به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛شهادت سردار سلیمانی تحول عظیمی در مناسبات بین المللی ایجاد کرد و دور جدیدی از نظم جهانی و توزیع قدرت را به جهانیان نشان داد، نظمی که نظریه های افول آمریکا در ابعاد مختلف نظامی اقتصادی و اجتماعی را تصدیق کرده و این روند را سرعت بخشید، اما افول قدرت آمریکایی چگونه است؟ و چگونه سردار شهید این روند را سرعت بخشید؟
افول قدرت نرم
پایان تاریخ و آخرین انسان» عنوان کتابی از فوکویاما است که در سال ۱۹۹۲ میلادی منتشر شد و در آن به طرح ایدهی خود دربارهی پایان تاریخ با غلبهی لیبرال دموکراسی بهعنوان بهترین نظام سیاسی ممکن پرداخت.
اما فوکویاما چندی پیش با حضور در برنامهی تلویزیونی «HARDtalk» شبکهی بیبیسی و در بخشی از گفتههای خود عنوان کرده که «من فکر نمیکنم جهت تاریخ هنوز هم به سمت لیبرال دموکراسی باشد. دموکراسی بسیار شکننده است و آنچه من در این ۲۵ سال به آن رسیدهام این است که ایجاد نهادهای دموکراتیک بسیار دشوار است بهخصوص حکومتهای دموکراتیکی که بتوانند بدون فساد اداری و مالی به مردم خدمات بدهند؛ اینگونه نظامها در دنیا بسیار نادر هستند.
فوکویاما در مقالهی «آیا تاریخ مجدداً آغاز شده است؟» یکی از این بازشناسیهای هویتی را برجسته نموده و بهنحو مشخص به اسلام ایران اشاره میکند. اما این طرح تازه، زمانی میتواند به بقای خود امیدوار باشد که تلاشِ تا پای جان برای به رسمیت شناخته شدن خویش را ادامه دهد و این میسر نخواهد شد مگر از مسیر روایت هویت جمهوری اسلامی؛ موضوعی که رهبر انقلاب آن را «تبیین نظریهی مقاومت» نام نهادند.
شکست لیبرال دموکراسی اما به معنای افول مبنایی و نظری ایالت متحده است، چرخش بزرگ فوکویاما از نظریه خودش به سوسیالیسم خود بیانگر این واقعه مهم است.
بخش قابلتوجهی از کتابها و مقالات فوکویاما در سالهای 2000 به بعد نشان داد که لیبرالیسم در معرض سقوط قرار گرفته و ایدئولوژیهای سوسیالیستی، محافظهکارانه و الگوهای پوپولیستی از جایگاه مطلوبتری برخوردار شده است. کتاب «هویت، تنفر و حرمت انسانی» در سال 2018 منتشر شد. فوکویاما در این کتاب تأکید دارد که مشکل دموکراسی مدرن این است که صلح و توسعه به ارمغان میآورد، اما مردم چیزی فراتر از آن طلب میکنند. لیبرال دموکراسیها حتی تلاش نمیکنند که آنچه یک زندگی خوب تلقی میشود را تعریف کنند، این امر بر عهده افراد گذاشته میشود که احساس غریب افتادن و بیهدفی میکنند و به همین دلیل است که به عضویت گروههای هویتی درمیآیند؛ گروههایی که به آنان هویت میدهند.
افول قدرت سخت
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با جمعی از دانشآموزان و دانشجویان به مناسبت ۱۳ آبان، با اشاره به روند رو به افول آمریکا در عرصههای گوناگون، فرمودند: «قدرت سخت آمریکا هم بهشدت ضربه دیده. قدرت سخت، یعنی قدرت نظامیگری، قدرت اقتصاد؛ آمریکا امروز پانزده تریلیون دلار بدهکار است؛ رقم، رقمی افسانهای است؛ پانزده تریلیون دلار بدهکاری آمریکا است! قریب به هشتصد میلیارد دلار کسر بودجهی آمریکا است در همین سال جاری؛ یعنی اینها درواقع عقبماندگیهای اقتصادی است.»
هندسهی قدرت اقتصادی در چند سال اخیر در جهان چه تغییری کرده و چه عواملی در تغییر این هندسه مؤثر است؟
علی مروی، مدیر گروه اقتصاد اندیشکده¬ی مطالعات حاکمیت و سیاست¬گذاری دانشگاه صنعتی شریف به این سوال پاسخ می دهد:
«در سطح جدید قدرت جهانی، اقتصاد نقش اول را دارد و قدرت نظامی جای خود را به قدرت اقتصادی داده است. رشد سریع چین، بزرگترین تهدید راهبردی برای آمریکا است. به نظر میرسد راهبرد چینیها عدم درگیری نظامی حداقل تا سال ۲۰۲۵ است که در آن زمان به قدرت اول اقتصادی جهان تبدیل میشوند. پس از آن، چین علاوه بر برتری اقتصادی به دنبال برتری سیاسی و جعرافیایی هم خواهد رفت. برخی تحلیلگران حتی جنگهای قدرت میان چین و آمریکا در آن سالها را پیشبینی میکنند.»
هزینههای نظامی
قطعا یکی از ریشههای مشکلات اخیر آمریکا، خوی تجاوزگری این کشور است. آمریکا سالانه مبالغ هنگفتی را به بخش نظامی اختصاص میدهد تا بتواند به اهداف مداخله جویانه خود در دیگر کشورهای جهان دست یابد. این کشور سال 2015 بالغ بر 596 میلیارد دلار در بخش نظامی هزینه کرد که این مقدار از مجموع هزینههای نظامی هفت کشور ژاپن، فرانسه، هند، انگلیس، روسیه، عربستان سعودی و چین بیشتر است. با این حال شکست سنگین این کشور در افغانستان و عراق موجب شده است تا بسیاری از مردم آمریکا اقدام دولت¬ های این کشور را در صرف شش هزار میلیارد دلار در این درگیریها محکوم نمایند.
افول آمریکا در نگاه اندیشمندان
نوام چامسکی:
چامسکی، نظریهپرداز، اندیشمند و تحلیلگر مسائل سیاسی مقالههای متعددی درباره افول آمریکا به رشته تحریر درآورده. او، همانند برخی از تحلیلگران دیگر مانند «فرید زکریا» معتقد است که افول آمریکا مسئلهای است که به دست خود آمریکا رقم خورده است.
چامسکی معتقد است آمریکا با آنکه یک دموکراسی است، اما به «کشور سرمایهداران» تبدیل شده. او که یکی از محققان و منتقدان پدیده نقش «پولهای کثیف» در سیاست و در جریان سیاسی آمریکا است به تفصیل از نقش لابیهای ثروت در سوق دادن سیاستمداران به نفع شرکتها و موسسات مالی خصوصی نوشته است.
جیمز پتراس
«جیمز پتراس»، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه بیرمنگام، صدها مقاله و دهها عنوان کتاب به رشته تحریر درآورده است. یکی از زمینههای تحقیقات پتراس، نقش لابی صهیونیسم در سیاست خارجی آمریکا است و او سیاستهای تحمیلشده از سوی این لابی را عاملی میداند که موجب زوال قدرت آمریکا میشوند.
پتراس در کتابی به نام «صهیونیسم، نظامیگری و افول قدرت آمریکا» (2008) به تفصیل به روشنگری درباره نقش لابی صهیونیسم در نظامیگریهای آمریکا در منطقه پرداخته و بعد از آن به توضیح درباره عواملی پرداخته که موجب از بین رفتن قدرت آمریکا در دنیا میشود.
فرید زکریا
زکریا معتقد است افول هژمونی آمریکا، نتیجه استفاده نامناسب این کشور از قدرت خود در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم است. به باور او، آمریکا با سوءاستفاده از قدرتش متحدانش را از دست داده و دشمنانش را تقویت کرده است.
زکریا معتقد است حملات 11 سپتامبر 2001 نقش دوگانهای در افول هژمونی آمریکا بازی کرده است. این حملات، ابتدا واشنگتن را به بسیج منابع و نیروهای خود در جهت مقابله با آنچه «تروریسم» مینامید وادار کرد. در سال 2001، ایالات متحده که اقتصادش از مجموع 5 اقتصاد مابعدش بزرگتر بود، تصمیم گرفت هزینههای دفاعی خودش را به طرز قابل توجهی افزایش دهد. عامل دوم، به باور فرید زکریا حمله به عراق بود که به فاجعهای پرهزینه برای این کشور تبدیل شد.
دیوید رانی
استاد دانشگاه ایلینوی و نویسنده بیش از 100 مقاله و کتاب است. او در یکی از کتابهایش به نام «بینظمی جدید جهانی: افول قدرت آمریکا» از مفهومی به نام «بحران ارزشها» سخن به میان آورده و نوشته که این معضل بعد از بحران اقتصادی سال 2008 جامعه آمریکا را در بر گرفته است. رانی معتقد است که بحران ارزشها در سراسر تاریخ سرمایهداری وجود داشته و پدیدهای ذاتی برای سرمایهداری است.
هنری کسینجر
هنری کسینجر سیاستمدار معروف آمریکایی در یکی از اظهارنظرهای اخیر خود گفت: فکر میکنم ترامپ یکی از شخصیت های تاریخی باشدکه نشان دهنده پایان یک دوره است. ترامپ که متعلق به طبقه ثروتمند جامعه آمریکاست در تناقضی آشکار خود را نماینده طبقه پایین و کارگران یا همان طبقه یقه آبی که مشارکت سیاسی کمتری دارند اعلام میکند. «درک تامپسون » شاخصه های طرفداران ترامپ را کسانی میداند که دچار کینه نژادی و برخورد با بیگانهها (اقلیتهای قومی و نژادی و مهاجران) هستند. تامپسون مشخصه اصلی آنها را خشم مینامد. یهودا گرنشتاین در تحلیلی این وضعیت را تغییر نظم جهانی از ائتلافهای عمودی چپ و راست به ائتلافهای افقی طبقه کارگر و حاشیه نشین بر ضد الیتهای جهانی مانند شرکتهای چند ملیتی و در نهایت شیفت حاکمیتی از نهادهای بین المللی به سوی توافقات دوجانبه میداند که نظم تک قطبی را به چالش میکشد.
جایگاه شهادت سردار سلیمانی در این دمینوی سقوط کجاست؟
مهم تریم موضوع شاید اولین حمله نظامی نیروهای رسمی یک کشور به آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم دانست، همین گزاره یعنی بازکردن دریچه جنگ علیه ابرقدرت نظامی و اینکه بقیه کشورها هم اگر بخواهند و همت کنند، می توانند به این هژمونی پوشالی حمله کنند.
عقب نشینی ترامپ
سخنرانی دونالد ترامپ متعاقب انتقام سخت ایران از آمریکا حاوی نکاتی است که ادعای برخی تحلیلهای غالب در رسانههای معاند را بی اعتبار میسازد.
ترامپ در واکنش به پاسخ موشکی ایران به پایگاه «چشم شیر» (عین الاسد) آمریکا در عراق ادعا کرد این حمله خسارتی به آمریکا وارد نکرده و تلفاتی به جا نگذاشته است.
او چند روز پیش تهدید کرده بود اگر ایران به کشته شدن سردار سلیمانی واکنش تلافی جویانه نشان دهد «۵۲ سایت ایرانی در تیررس هستند، برخی از آنها اهمیت بسیار بالا و مهمی برای ایران و فرهنگ ایرانی دارند و به آن اهداف و به خود ایران بسیار سریع و به طور سنگین ضربه زده خواهد شد. ایالات متحده بیش از این هیچ تهدیدی را نمیپذیرد».
عقب نشینی ترامپ که از شروع سخنرانی و با صدای لرزان او مشهود بود در انتهای سخنرانی ضرب آهنگ تندتری به خود گرفت: «دهها هزار نفر از پیکارجویان داعش در دولت من کشته یا اسیر شدهاند. داعش، دشمن طبیعی ایران است. نابودی داعش برای ایران خوب است و ما باید با یکدیگر در این خصوص و سایر اولویتهای مشترکمان همکاری کنیم. در نهایت خطاب به مردم و مسئولان ایران میگویم ما میخواهیم شما آینده داشته باشید؛ آیندهای بزرگ که شایسته شما باشد؛ آیندهای که همگام با ملل دنیا، رفاه در داخل را برای شما به ارمغان بیاورد. ایالات متحده آماده به آغوش کشیدن صلح همراه با تمام کسانی است که در جستجوی آن باشند.»
البته یکی از اهداف ترامپ از سخن راندن از صلح و دست صلح به سمت ایران دراز کردن این جنبه خواهد بود که او اهل مذاکره با ایران است و این ایران است که حاضر به مذاکره نیست؛ البته موضوعی که دیگر نخ نما شده است و حتی توسط متحدانی که در اجلاس اخیر ناتو مسخره اش کردند نیز جدی گرفته نمیشود.
آزادگان جهان حال مامن مناسب پیدا کردند، قابل اعتماد و قدرتمند و این خود چراغ امیدیست در دل همه انسان هایی که از غارت، استعمار و استکبار به ستوه آمدند
از طرفی عدم پاسخ به این حمله نظامی خود فهم سیاست فهمان و نظامیان جهان را بالا برد، فهمی که پیغام ناتوانی آمریکای ابرقدرت را در مقابل ایران نمایان می کند، این اتفاق بزرگی در تاریخ است، کسانی که آمریکا را بت بزرگ قدرت و عظمت می دانستند امروز با رفتن به مخروبه عین الاسد می فهمند کدخدا قدرت هیاهو بوده و پوشالی تر از این حرف هاست.
شهادت سردار سلیمانی مردم را بیدار کرد، جهان را به اعتراض وادار کرد، محور مقاومت را متحد کرد، نیروهای نظامی آمریکایی را در آستانه اخراج از منطقه قرار داد، عین الاسد را بر سر آمریکا فرو ریخت و کسی جرات پاسخگویی به آن را نداشت.
قدرت اقتصادی آمریکا هر چند با ظهور قدرتمند اقتصاد چین تحت الشعاع قرار گرفت، اما همواره قدرت نظامی آمریکایی وحشتی عمیق برای هر نظام و مردمی ایجادا می کرد اما انتقام خون سردار سلیمانی این ابهت و هیمنه را درهم شکست و ابعاد جدیدی از شکست پذیری آمریکایی را نمایان کرد.
و همه این موارد یعنی سردار سلیمانی چه در هنگام حیات و چه بعد از شهادت یکی از بزرگترین نیروهای جهانی در نزدیک کردن آمریکا به افول و سقوط بوده است.