم باید بدهی. " فَإِنَّهَا وَحْشِیَّةٌ" نعمت وحشی است. نعمت لوس است، قهر می¬کند، فرار می کند. "مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَیْهِمْ" خیلی بعید است نعمت برود و دوباره برگردد. حسن جوار آن به چیست؟ به این است که پول داری؟ به بقیه کمک کن. وگرنه نعمت وحشی است و از دست در می¬رود. کمک نکنی، یعنی شکر نعمت نکردی، از دست در می رود.در هم رود، گفتند نعمت وحشی است، نه اینکه اصلا، به سختی برمی¬گردد. پوست می کند تا برگردد. هرچقدر هم آدم لطیف تر –یک موقعی استاد عزیمان حضرت آیت الله جاودان می گفتند ما یک دوست خیی بزرگواری داشتیم، آدم خوبی بود، از او در مورد شخصی سوال کردند، جواب نداد اما با لب و لوچه ادایی درآورد، دوستمان می¬گفت دوسال درگیر این بودیم. دوسال درگیر این نکته بودیم، که همچین کاری درمورد کسی کردند. نعمت ¬"مَا نَأَتْ عَنْ قَوْمٍ فَعَادَتْ إِلَیْهِمْ یَا عَلِیُّ إِنَّ شَرَّ اَلنَّاسِ مَنْ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ أَکَلَ وَحْدَهُ وَ جَلَدَ عَبْدَهُ" بدترین مردم تک خورها هستند." أَکَلَ وَحْدَهُ" این هم بدانید که اینکه کمک می¬کنید به مردم، لطف نیست. فکر نکنید لطف می کنید اگر به کسی کمک می کنید، قبول می¬کنید که یتیمی را لااقل به جهت مالی سرپرستی کنید. به جهت مالی می شود کسی را سرپرستی کرد؟ می¬شود به فقرا بدهی؟ می¬شود مالت را نگه نداری؟ آیا این چیزها می شود؟ اینجاست که تا می¬گویی یک دهم مالت را به قول روایت کنار بگذار، یک پنجم مالت را کنار بگذار، حقوقت را کنار بگذار، غیر از خمس و زکات گفتند، قسمتی از مالت را به بقیه بده، ذیل " فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَّعْلُومٌ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ" روایت زیاد است. که در مال شما، حق سائل و محروم است. مال آن هاست و باید بدهید. پرسیدند این همان زکات واجب است؟ گفتند خیر. باید هر فرد قرار بگذارد که من این مقدار از حقوقم یا... را می دهم. تا این چیزها پیش می آید، سروکله شیطان پیدا می شود. این آیاتی که می¬خوانم پشت هم است. "الشَّیطانُ یَعِدُکُمُ الفَقرَ" شیطان می آید برای شما محاسبه می¬کند. حقوقت چقدر است؟ دومیلیون و نیم. خب الان هم که هشتت گرو نهت است، خب این آقای دیوانه هم که گفت ده درصد حقوقت را بده. خب این دومیلیون و نیم منهای دویست و پنجاه هزار تومان می¬شود، دومیلیون و دویست و پنجاه هزارتومان. که ما با همان دومیلیون ونیم گیر کرده بودیم، این می گوید بکن دوودویست و پنجاه. حرف عاقلانه ست یا نه؟
گفتیم استقامت جمعی مؤمنون (چند جلسه همین را گفتیم) ولی گفتیم تازه بارگذاری یک افقهای بلندتر، افقهای بالا، افقهای بلند. چون سوال کردند من اینجا این نکته را بگویم، خیلی وقتها هست که یک عدهای هستند با سابقههای مقاومت و جهاد و شهادت، پایه ترساندن ملتها هستند. آقا مهمترین چیز این روحیه مقاومت است، روحیه. نه حتی توان ظاهری مقاومت ما باید دنبال توان ظاهری مقاومت باشیم، باید دنبال توان ظاهری جنگیدن باشیم اما مهمتر از همه این روحیه است.
بگذارید مثال بزنم. بعد از احد ، بعد از شکستی که در احد خوردند، هول و هوش همان جا هنوز داشتند برمیگشتند، شایعهای درست شد. شایعه که لشکر قریش مجدد دارد حمله میکند، چه حملهای! اینها که تقریبا جنگ را شکست خورده تحویل داده بودند و آمدند، دیگر بریدند. حواستان به این شایعهها باشد. کلا این بازار شایعه و بازار روایتگری از ابتدا بحثی بوده است، روایتهای مختلف و شایعههای مختلف، بزرگنماییها کوچکنماییها . خود خدا هم در قرآن از این کارها میکند. شایعه درست نمیکند اما روایتگریهای خاص میکند، چشم بندیهای خاص میکند. حالا اینها را بعدا در آیات میبینید.
(در مورد) جنگ صفین، امیرالمونین (ع). میدانید جنگ صفین تقریبا کی مغلوبه شد؟ شب قبل از [پایان آن] مغلوبه شد. [ولی] چرا؟ مدتی جنگیده بودند. جنگ صفین، چهارماه جنگ بود و بیشتر از تعداد کسانی که از لشکر امیرمونان رفته باشند از لشکر شام افراد رفته بودند. به نفع این طرف (امیر مونین (ع)) جنگ در حال تمام شدن بود.
جاسوسان به معاویه خبر دادند، همانطور که روایتش در کتاب بحارالانوار هست، که اشعث یک چنین سخنرانی کرده است. معاویه در پاسخ گفت: کار [به نفع ما] تمام است دیگر. فردا قرآنها را سر نیزه کنید که کار تمام میشود.
اگر هدف {...لِیُظهِرَهُ عَلی الدِینِ کُلِه...} بارگزاری شد، اگر تا این حد بارگزاری شد، حتما یک نفر در انتخابات باید این ها را بگوید که برنامهی من در ریاضت و فشار عاقلانه به شما چیست ، )تاکید میکنم( فشار عاقلانه به ملت نه اینکه سرمایههای مملکت را با یک تصمیمی که [همچون] من که در بازار هستم بگویم اینها [حتی] یک پیچ در بازار نفروخته اند با این عرضه هایشان در بازار! [این ها] سرمایه های مملکت را به باد میدهند، [توجه کنید] من این فشار غیرعاقلانه را نمیگویم، کسانی را که امثال ما آخوندها که در بازار بوده اند متوجه میشوند که یک پیچ را هم نفروخته اند از معادلات بازار هیچ سر در نمیآورند. این را من آخوند که در بازارم میفهمم. یعنی انقدر احمق! یعنی واقعا نصاب حماقت را به تنهایی جابهجا میکنند، این فشار غیرعاقلانه را نمیگویم. فشار [که در ابتدای صحبت گفتیم لازم است] فشار عاقلانه است، [مثل] ورزش عاقلانه. ریاضت عاقلانه [مثل] ورزش عاقلانه است. [این فرد] باید بیاید بگوید برنامه ریاضتی من برای ۴ سال و [یا] ۸ سال آینده چیست و البته به این رشدها هم خواهیم رسید. این ها را اگر کسی بگوید آدم درستی است. نتیجه اخلاقی این است که وقتی میگویید من این بلنداها را نشانه گرفتهام این ها هم به تبعش باید باشند. [در جلسات بعد] ان شاءالله میرویم برای بررسی آیات سوره انفال که بنگریم که آن دعوایی که پیغمبر خدا (ص) در حال اصلاحش بود به چه نتایجی رسید و خود قرآن این نتایج را چگونه گزارش میکند. [آن وقایع را بررسی میکنیم] با گزارش وحیانی خود قرآن.