هرچند این فیلم بهترین اثر در کارنامه مهرداد خوشبخت به شمار میرود که نگاه درست و پرداخت شرافتمندانهای جنگ و نقش یک گروه رسانهای در مقاومت مردم شهر در محاصره دارد. اما اگر فیلمساز همه چیز را به جمع افراد حاضر در ایستگاه رادیویی و اتفاقات آنجا محدود نمیکرد، قطعا نتیجه بهتری عاید سینمای ایران میشد.
رادیو مهمترین رسانه دهه پنجاه ایران است. این اهمیت در زمان جنگ چند برابر میشود. در تمام مدت فیلم از نقش و اهمیت این رادیو در میان مردم سخن گفته میشود اما به غیر از دو پلان کوتاه از یک پیرمرد و پیرزن، حتی از یک پلان اینسرتی ساده از مخاطبان این رادیو یا حضور و تاثیر آن در میان رزمندگان و مردم مدافعان شهر خبری نیست. به یاد بیاورید بخشی از فیلم ترمیناتور و پیام رادیویی جان کانر که برای همه گروههای مبارز در سطح زمین منتشر میشود. چند نمای اینسرتی ساده در چند ثانیه گستره و تنوع این گروهها را نشان میدهد اما ما حتی در زمان شنیدن تنها صدای باقی مانده از پیام مهم دعوت همه مردم به کوی ذوالفقاری برای جلوگیری از سقوط شهر به جای دیدن صحنه های درگیری یا تهاجم دشمن یا با خبرشدن مردم و عزیمت آنها به سوی محل درگیری، شاهد حرکت دوربین در ساختمان و راهروهای خالی هستیم تا به اتاق رژی و تنها فرد باقی مانده برسیم. نمی توان انتظار داشت در یک فیلم سینمایی که مدیوم اصلی آن تصویر است به جای دیدن صحنههای حماسی، تنها به شنیدن آن از زبان فرد گزارشگر بسنده شود. جایگزین کردن افراد مختلفی بدون معرفی کافی که به ساختمان رادیو رفت و آمد میکنند نمیتواند این خلاء را پر کند. حذف مردم آبادان بزرگترین ضربه را به فیلمی زده است که میتوانست اثری کاملا متفاوت و ماندگار در سینمای جنگ ایران.