به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در حالی به انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نزدیک میشویم که کشور بیسابقهترین انسداد و رکود سیاسی _ اجتماعی بعد از انقلاب را تجربه میکند و این شرایط به گفته همه تحلیلگران، نتیجه عملکرد پر از اشتباه دولت ۸ ساله روحانی در چیدن همه تخممرغهای خود در سبد برجام است که تمامی دلسوزانِ ایران از همان ابتدا خسارتبار بودن و بینتیجه بودن آن را پیشبینی کرده بودند. اما دولتی که خود را عقل کل و دانای تمام امور میداند نه تنها این اشتباه و زیان وارده به مردم و کشور را جبران نکرده بلکه با پررویی تمام تا روز آخر با همان دست فرمان جلو رفته و قصد دارد تک گزارهی "برجام یک سند افتخار برای ایران است!" را حتی به قیمت فروش ایران به اثبات برساند. مذاکرات وین و گفتوگوی پخش شده محمدجواد ظریف در کلابهوس ایران اینترنشنال سعودی را باید در این چارچوب ارزیابی و تحلیل کرد.
در چنین شرایطی که مردم از ناتوانی دولت حسن روحانی در مدیریت تامین ابتداییترین نیازهای روزمره زندگی خود به ستوه آمده و خسته و دلزده روزهای پایانی دولت تدبیر و امید! را به نظاره نشستهاند، جریانهای مختلف سیاسی خود را آماده حضور در ماراتن انتخابات ریاست جمهوری میکنند. برای شناخت دقیقتر از صفبندیهای سیاسی در آستانه انتخابات، نیازمند یک تحلیل گفتمانی از شرایط موجود هستیم.
جبهه اصلاحات با عنایت به اینکه در بوجود آمدن وضعیت فعلی کشور مقصر اصلی است، اما در انتخابات آتی همچون دورههای گذشته به موفقیت دوگانهی "جنگ و صلح" دل خوش کرده و معتقد است تنها با تاکید بر این سخن که "ما فقط زبان دنیا را میفهمیم و ما هستیم که طرفدار صلح با جهانیم و طرف مقابل ما طرفدار جنگ با دنیاست" امکان پیروزی در انتخابات برای اصلاحطلبان وجود دارد.
لذا آمدن نامزدهایی از جریان مقابل مانند سعید جلیلی که مزیت و مدل کنش سیاسی آنها در چارچوب سیاست خارجی قابل تعریف است برای اصلاحطلبان بهترین گزینه برای رقابت بشمار میروند زیرا برآیند حضور آنها در انتخابات به تقویت دوگانهی جنگ و صلح کمک خواهد کرد و در صورت حاکمیت این گفتمان در فضای انتخابات گزینه جبهه اصلاحات از شانس بیشتری برای پیروزی برخوردار خواهد بود.
در سوی دیگر در اردوگاه اصولگرایان تنها دوگانهای که میتواند شانس حضور آنها را در دولت آینده بالا ببرد؛ دوگانه "فساد و عدالت" است. این همان دوگانهایست که در انتخابات سالهای ۸۴ و ۸۸ توسط محموداحمدی نژاد مطرح شد و نتیجه انتخابات را به نفع او رقم زد. در چنین فرآیندی آمدن کاندیدهایی از جبهه مقابل نظیر جهانگیری، آخوندی و حتی علی لاریجانی برای اصولگرایان بسیار خوشایند باشد چون قطعاً به تقویت دوگانه فساد و عدالت کمک خواهند کرد.
حال برای روشنتر شدن این آناتومی باید به گزینههای مطلوب هر دو جریان که میتوانند به مدیریت گفتمانی و معرفتی این دوگانهها کمک کنند اشاره شود.
گزینه نهایی و مطلوب اصلاحطلبان برای انتخابات کسی جز محمدجواد ظریف نیست؛ هر چند آمدن او به فرجامِ برجام بستگی دارد اما ظریف تنها کسی است که میتواند دوگانه جنگ و صلح را نمایندگی کند و جبهه اصلاحات کس دیگری در حد و قواره ظریف که بتواند ادعای گفتوگوی با دنیا را بکند ندارد. پس به هر قیمتی شده تلاش خواهند تا او را برای حضور در رقابتهای انتخاباتی قانع کنند. لاریجانی، آخوندی، هاشمی، پزشکیان، جهانگیری، عارف و ... هیچکدام نمیتوانند به درستی دوگانه جنگ و صلح را مدیریت و راهبری کنند و با اقبال مواجه نخواهند شد.
اصولگرایان نیز برای پیروزی در انتخابات باید به آمدن سیدابراهیم رئیسی امیدوار باشند؛ زیرا بهترین کسی که میتواند نمایندگی دوگانه فساد و عدالت را در انتخابات ۱۴۰۰ برعهده بگیرد اوست. رئیسی با کارنامهای که از خود در مبارزه با فساد و اجرای عدالت در طول حضور در مقام ریاست قوه قضائیه برجای گذاشته با دستانی پر میتواند به میدان رقابتهای انتخاباتی قدم بگذارد.
ناگفته پیداست که حضور شخصیتهایی نظیر قالیباف، رضایی، سعید محمد، ضرغامی، قاضیزاده هاشمی و ... نه تنها به تقویت دوگانه فساد و عدالت کمکی نمیکند بلکه با مطرح شدن پروندهایی مانند املاک نجومی به تضعیف و تهدید آن منجر شوند. علاوه بر اینها رئیسی در همه نظرسنجیهای معتبر از اقبال بالای مردمی در بین گزینههای مطرح برای انتخابات برخوردار است که یک مزیت و مطلوبیت برای اک بشمار میرود.
اما انتخابات آینده در کنار صورتبندی گفته شده یک متغیر جدی دارد که به هیچ وجه نمیشود آن را نادیده گرفت و آن محمود احمدی نژاد است. احمدینژاد بدلیل نوع تعامل اجتماعی منحصر بفردش و سابقه عملکرد دولتهای نهم و دهم در کنار ضعفهای مفرط دولت فعلی، از اقبال بسیار بالای مردمی برخوردار بوده و آمدنش در فضای رقابتهای انتخاباتی چه در مقام یک کاندیدا و چه در نقش یک حامی از یک نامزد خاص در صورت ردصلاحیت شدن، میتواند تمامی معادلات را برهم بزند.
به اعتقاد نگارنده احمدینژاد با علم به ردصلاحیت شدن قطعاً در انتخابات نامنویسی خواهد کرد و با مظلومنمایی و ایجاد فضای روانی بعد از اعلام نظر شورای نگهبان، با یک طراحی از پیش انجام شده از کاندیدای دیگری حمایت خواهد کرد که با توجه به محبوبیتش در بین طبقه متوسط و پایین جامعه، قرار گرفتنش در کنار هر نامزدی در دوران تبلیغات، آن نامزد را میتواند به پدیده انتخابات تبدیل کند. پس این متغیر را باید جدی گرفت و در تحلیلها نباید از آن غفلت کرد.
گزارش از محسن تقیانی