به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ کمتر از دوماه مانده به انتخابات حساس و تاثیرگذار ۱۴۰۰ و تحرکات کج دار و مریز گروه های سیاسی موضوعی که جالب توجه است؛ «برجام و ارتباط با آمریکا» همچنان تاثیرگذارترین یا یکی از مهم ترین موضوعات تاثیر گذار بر روند انتخابات در کشور است.
معمولا اینگونه مرسوم است که در برهه های تاریخی متفاوت انتخاباتی علی الخصوص انتخابات ریاست جمهوری، پس از هر دوره ۴ ساله گفتمان های متفاوت با گفتمان و رویکرد حاکم بر دولت با زمینه سازی های فکری و رسانه ای تبدیل به نزاع اصلی رقابت انتخاباتی می شوند.
مثلا بعد از دولت ۸ ساله هاشمی رفسنجانی، دولت اصلاحات با آسیب شناسی نقاط ضعف دولت سازندگی، توسعه سیاسی و آزادی های اجتماعی را بعنوان رویکرد مقابل دولت وقت اعلام کرد و آراء عمومی را جلب کرد و همچنین دولت احمدی نژاد از همین روش با علم کردن گفتمان و شعارهای عدالتخواهانه بعد از پایان دولت اصلاحات توانست نگاه عامه جامعه ر ا برگرداند و رئیس دولت شود اما در کمال تعجب سه دوره از انتخابات ریاست جمهوری یعنی انتخابات های ۱۳۹۲، ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ هر سه همچنان بر پاشنه برجام و ارتباط با کدخدا می چرخد که این مهم ناشی از ضعف جریان و گفتمان سازی جناح مقابل و منتقد دولت است که نتوانسته شرایط گفتمانی انتخابات را تغییر مسیر بدهد، آن هم در شرایطی که دولت وقت و رویکرد برون گرایانه آن بعد از ۸ سال ضعیف ترین کارنامه و عملکرد ممکن را داشته است.
بیشتر بخوانید
تا انتخابات ۱۴۰۰؛
آوار آرزوهای انتخاباتی اصلاحطلبان/ محاسبات اشتباه سیدحسن خمینی از اجازه رهبری
این حکمرانی انتخاباتی از آنجا فاجعه آمیز می شود که بدانیم بر اساس گزارشهای بانک مرکزی و مرکز آمار، قیمت کالاهای اساسی در هشت سال دولت روحانی بیش از ۴۰۰ تا ۷۰۰ درصد گران شده است. که البته این مورد نیاز به تبیین و تفسیر ندارد و مردم آن را با گوشت و خون خود حس کرده اند.
از جمله این موارد یک هشتم شدن ارزش پول ملی نسبت به سال ۹۲، تکرار ۳ساله تورم بالای ۳۰درصد و همچنین گزارشهای رسمی از مرداد ۹۲ تا اسفند ۹۹ نشان می دهد متوسط قیمت مسکن ۶۸۹.۶ درصد افزایش یافته است.
چرا دولتی ها و اصلاح طلبان برجام را علم انتخاباتی کرده اند؟
یک از دلایل این مهم که در بالا به آن پرداخته شد ضعف جریان مقابل این طیف سیاسی در جریان سازی و تثبیت گفتمان انتخاباتی خود بر فضای عمومی جامعه در کمتر از دو ماه مانده به انتخابات است و مسئله دیگر که عده ای با عنوان دوپینگ انتخاباتی دولتی ها و اصلاح طلبان از آن یاد می کنند، یعنی سازش و بستن موقت با غرب با هر قیمتی است.
اذهان عمومی هنوز صحبت های محمدجواد ظریف با البرادعی را فراموش نکردند. ۲۱ اکتبر ۲۰۰۳ مذاکرات هستهای سعدآباد به ریاست حسن روحانی در دولت اصلاحات برگزار شد. وزرای خارجه انگلیس، آلمان و فرانسه در سعدآباد گرد هم آمدند تا نخستین توافق درباره برنامه هستهای ایران انجام شود. آنچه در این مذاکرات گذشت، بارها مرور شد اما آنچه مربوط به رفتار غیرملی و شبهحزبی ظریف است، مذاکرات غیررسمی او با محمد البرادعی در گوشهای از سالن مذاکرات است.
ظریف که در آن زمان یکی از اعضای تیم مذاکرهکننده بود، تلاش میکرد البرادعی را راضی کند تفسیری مطلوب او از موضوع «تعلیق» ارائه دهد. ماجرا اینگونه بود که در مذاکرات سعدآباد، دولت اصلاحات پذیرفت برنامه هستهای ایران تعلیق شود اما مقرر شد آژانس بینالمللی انرژی اتمی تفسیر خود از موضوع «تعلیق» را ارائه دهد.
ظریف در گوشهای از سالن به شکل غیررسمی وارد مذاکره با البرادعی شد تا دغدغههای خود را با او در میان بگذارد اما او در مذاکره با البرادعی چه گفت؟ آیا خواستار آن شد که تفسیر متناسب و معقول و محدودی از تعلیق ارائه کند تا حق مسلم مردم ایران در داشتن برنامه صلحآمیز هستهای حفظ شود؟ این ترجمه صحبتهای محمدجواد ظریف در گفتوگو با البرادعی است: «بسیاری از کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری (انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۴) از شکست مذاکرات ما سود میبرند. آنها موفقیتی در این گفتوگوها نمیبینند، از طرفی آنها آدمهای پرنفوذی هم هستند. اعتبار اروپاییها و مذاکرهکنندگان ایرانی هر دو در ایران از دست رفته است. این تنها مشکل اعتماد به آنها نبود؛ این مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود. اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه.»
این یادآوری ساده نشان می دهد این دولت و تیم مذاکره کننده آن ها صرفا جهت منافع شخصی و حزبی خود حاضرند منافع ملی چندین و چندین با هزینه های گزاف مادی و معنوی را به راحتی معامله کنند.
بیشتر بخوانید
لذا آن چه در مذاکرات جاری دولت دوازدهم با اروپا و دولت بایدن در حال رقم خوردن است می تواند خطری جدی برای امنیت منافع ملی کشور باشد زیرا با توجه به سابقه آن ها و همچنین پافشاری آن ها بر مسیر بسته و شکست خورده برجام امکان معاملات انتخاباتی با تیم بایدن بسیار زیاد است علی الخصوص که با ضعیف ترین عملکرد ممکن در دولت های بعد از انقلاب هرگونه اقبال عمومی به خود و جریان سیاسی خود را محال می بییند.
این مذاکرات چه نتایجی درپی خواهد داشت:
- دادن امتیازات جدید ایران به غرب علاوه بر تعهدات برجامی
- زیر پاگذاشتن «حرف قطعی» حاکمیت در مورد برجام و دادن فرصت دوباره به عاملان تحریم های حداکثری
- بازگشت آمریکا با تعهدات کوتاه مدت و باز شدن مسیر استفاده از مکانیسم ماشه علیه ج.ا.ا
هر سه مورد یاد شده علاوه بر اینکه شرایط را به چهار سال قبل برمی گرداند و آمریکا را نیز بر شرایط مسلط خواهد کرد باعث خواهد شد دولت با جو سازی رسانه ای کاذب سعی در روتوش کردن چهره ناکارآمد خود داشته باشد و اقدامات زیر را نیز درپی خواهد داشت:
- با بازگشت طرفین به برجام و فضا سازی غیرواقعی باعث تعدیل قیمت ها به صورت کوتاه مدت، جهت فریب مردم خواهند شد.
- همانطور که دولتی ها از جمله رئیس دفتر رئیس جمهور قبلا اقرار کرده اند «که قیمت دلار عامدانه و توسط دولت افزایش پیدا کرده است»، دولت می تواند در همان ایام بازگشت طرفین به برجام و تعهدات خود، قیمت دلار را کاهش دهد و مضاعف افکار عمومی را فریب دهد که برجام در حال ثمردادن است و رای مردم در انتخابات پیش رو را برگرداند.
- قطعا تامین دو ماهه بازار ایران و تثبیت و حتی کاهش دستوری قیمت سایر اجناس برای دولت کار سختی نخواهد بود و این موضوع نیز قدم بعدی فردای توافق خواهد بود.
- با این عملیات فریب و کوتاه مدت حال دولت باید (قهرمان)گزینه ای از دل جریان سیاسی خود به مردم معرفی کند تا شرایط ایجاد شده را حفظ کنند در غیر اینصورت با رقیب هراسی مردم را از بازگشت به شرایط تورم ۸۰۰ درصدی که خود ایجاد کرده اند، خواهد ترساند.
درنتیجه می توان دلایل اصرار و پافشاری دولت بر یک مسیر آزموده شده و شکست خورده را صرفا در منافع حزبی و شخصی تعریف کرد، منافعی که دقیقا در جریان خلاف منافع ملی و کشور است.
مردم چه می گویند؟
همه این موارد در حالی است که نتایج آخرین نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران نشان میدهد اغلب کاندیداهایی که رأی منفی بالا و رأی مثبت پایین دارند، به لحاظ فکری نزدیک به طیف دولت مستقر هستند. در این نظرسنجی رأی منفی علی لاریجانی، جواد ظریف و علی مطهری بالاتر از کاندیداهای دیگر است. که هر سه گزینه از چهره های اصلی تصویب برجام هستند که این خود نشانه رویگردانی مردم از این جریان است.
گزارش از حمزه دستیار