رهبری به یکی از مسئولان نظام گفته بودند در مسائل مهم ملی، ۹۵ درصد خداست و پنج درصد شما هستید؛ اما نصرت خدا فقط و فقط زمانی میآید که از آن پنج درصدی که بهعهدۀ شماست، حتی یکذره هم نمانده باشد که بتوانید و انجام نداده باشید. ما این نقد بنیادین را رها میکنیم، آنوقت یک عده میخواهند مشکل را با راهکارهای بیاولویت و جعلی و حتی غلط مانند ضرورت لیست واحد، کمپین و نظرسنجی حرفهای، کپیبرداری از اصلاحطلبان و غربیها، طرح اولویت استراتژی بر ایدئولوژی، اولویتدادن به رأیآوری بهجای صلاحیت، بیتوجهی به اخلاق انتخاباتی، مناظره و...، حل کنند. در نقطۀ مقابلش امیر مؤمنان(علیهالسلام) در خطبۀ ۱۲۶ نهجالبلاغه میفرمایند نمیشود با شیوههای باطل، کارِ حق کرد: «أَ تَأْمُرُونی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ»؛ یعنی «آیا مرا امر میکنید که پیروزی را با ظلم بخواهم؟»
ما معمولاً به گوشدادنِ مبانی عادت داریم؛ ولی چون فعالیت نمیکنیم، در عمل ثمره و نتیجهای منطبق با واقعیتها نمیبینیم و بعد هم ناامید میشویم. شهید بهشتی میگفت: «هیچکس مرا در دورۀ نشیبوفراز انقلاب، در سختترین مواقع، نتوانسته است با قیافۀ افسرده ببیند. چرا افسرده باشیم؟ ما دنبال إِحْدَی الْحُسْنَیَیْن هستیم. [...] ما راستقامتان جاودانۀ تاریخ خواهیم ماند. تنها موقعی سرپا نیستیم که کشته شویم و یا زخم بخوریم و بر خاک بیفتیم و اَلّا هیچ قدرتی پشت ما را نمیتواند خم بکند. [...] انقلاب ما، انقلاب آرمانهاست نه انقلاب تسلیم به واقعیتها.»
امروز ما جامعهای داریم که دچار آشفتگی اقتصادی شده است. در این اوضاع، ضدّانقلاب تلاش کرده است که اصل نظام و شخص رهبری را مسئول مشکلهای کشور معرفی کند. تکلیف برخی مسئولان مشخص است؛ اما سؤال اصلی این است که شما دانشجویان و جوانان انقلابی برای تغییر این اوضاع چه کاری انجام میدهید؟ شما دانشجوهای جوان حزباللهی، با مسئولانی که شش سال است اقتصاد مقاومتی را اجرا نمیکنند، چه فرقی دارید؟ شما هم مثل آنها اقتصاد مقاومتی را جدی نگرفتهاید؟
وقتی کسی به یک اصلاحطلب رأی میدهد، مشخص است به چه چیزی رأی داده است. رأی او، برآیندی است از مؤلفههایی مثل تنشزدایی و مذاکره با آمریکا، سرمایهداری، لیبرالیسمِ سیاسی ـشامل نفی هنجارهای سیاسی و آزادی برای تجدیدنظرطلبانـ و لیبرالیسم فرهنگی و اجتماعی ـشامل رفع فیلترینگ شبکههای اجتماعی، نفی وظیفۀ حکومت در مسائلی نظیر حجاب و...ـ
بر اساس مبانی دینی ما، مهمترین هدف اجتماعی دین و هدف نهایی از قدرت و ولایت، اجرای عدالت است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» امیر مؤمنان(علیهالسلام) میفرمایند: «مِلَاکُ السِّیَاسَةِ الْعَدْلُ. امامخمینی(سلاماللهعلیه) در همین چهارچوب، اسلام را حکومت میدانند که احکامش، ابزار اجرای عدالت است: «الإِسْلامُ هُوَ الْحُکُومَةُ بشُئُونِهَا، وَ الْأَحْکَامُ قَوَانینُ الْإِسْلَامِ، وَ هِیَ شَأْنٌ مَنْ شُئُونِهَا، بَلِ الْأَحْکَامُ مَطْلوُبَاتٌ بِالْعَرَضِ، وَ اُمُورٌ آلِیَّةٌ لِإِجْرَائِهَا وَ بَسْطِ الْعَدَالَةِ.»؛ یعنی «اسلام همان حکومت با امور آن است. و احکام، قانونهای اسلام [برای حکومت] و امری از امور حکومت هستند. بلکه [میتوان گفت] احکام اسلام بهخاطر حکومت آمدهاند و اموری ابزاری برای تحقق حکومت و عدالتگستری هستند.»
از سال ۱۳۹۱ تاکنون، گفتمانی که در برابر انقلابیها ایستاده، میگوید راهحل مشکلها در میانهروی، سرمایهداری و تنشزدایی است. آنچه باید انقلابیها در برابر آن مطرح کنند، این است که مشکلهای کشور با انقلابیگری، ایستادگی، اصلاح اقتصادی و تبعیضستیزی حل میشود، نه مذاکره با آمریکا. این نکته هم با تکرار این حرف محقق نمیشود. باید هم تریبون درد مردم بشویم و به مصادیق، سازوکارها و ساختارهای تبعیضزا اعتراض کنیم، هم اصلاح اقتصادی را مطالبه کنیم و هم در نهایت در برابر تعاملهای ذلتبار بایستیم؛ اینسه باید با هم محقق شود.
در کشور کسانی وجود دارند که احمدیروشنوار در زمینههای مختلف کار میکنند و اهل خودنمایی هم نیستند. هریک در حوزهای واقعاً برای حل مشکلهای انقلاب و نظام و مردم میجنگند و در دایرۀ توانشان تحول ایجاد میکنند؛ برخلاف برخی از جوانان فرصتطلبِ انقلابینما که بدون صلاحیت، مسئولیتها را گرفتهاند و جلوهفروشی فردی میکنند و از این پست به آن پست و از این مطلب مجازی به آن رویداد رسانهای میروند. احمدیروشنهای حوزههای مختلف، چون کسی سراغشان نرفته و کسی به آنان کمک نمیکند و خودشان هم اهل خودنمایی نیستند، برای مردم شناختهشده نیستند. ما ابتدا باید این تیپها را در سراسر کشور و در حوزههای مختلف شناسایی کنیم. بعد از آن، کارهای درست را به مردم نشان دهیم. این اقدام هم موجب امیدآفرینی میشود، هم موجب دیدهشدن عناصر آفرینندۀ آن کارها میشود، هم راه را برای کارهای جدیتر باز میکند. در مرحلۀ بعد باید در جاهایی که ضرورت دارد، از خود این جوانان تقدیر کنیم و آنان را معرفی کنیم.
طی سالهای ۷۹ تا ۸۴، بخش از جوانان حزباللهی و انقلابی در کشور شروع به فعالیت کردند و برخلاف دعواهای جناحی و سیاسی راست و چپ و با توجه به گفتمان عدالت، اعلام کردند که «فساد، فساد است؛ حتی اگر در جناحی باشد که ما به آن تمایل داریم». مردم یکدفعه دیدند کار حزباللهیها مالهکشیِ اشتباهها و توجیه وضع موجود نیست و اینها نمیخواهند جناحی عمل کنند. از طرف دیگر، حزباللهیها حرکت اردوهای جهادی را هم آغاز کردند که به نماد خدمت در چشم مردم تبدیل شد. فرصتهایی مثل شهرداری تهران هم که دست انقلابیها افتاد. حزباللهیها و بسیجیها در جاهای مختلف شهرداری، به مردم خدمت خالصانه کردند. حزبالله در آن سنت الهی که گفتیم قرار گرفت و همۀ اینها باعث شد آنهمه تخریب، کارگر نشود.
ظرفیت فکری مردم ارتقاء یافته است. مردم دیگر بهراحتی و بهصرف خدمت اجتماعی یا عدالتخواهی با اهداف سیاسی و انتخاباتی، به کسی رأی نمیدهند. بعد از انتخابات ۹۶، فراخوانی برای نگارش تجربههای انتخابات منتشر کردیم. در همۀ دویستسیصد تجربۀ ارسالی جوانان انقلابی، یک حرف مشترک بین همۀ مردم از شمال تهران تا فلان روستای دورافتاده در زابل بود: «وقتی ما با مردم صحبت میکردیم، از ناکارآمدی این آقایانی که سر کار بودند و دلایل ما برای دفاع از کاندیدایمان قانع میشدند؛ ولی همهشان یک پاسخ مشترک، مهم و تاریخی میدادند و آن اینکه شما چهار سال دقیقاً کجا بودید و چرا شب انتخابات به یاد مردم و مبارزه با فساد افتادهاید!» ما باید این تصویر را بشکنیم. اصل برای ما، باید مطالبهگری دردهای مردم باشد؛ آنهم بهصورت مبنایی و نه انتخاباتی. آنوقت هم مردم اعتماد میکنند، هم اگر شکست بخوریم، احساس شکست نمیکنیم.
در یکی دو سال گذشته، جوانان حزباللهی در برخی از مناطق کشور در زمینههایی نظیر خصوصیسازیهای افسارگسیخته فعال شدند. دراینباره باید از دانشجویان برخی دانشگاهها مثل بچههای بسیجدانشجویی دانشگاه رازی و دانشگاه سهند، روحانیون اراک و برخی روحانیون اهواز و... تشکر کرد. در این فضا موج به دست بچههای انقلابی افتاد و توانستند بسیار اثرگذار باشند و تا حدی هم ماجرا را کنترل کنند؛ یعنی هم مسئلۀ واقعی مردم قدری حل شد، هم کارآمدی جمهوریاسلامی بیشتر شد. همین اتفاق دربارۀ برخی تبعیضها و امکانات و اموال عمومی افتاد. باید این را هم تعمیق کنیم و هم به موضوعهای اساسی دیگر تسرّی بدهیم.
محافظهکاران گاهی برای جذب مردم، بخشی از دین و اصول را میزنند؛ مثلاً در مجلس نهم میگفتند با برجام مخالفت نکنیم تا رأی بیاوریم. خدا خواست دوسوم ترکیب آن مجلس عوض شد و بعضی از تندترین مخالفان برجام، با رأی اول به مجلس رفتند. پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میفرمایند: «هرکس خشنودی خدا را علیرغم خشم مردم بجوید، خدا از او خشنود میشود و مردم را از او خشنود میکند. و هرکس خشنودی مردم را علیرغم خشم خدا بخواهد، خداوند از او خشمگین میشود و مردم را نسبت به او خشمگین میکند».
باید کاری کنیم که جوانان انقلابی صلاحیتداری که در حال فعالیت در اقصانقاط کشور هستند، پایکار بیایند؛ حتی اگر آنها در انتخابات رأی هم نیاورند، دیده میشوند؛ البته جاهایی در شهرستانها هست که کار حسابنشده میتواند طرف را از هستی ساقط کند و باید با دقتنظر فعالیت کرد. نمونۀ بارزِ این دیدهشدن، تجربۀ چهارمین و پنجمین شورای شهر در شهرستان امیدیه است. در تجربۀ چهارمین دورۀ انتخابات شورای شهر، نیروهای فعال مسجدیِ امیدیه، با آوردن عناصری مردمی، خدوم و خوشنام توانستند شورای شهر را تغییر بدهند.
در فرایند مطالبهگری باید توجه کرد که عدالتخواهی کلی بیفایده است. دو سطح دیگر در عدالتخواهی داریم: یکی اصلاح سازوکارها و ساختارهای مولّد بیعدالتی و دیگری پرداختن به مصادیق بیعدالتی. باید بین این دو سطح رفتوآمد کرد.
یکی از مهمترین وظیفههای تشکلهای دانشجویی در فضای سیاسی امروزی، شفافسازی عملکردها و فضا برای مردم در عرصههای مختلف است. مثلاً در مجلس هفتم که هنوز آمار عملکرد نمایندهها در دسترس نبود، تعدادی از بچههای عدالتخواه روی تعداد غیبتها و تأخیرهای نمایندگان مجلس کار کردند و تعدادی از بدعملکردها نتوانستند در انتخابات بعدی رأی بیاورند. البته این کار، عمیق نبود و حالا دیگر باید کارهای عمیق انجام دهیم که طرف دارد چه کاری انجام میدهد. باید عملکرد نمایندهها و جریانها را در حوزۀ مسائل اصلی انقلاب مثل عدالت، نفوذ، جنگ اقتصادی، برجام، FATF و مسائل مربوط به اقتصاد مقاومتی بررسی کنیم. وظایف و امکانهای نماینده نظیر طرح، سؤال، استیضاح و کمیسیونها و نحوۀ عملکرد مدعیان انقلابیگری، اصولگرایی و اصلاحطلبی در قبال آن وظایف، باید بازخوانی و به مردم معرفی شود.
شعار و مطالبۀ درست، حتی اگر رأی نیاورد، میتواند بر فضای سیاسی اثرگذار باشد. مثلاً در انتخابات قبلی مجلس، فهرست برخی جوانان انقلابی، شعارهایی واقعی مثل وام ازدواجِ سیمیلیونتومانی یا ساخت مسکن برای مردم داشت. اینها به مطالبۀ عمومی تبدیل شد، وام ازدواج سیمیلیونی تثبیت شد و حتی رئیس دولت به ضرورت ساخت مسکن توسط دولت رسید و وزیر مسکنِ مانعِ «مسکن مهر» مجبور به استعفا شد. البته این نکته، تنها عنصر تعیینکننده نبود؛ اما مؤثر واقع شد. در همین دولت «تدبیروامید» که گفتمان اصلیاش «تعامل سازنده با جهان» و نه خودکفایی بود، پیگیری تعدادی جوان انقلابی سبب شد که خودکفایی در گندم، خودکفایی در بنزین و حمایت از شرکتهای دانشبنیان محقق شود. حتی از توافقهای خطرناکی مثل پاریس، یونیت و FATF جلوگیری شد و توافقهای جدید نفتی اصلاح شد.
در چهارچوب گفتمانسازی، یکی از کارهای مهمی که از دانشجویان و طلاب انقلابی برمیآید، زمینهسازی برای تولید و جمعبندی ایدهها برای ادارۀ کشور است. مجموعههای دانشجویی، طلبگی، فرهنگی و... میتوانند با برگزاری نشست، گرفتن مصاحبه، تولید محتوا و... در ارتباط با چهرههای انقلابی نسل دوم و سوم در حوزههای مختلف ادارۀ کشور، زمینهای برای جمعبندی گفتمانی و تخصصی از حرفهایشان ایجاد کنند. همچنین با برگزاری رویدادهایی مثل جشنوارۀ ایده، میتوانند نسلچهارمیها را به عرصۀ ارائۀ راهحل برای ادارۀ کشور بکشانند.
در بحث عدالت، باید توجه کرد که سادهزیستی مهم است؛ ولی همهچیز نیست. مردم انتظار دارند مسئولانشان هم سادهزیست و مردمی باشند، هم قادر به برطرفکردن مشکلهایشان باشند. سازوکارها و ساختارهای تبعیضزایی در کشور ما هست که باید با آنها مقابله کنیم. از تبعیض آموزشی گرفته تا خصوصیسازی افسارگسیخته و اختصاصیسازی، تا محوریت تجار در اقتصاد و تولید، تا حتی تبعیضهای منطقهای و...، همه جزء دستور کار ماست. برای نمونه، ما باید با نابرابریهای منطقهای و شهری مقابله کنیم. ما با اِعمال تبعیض، کارخانۀ تولید انبوه عبدالمالک ریگی در سیستانوبلوچستان و جداییطلب در خوزستان درست کردهایم. باید این رویّهها را اصلاح کنیم.
در کشور ما انبوهی از اسناد بالادستی و قانونی وجود دارد که به مرحلۀ اجرا نرسیدهاند. ظرفیتهای قانونی بسیاری وجود دارد که استفاده نمیشوند. یکی از کارهای مهم در انتخابات، دستگذاشتن روی ظرفیتهای همین قوانین و اسناد بالادستیِ موجود است که به مسائل زندگی مردم میپردازد و مغفول واقع شده است. البته بحث دیگر، نسبت عدالت و قانون است. بر اساس بند «م» از وصیتنامۀ امام(سلاماللهعلیه)، برای پیگیری مطالبات مردمی و مشکلهای جامعه ابتدا باید سراغ قانون برویم و برای فسادها و منکرهای بزرگ، اگر نهادهای قانونی وظیفهشان را انجام ندادند و خطر مهمی برای انقلاب وجود داشت، آنوقت آحاد جوانان حزباللهی باید وارد عمل شوند.
عدالتخواهی اگر مصالحی مثل حفظ نظام و اخلاق را با خود بههمراه نداشته باشد، اساساً عدالتخواهی نیست. عدالتخواهی بدون حسابکردن این نکات، خودش ظلم است. البته هیچ مصلحتی هم مهمتر از عدالت نیست. باید به این ملاحظهها توجه کرد؛ اما نباید جوری آن را عمده کرد که افراد از مطالبهگری بازبمانند. این بهانه که عدهای از عدالت سوءاستفاده کرده یا منحرف شدهاند، دلیل نمیشود که مطالبهگری را سخت کنیم. باید توجه کرد که عدالتخواهی، افشاگری نیست؛ بلکه ایجاد تغییر بهنفع ازبینبردن نابرابریهاست. البته باید یکجایی هم در چهارچوب قانون افشاگری کرد، یکجایی سروصدا ایجاد کرد، یکجایی با مردم و مسئولان صحبت کرد، یکجایی پویش درست کرد، یکجا هم مثل ماجرای سیل باید آستین بالا زد.
خیلی از حرفهایی که به نام مصلحت و برای جلوگیری از عدالت بیان میشود، حرف مفت است. مصلحتِ مهم این است که ما به مردم نشان بدهیم که اگر در جمهوریاسلامی فساد و ناکارآمدی وجود دارد، اصلاحشدنی است و همان کسانی دنبال این اصلاح هستند که طرفدار اصلی این نظام بوده و حزباللهی و بسیجی هستند. فیلمهای هالیوود را ببینید. آنها در فیلمهایشان نمیگویند در آمریکا فساد نیست؛ بلکه میگویند سیستم این فساد را اصلاح میکند یا قهرمانهایی هستند که دستدردستِ سیستم و همجهت با آن جلوی فساد را میگیرند.
هرکسی نمیخواهد در این مملکت کار کند، توجیهی برای آن درست میکند؛ اما تفکر شیعی به ما میگوید به هر میزان که میتوانیم و مقدور است، برای تحقق عدالت تلاش کنیم. ما باید لوازم کار و مبارزه را ایجاد کنیم و وارد میدان مبارزه شویم تا «عدالت مقدور» بهوسیلۀ ما یعنی انسانهای غیرمعصوم محقق شود. یک عدالت نهایی و آرمانی هم داریم که کار معصوم است. ما همین میزان مقدور را باید انجام دهیم تا زمینۀ عدالت نهایی فراهم شود؛ إنشاءالله.