مبدأ نگاه حاتمیکیا اما متفاوت از دیگر نقدهای سیاسی و اجتماعی است. او با انتخاب یک قهرمان پیرمرد رزمنده جنگ و پدر شهید، علم اعتراض را بر دوش یک نفر که محصول همین نظام ارزشی است میگذارد و او را مقابل رئیسجمهور و مسؤولانی که گوش شنوا ندارند قرار میدهد
خبرنامه دانشجویان ایران: محمدرضا کردلو// سکانس اول: «تموم شد دهه شصت، الان دهه نَوَده»/ بادیگارد. در «بادیگارد» این دیالوگ در حالی ادا میشود که تصویری از شهید بهشتی در جمع پاسدارها در یک دست نیروی مافوق «حاج حیدر ذبیحی» است و در دست دیگرش تصویری از حسن روحانی در سفر استانی و در حالی که میان بادیگاردهایش محاصره شده است؛ مرزگذاری کاملا روشنی برای تفکیک شخص و شخصیت نظام. حیدر ذبیحی محافظ است، محافظ شخصیت نظام و نه بادیگارد شخص. برخلاف تلقیهای ابتدایی که از «بادیگارد» میشد، حاتمیکیا بویژه با آن پایانبندی شاهکار میگوید نهتنها دوره مربی سرنیامده، دوره محافظها هم سرنیامده است. او خود را فدای آرمانگرایی انقلابی در دهه 90 میکند. در این سالها سینما کمتر به موضوعات علمی بها داده است. نگاه غربگرایانه نیز طی این سالها روحیه خودباوری را تا حدودی تضعیف کرده است. در این میان، این فقط حاتمیکیاست که نهتنها جایگاه علم را درک میکند، بلکه قهرمانش را فدای یک شخصیت علمی میکند. یعنی علاوه بر نقد بادیگاردیسم و نگاه تهدیدمحور به مردم، مولفههای خودباوری ملی را نیز تقویت میکند. اینها عمده مسائلی هستند که جامعه ایرانی در دهه 90 با آنها دست و پنجه نرم کرده است. مواجهه بالا به پایین با مردم و ادبیاتی که گاه رنگ ارباب/ رعیتی نیز به خود میگرفت، با روی کار آمدن دولت یازدهم در سال 92 به وضوح در بادیگارد نقد میشود. در آخرین اثر حاتمیکیا یعنی «خروج»، باز این رویکرد نقد شده است.
سکانس دوم: «رفتن دکتر، فرار کردن، خمینی عصاشو بلند کرد»/ چ. یادم میآید یکی از چهرههای مهم سیاسی بعد از تماشای «چ» حرف قابل تاملی زده بود: این فیلم بیشتر «خ» بود تا چ. منظورش حضور پررنگ امام خمینی در «چ» بود. با آن پیام که حالا بعد از 40 سال هنوز تاثیرگذار و حماسی است. تاثیرگذار است برای اینکه پس از به شکست منجر شدن مذاکرات و گفتوگوها راهگشایی میکند. و حماسی است برای اینکه از دل یک شکست قطعی، فتح را نوید میدهد: «... تا دستور ثانوی، من مسؤول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی میدانم. و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی میکنم. مکرر از منطقه اطلاع میدهند که دولت و ارتش کاری انجام ندادهاند. من اگر تا 24 ساعت دیگر عمل مثبت انجام نگیرد، سران ارتش و ژاندارمری را مسؤول میدانم. و السلام. روحاللّه الموسویالخمینی». «چ» در شرایطی در جشنواره سیودوم فیلم فجر به نمایش درآمد که «دولتِ مذاکرات» با شوق و ذوق از چندماه پیش گفتوگوهای رسمی را برای توافق برجام (که حالا از آن به توافقی شکست خورده تعبیر میشود) آغاز کرده بود. پیام «چ» به دولت مذاکرات بسیار شفاف بود. چمران با همه توانمندیهای روحی و فیزیکیاش، با تیمی که به پاوه برده بود، نتوانست توافقی حاصل کند. مذاکراتش به نتیجه نرسید. چون طرف مقابل زیادهخواه بود و حتی در دوره مذاکرات جنگ را رها نمیکرد. چندسال بعدتر از «چ»، «تاریکترین ساعات» درباره دورهای از زندگی چرچیل در جنگ دوم جهانی ساخته شد. دیالوگی از این فیلم به سرعت با توجه کاربران شبکههای اجتماعی مواجه شد: «وقتی سرت در دهان ببر است، مذاکره معنا ندارد».
سکانس سوم: «- اونی که اونجا میبینی رئیس همه است + من رئیس ندارم! - رئیسجمهور، رئیس همه است!»/ خروج.
اگر در «چ» رویکرد غربگرایان در گره زدن همه امور کشور به مذاکرات، آن هم در همان ماههای ابتدایی استقرار مورد نقد قرار میگیرد و در «بادیگارد» میان شخص و شخصیت نظام فاصلهگذاری میشود و این کار با اشارههایی صریح به رئیسجمهور مستقر و حتی نمایش تصویری از او اتفاق میافتد، در «خروج» طرف مقابل قهرمان داستان، رئیسجمهور و نهاد ریاستجمهوری است. مقابله امنیتیها با خروج کشاورزان معترضِ تراکتورسوار و تلاش برای عقب راندن آنها، موقعیتی است که حاتمیکیا ترسیم میکند تا بگوید حق اعتراض محترم است و باید برای آن ارزش قائل بود.
مبدأ نگاه حاتمیکیا اما متفاوت از دیگر نقدهای سیاسی و اجتماعی است. او با انتخاب یک قهرمان پیرمرد رزمنده جنگ و پدر شهید، علم اعتراض را بر دوش یک نفر که محصول همین نظام ارزشی است میگذارد و او را مقابل رئیسجمهور و مسؤولانی که گوش شنوا ندارند قرار میدهد. بازی تاملبرانگیز و عمدتا همراه با سکوت فرامرز قریبیان و اصرارش برای رسیدن به «پاستور»، از پای ننشستنش و استقامتش از جنس قهرمانهای قبلی حاتمیکیاست. «رحمت بخشی» خروج، اگرچه شاید در شمایل متفاوت از قهرمانهای پیشین حاتمیکیا باشد اما پایمردیاش پشتکار «حاج کاظم» آژانس شیشهای و از جان گذشتگیاش سکانس آخر بادیگارد و ایثار «حیدر ذبیحی» را به ذهن متبادر میکند. «خروج»، «بادیگارد» و «چ» 3 اثر دهه 90 حاتمیکیا که با ریاست یک دولت لیبرال بر کشور همزمان شده است، بازگشت حاتمیکیا به تلنگرهای دهه 70 و آرمانهای دهه 60 است.