اگر بپذیریم فضای دانشگاهی کشور درحال تحول است و با افزایش قشر تحصیلکرده در جامعه روبهرو هستیم، بنابراین باید نخبگان را به سوی مشارکتهای اجتماعی و نقشآفرینی سوق داد و آنها را از کنج عزلت و گوشهگیری بیرون آورد تا بتوان از درون دانشگاه، جامعه را ساخت.
خبرنامه دانشجویان ایران: بهروز کلاته*// اگر با تسامح، فعالیت تشکلها و گروههای مختلف دانشجویی در سطح دانشگاههای کشور را بهعنوان یک جنبش بپذیریم؛ متاسفانه باید گفت این جنبش نتوانسته به سمت اهداف خود حرکت کند و میزانالحرارهای از جامعه باشد. جنبش دانشجویی بهعنوان نماینده بیدار، آگاه و صاحب دانش از جنبشهای اجتماعی فعال در سطح جامعه درحال حاضر نسبتی با جامعه، انتظارات و دردهای آن ندارد و سردرگم در پی واکنش نشان دادن به حوادث و اتفاقاتی است که در جامعه رخ میدهد.
این مساله از این موضوع نشات میگیرد که جنبش دانشجویی، فقط از عنوان «دانشگاه» و «دانشجو» برای معرفی خود استفاده میکند و متاسفانه در ارتباط با جامعه و مسائل آن بهرهای از علم، کتاب و دانش آکادمیک نبرده است و بهشدت سیاستزده عمل میکند. درواقع درحال حاضر فعالان جنبش دانشجویی، فعالان سیاسی و اجتماعیای هستند که برحسب اتفاق در این دوره از زمان در دانشگاه حضور دارند. بنابراین هرکدام از پارههای این کشتی در هم شکسته نمایندگی فعال یک گروه سیاسی را در دانشگاه عهدهدار شده است یا در مستقلترین حالت نگاهی نزدیک به یک گروه خاص را دنبال میکنند و این وضعیت نمیگذارد در بسیاری از مواقع گروههای دانشجویی در برابر رخدادهایی اجتماعی و سیاسی- نظری مستقل و علمی براساس منافع ملی و اسلامی داشته باشند.
مساله علمی نبودن و عدم استقلال موجب شده که تشکلهای دانشجویی در دانشگاهها با بحران اعضا روبهرو شوند، بهطوری که در دیدار رمضانی سال 1394 رهبر معظم انقلاب از تشکلهای دانشجویی بهعنوان یک «اقلیت دانشجویی» نام میبرند و راههای جذب بدنه دانشجویی را در مهمترین جلسه دانشجویی سال به دانشجویان عصر جدید آموزش میدهند!دولتها همواره در پی همراه کردن دانشگاه و دانشگاهیان با خود بوده و سعی در اعمال نفوذ در دانشگاهها و تشکلهای دانشجویی داشتهاند و حتی در این راه از هیچ تلاشی برای ایجاد تشکلهای دولتساخته یا همراه کردن تشکلها با سیاستهای خود فروگذاری نکردهاند. از نمونههای بارز این تلاشها میتوان به اعمال نفوذ دولت اصلاحات در «دفتر تحکیم وحدت»، تلاش دولت سازندگی در ایجاد «انجمنهای اسلامی دانشجویی» درمقابل انجمنهای اسلامی دانشجویان و سایر تشکلهای منتقد و اخیرا تلاش دولت تدبیر و امید برای ایجاد تشکلی به نام «تادا» اشاره کرد.
اگرچه جنبش دانشجویی نسبت به اقدامات دولت و جریانهای سیاسی باید موضعگیری داشته باشد و آنها را به نقد جدی بکشد، اما در این میان باید نگاه و عملکردش منافع ملی و اسلامی باشد، نه منافع گروهها و دولتها که از جنبش دانشجویی بهعنوان یک ابزار بهره میبرند. مساله دیگری که باعث شده سکه جنبش دانشجویی نسبت به سالهای گذشته کمتر رونق داشته باشد، عدم جذب نخبگان در تشکلهای دانشجویی و شنیدن نظرات آنهاست. بخش عمدهای از نخبگان دانشگاهی فعالیت در تشکلهای دانشجویی را کماثر یا بیاثر میدانند یا بهشدت با آن مخالفند. درواقع بنابر نظر ساموئل هانتینگتون در کتاب «سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی» وقتی نوسازی اتفاق میافتد و قشر تحصیلکرده افزایش مییابد، باید نخبگان را جذب کرد و از مشارکت آنها بهره برد، در غیر این صورت مخالفان متعددی پیدا میشود.
اگر بپذیریم فضای دانشگاهی کشور درحال تحول است و با افزایش قشر تحصیلکرده در جامعه روبهرو هستیم، بنابراین باید نخبگان را به سوی مشارکتهای اجتماعی و نقشآفرینی سوق داد و آنها را از کنج عزلت و گوشهگیری بیرون آورد تا بتوان از درون دانشگاه، جامعه را ساخت. در غیر این صورت تشکلهای دانشجویی در بهترین حالت به محفل و ابزاری برای فرصتطلبان سیاسی، آقازادههایی که نیاز به ساخت رزومه برای آینده سیاسی خود دارند و جماعتی کممایه تبدیل خواهد شد که نهتنها به فکر ساختن جامعه خویش نخواهند بود بلکه دروازههای دانشگاهها و تشکلها را برای سودجویی گروههای سیاسی و دولتها باز میکنند تا از قبل بهره بسیاری که آنان از دانشگاهها جهت رسیدن به اهداف خود میبرند، اینها نیز نانی ببرند و در این میان، آنهایی که با نیت پاک و برای خدمت وارد تشکلهای دانشجویی شدهاند، سرخورده خواهند شد. مسلما اگر بخواهیم جنبش دانشجویی را از حالت رخوت و خمیدگی نجات دهیم، نیاز به یک نقشه راه خواهد بود که خارج از حوصله این مقال است، اما عمل به توصیه رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی سال 1394 به دانشجویان بهعنوان یک نسخه شفابخش میتواند جریان دانشجویی را پویاتر و فعالتر کند؛ کار عمقی روی معارف اسلامی و پرهیز از سطحینگری، جذب بدنه دانشجویی با روش صحیح و فهم واقعیات کشور مبتنیبر آرمانهای انقلاب.
* فعال سابق دانشجویی