به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اگر فراز و فرود گروههای با مشی چپ از اواسط دهه 70 تا اوایل دهه 80 شمسی را از مهمترین نمودهای عینی آنها برشماریم، باید گفت که دیماه 1396 تاریخ سربرآوردن مجدد آنها در عرصه سیاسی و امنیتی کشور است. گروههایی که میتوان آنها را یکی از حلقههای کوچک ولی مهم جریانات اپوزیسیون داخلی دانست که توان زیادی برای ایجاد حرکتهای رادیکال حداقل در سطح دانشگاه دارا هستند. این گروهها چرا و چگونه بعد از یک دهه دوباره دوباره متولد شدند؟ به دنبال چه هدفی هستند و ماهیت رفتاری آنها چیست؟
از نشریات مارکسیستی تا گروههای سیال سیاسی
اولین جرقههای جریان چپ نو در دانشگاهها را باید سه نشریه گَوَن، خاک و دانشگاه و مردم دانست. گون نشریهای بود که در دو دانشگاه تهران و امیرکبیر منتشر میشد. گون دانشگاه تهران نشریهای ادبی و گون دانشگاه امیرکبیر ساختاری سیاسی داشت که پس از سه شماره نیز توقیف شد.
اما نشریه خاک با تمایلات مارکسیستی و با الگوبرداری از تز سه جهانی مائو منتشر میشد که مشی رادیکال و پراگماتیک بسیار تندی داشت. سردبیران این نشریه بهروز کریمیزاده، کاوه عباسیان و بهزاد باقری بودند. کریمی زاده و عباسیان از هواداران حزب کمونیست کارگری به رهبری منصور حکمت بودند و ایدههای وی را تبلیغ میکردند. (حکمت خود را پیرو لنین میدانست و بعدها، جنبش خود را که به عقیده وی چیزی جز ادامه همان جنبشی که مارکس و انگلس و لنین به آن تعلق داشتند، نبود، کمونیسم کارگری نامید. این نام نماد تفاوتهای این جنبش با بقیه جریانها و جنبشهایی است که به زعم او «غیرکارگری» و «بورژوایی» بودند.)
در مقابل اما مزدک دانشور و پیام روشنفکر با تشکیل کانونی به نام رستا گرایشات تودهای را قوت بخشیدند. این کانون متشکل از نشریاتی همچون دانشگاه و مردم، آفتابکاران، انجمن تاریخ شفاهی، پویان و کار و اندیشه بود.
بعد از بروز اختلافات در «رستا» مبنی بر نحوه تعامل با حاکمیت و خروج نشریاتی مانند خاک و گون از آن، عدهای از وابستگان این مجموعه بعدها در گروه دانشجویی چپ شورایی در دانشگاه علامه گرد آمدند. آنها پیرو نظریات چپ نو منجمله مکتب فرانکفورت بودند. این گروه به رادیکالیسم موجود در بطن چپ دانشجویی چنانکه گروه های دیگر چپ بدان اعتقاد داشتند پایبند نبوده و بیشتر بر کار فرهنگی و نشر مقالات و ترجمه متون چپ نو تاکید داشتند.
علیرغم این اختلافات اما همچنان منش توده ای سرلوحه امور این جناح بود و حتی این گروه در بیانیهای حمایت خود از مصطفی معین هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1384 را اعلام کرد.
سال 85 بود اما سال رشد چپ انتقادی بود. در این سال کانون رستا خود را چپ انتقادی نامید؛ چپی که در گردش به سمت جناحهای داخلی با لیبرالها، جبهه ملی و جناح رادیکال اصلاحات پیوند و همگرایی گسترده پیدا کرد، همگرایی که اوج آن برگزاری مشترک نشست «گفتگو با آمریکا» در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود. در حاشیه این نشست بود که راهبرد جریان چپ نو «ساماندهی جنبش های مدنی» اعلام شد.
براساس همین راهبرد اعلامی بود که اولین کنشهای گروههای چپ از اواسط دهه 80 شمسی بروز پیدا کرد. تجمع در مقابل دانشکده فنی در 16 آذر 84، برگزاری نمایشگاه عکس در سینما فردوسی تهران در سال 84 و حمایت از اعتصاب کارگران شرکت واحد و حضور فعال در تجمعات کوی دانشگاه از جمله این کنشها بود.
در ادامه نیروهای چپ رادیکال (خاک، آرمان نو، پیشاهنگ) در اتحاد با یکدیگر جبهه چپ رادیکال را تاسیس کردند و در ادامه این مجموعه نوظهور در همکاری فعال با دفتر تحکیم وحدت توانست به شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه پیدا کند.
از دیگر فعالیت های مشترک این جبهه میتوان به برگزاری مراسم هشت مارس در دانشگاه تهران اشاره نمود که البته در پی اختلافهای گسترده درونی منجر به جدایی برخی از اعضای شاخص آن و تشکیل جبهه دیگری با عنوان چپ کارگری شد.
سال 1386 را اما باید سال انشقاق و به محاق رفتن تفکر چپ نو در دانشگاهها دانست. در این سال فعالیتهایی همچون گروگانگیری اعضای باند حکمتیست در کردستان، انتشار نشریات موهن چهارگانه ریوار،سحر، سرخط و آتیه توسط یک مرکز کنترل مشترک و حمله با چوب و چماق به دفتر رئیس دانشگاه امیرکبیر باعث شد وجهه اجتماع یاین گروهها از بین برود.
سرانجام برخی اعضای قدیمی همچون بهروز کریمی زاده و پریسا نصر آبادی بعد از خروج از کشور به عضویت گروهک تروریستی کوموله درآمدند و برخی دیگر نیز در سال 1388 در ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی به فعالیت پرداختند.
این دوره را باید دوره فترت جریان چپ نو رادیکال در دانشگاه نامید. تشکیلات بهم ریخته، اختلاف نظر گسترده و فعالیت در قالب گروههای تروریستی سبب شد تا مدتها این جریان جنبه دانشجویی خود را از دست بدهد.
تولدی دوباره در قالب اغتشاش و رادیکالیسم
دیماه 1396 بود که دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شاهد برپایی یک تجمع اعتراضی بود. تجمعی که بناگاه از دل ان شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» متولد شد و بلافاصله توسط بازوهای رسانهای جریان انحراف به عبور جامعه از ساختارهای سیاسی حاکمیت تعبیر شد.
این تجمع غیرقانونی که همزمان با موج اعتراضات دیماه همراه شد بلافاصله فضای دانشگاه را به سمت رادیکالیسم سوق داد. نقطه مشترک این ماجرا با حوادث امیرکبیر در سال 1397 یکسان بودن روش تجمع و سپس تبدیل آن به درگیری است.
1 آذر 1397 اعتراضاتی در دانشگاه امیر کبیر توسط حامیان سابق دولت روحانی برگزار گردید که به خشونت این گروه علیه دانشجویان منجر شد. این اعتراضات که به بهانه حمایت از کارگران نیشکر هفت تپه و به صورت غیر قانونی توسط عده ای خاص برگزار گردید به شعارهای ساختار شکنانه و هتاکانه منتهی شد. این اعتراضات، که روز قبل از آن با شبنامه های منتشر شده توسط «انجمن ترقی خواه» تبلیغ شده بود و به صورت غیر قانونی در دانشگاه برگزار شد، هر چند گفته میشد به دلیل دغدغههایی مانند «عدالت» برگزار شده است، اما پس از گذشت دقایقی از برگزاری و شعارهای این افراد مشخص شد شعارها نه هدفی اجتماعی بلکه هدفی ساختارشکانه دارند.
هم در سال 96 و هم در سال 97 این شورای صنفی دانشجویان بود که با فراخوانهای گسترده دانشجویان را به اعتراض فراخواند و سپس در همکاری با اعضای « انجمن ترقی خواه » و با شعارهای ساختارشکنانه مارکسیستی، فضا به سمت درگیری و سپس به اغتشاش میل کرد.
شروع دوباره بنام چپ، به کام براندازان
شکست جریان چپ نو در دانشگاههای تهران و امیرکبیر سبب شد تا بعد از یک دوره ناکامی دوباره از سال 1396 این جریان در قالب فعالیت صنفی و پیگیری حقوق و مطالبات دانشجویی به عرصه بازگردد.
حمایت فعال از روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1396 فرصتی شد تا این جریان در قالب جبهه اصلاحات به عرصه بازگردد، اما بعد از ساماندهی دوباره تشکیلات روند جدایی بین این نیروها و تشکلهای اصلاحطلب آغاز شد و «مشت سیاه» به نماد خاص این جریان تبدیل شد. (مشت سیاه نماد جنبش دانشجویی «آتپور» صربستان است که در یک برنامه مشترک با خانه آزادی آمریکا و به رهبری افرادی چون داورین پوپوویچ، موزیسین پاپ، و ژاژ دنو، حکومت میراسلاو میلوسویچ را سرنگون کردند).
این جدایی باعث شد تا در دیماه 1396 بناگاه دانشگاههای تهران و امیرکبیر توسط این مجموعه دچار اغتشاش شود و علیرغم همراهی قبلی عبور از اصلاحات نیز از دل این وقایع کلید بخورد.
نکته عجیب اما همراهی جریان انحرافی با این جریان رادیکال است. مروری بر کانالهای تلگرامی افراد شاخص جریان انحرافی نشاندهنده سطح همدلی و البته اشتراک عقیده میان این دو جریان است. تبلیغ آثار ادبی مارکسیستی، حمایت از دستگیرشدگان اغتشاشات گروههای چپ و تلاش برای انطباق ماهیت اعتراضی! این جریان با جریان خود از جمله این نشانهها است.
این اغتشاشات با توجه به شعارها، نمادها و افراد شاخص آن بیانگر فعال شدن دوباره جناح رادیکال جریان چپ نو در دانشگاه است. جریانی که با شعار «نان، کار، آزادی» و با رهبرد «اداره شورایی» به دنبال آغاز اعتراضات سراسری است. در این میان نیز برخی از اعضای جناح رادیکال جبهه اصلاحات همانند «انجمن ترقیخواه» با آنها همراه شدهاند.
ناگفته نماند که سعید حجاریان، از محکومان امنیتی فتنه 88 و از افراد شاخص حزب منحله مشارکت، اخیراً در گفتوگویی گفته که «هر یک از اقشار مستعد اعتراض و حضور در خیابان هستند. زیرا امروزه الگوی غارت تغییر پیدا کرده و دیگر منحصر به یک مؤسسه مالی متخلف و گران فروشی لوازم کامیونها نیست و عمومیت یافته است. شاید از اینها هم فراتر برویم و بحران دارو کشور را فرا بگیرد. به نحوی که سلامتی و حیات افراد بهشدت تحت خطر قرار بگیرد... در شرایط «عام البلوی» امکان دارد مردم و نیروهای نظامی مقابل یکدیگر قرار بگیرند زیرا سیاست خیابانی میشود. این نشانهها به ما میگویند، دورنمای روشنی نخواهیم داشت...»
وی در ادامه و در پاسخ به این سؤال که «استراتژیهای شما برای پیشبرد پروژه اصلاح چیست» میگوید: «تاکتیک اصلی اصلاحات، سازماندهی نیروها از پایین است. این روش در گسترش احزاب، سازمان آهنین، بسیج تودهای و انواع سازمانهای مردمنهاد متجلی میشود و حتی بعضی مواقع میتوان به نافرمانی مدنی فکر کرد. اساساً معتقدم فشار از پایین با انتخابات پدید نمیآید. پس باید گفت، پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است. زیرا انتخابات بهمعنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است.»
به نظر میرسد جریان چپ نو به علت ماهیت رادیکالیستی خود و آموزههای تشکیلاتی و عدم وابستگی به جناحهای سیاسی بتواند به عنوان یک بازیگر جدید در پروژههای آشوبزا فعالیت کند. دو آزمون مهم این جریان نشاندهنده ظرفیت بالای حرکت به سمت اقدامات خشتن توسط آنها بود؛ و شاید در این میان نیز برخی جریانات تمایل داشته باشند تا از نیروهایی تازه نفس برای پیشبرد اهداف خود استفاده کنند و شاید به همین دلیل است که تاکنون مسئولان وزارت علوم و دانشگاه امیرکبیر هیچ برخوردی با یک جریان خشن و ضدانقلابی نداشته است!
از سوی دیگر «عدالت» میتواند به عنوان سرپل ارتباطی میان این بازیگران جدید و نیروهای سیاسی فعال در عرصه سیاسی کشور عمل کند. نیاز جریان انحرافی به ساخت و عملگرایی بدنه دانشجویی (با تمرکز بر دو مفهوم ساختار اولیگارشیک و راهحل آنارشی سیاسی)، تمایل برخی گروههای عدالتخواه معتقد به ایده «تقدم عدالت بر ولایت» به گسترش بدنه عمومی و در نهایت جذابیت گروههای چپ برای برخی کانونهای ضدامنیتی برای به راه انداختن اغتشاش در دانشگاهها و تسری آن به فضای عمومی در مواقع لزوم از جمله دلایلی هستند که باعث شده است تا به عنوان یک برگه مهم در بازیهای سیاسی موردتوجه قرار گیرد.
از سوی دیگر این تشکیلات سیال میتواند در فضاهای کارگری و صنفی با شبکههای نفاق به همگرایی عملیاتی برسد و در نتیجه شبکههای تروریستی بدون نیاز به حضور فعال در صحنه داخلی، از این افراد به عنوان پیساده نظام مستعد استفاده کند.
در پایان باید اشاره کرد که گروههای چپ نافرمانی مدنی دهه 80 را با سازوکارهای ضدحاکمیتی حول محور «عدالت» را همگن کرده و توانسته چهره مطلوبی در جوامه هدف برای خود ایجاد کند. این موضوع در کنار این واقعیت اجتماعی که ساختارهای جامعهشناختی آینده کشور حول محور «عدالت» میچرخد، این هشدار را میدهد که باید منتظر نقشآفرینی مستقل و همچنین ابزاری گروههای چپ نو در کشور باشیم.
*گزارش از لیلا عبدالهی