به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حجت الاسلام کاشانی بامداد روز دوشنبه مورخ ۱۵ فروردین ۱۴۰۱ در مجموعه فرهنگی شهدای انقلاب اسلامی به سخنرانی در ادامه ی موضوع «سیر تکوّن عقاید شیعه» پرداخت که مشروح این جلسه در ادامه آمده است:
فایل صوتی این جلسه در ادامه آمده است
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلین صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحت مقدّس حضرت بقیه الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَهَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
ان شاء الله خدای متعال به همهی ما انس با قرآن کریم و از غربت درآوردنِ قرآن کریم را روزی کند و هر کسی که به کتاب الهی خدمت میکند را مؤید کند و ما را هم از محبان کتاب الله قرار بدهد و برای سلامتی همهی عزیزانی که به کتاب اللهی که حقیقت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است خدمت میکنند، بویژه برادری که امشب از محضرشان استفاده کردیم صلوات هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مروری بر جلسه گذشته
به محضر عزیزان عرض کردیم که ان شاء الله بحثهای ما بحثهای اعتقادی است، منتها بشیوهی تقریباً تاریخ اندیشهای، یعنی به دنبال این هستیم که چگونه این عقاید در جامعه اسلامی کمکم تبلیغ و تکوین شده است.
حقایق عقائد که ثابت هستند، چیز جدیدی نبوده است که مثلاً یکی این سال بوجود بیاید و یکی سال دیگر، اما تبلیغ و تعلیم و باورمند شدنِ جامعه نسبت به آنها و اهمیت دادنِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به آنها، اولویت بندیشان، شیوهی آموزششان، چه چیزی اصل بوده است، چه چیزی فرع بوده است، اینها موضوعاتی است که اگر بشود مختصر و به اندازهی حوصلهی جلسه سیرِ تاریخی آن را مختصری بررسی کنیم هم منفعت اعتقادی دارد و هم به نظر ما اثربخشی اعتقادی آن بیش از مباحث صرفِ کلامی است که جلسه گذشته توضیح مختصری دادیم.
بعد از مقدماتی به اینجا رسیدیم که هر بحث اعتقادی که شکل گرفته است حادثهای، سؤالی، مسئلهای، رخدادی، چالشی در جامعه پیشینهی آن بوده است و این در جامعه مسئله شده است، آن مسئله را پاسخ دادهاند.
مثلاً مباحث کلامی بر سر اینکه اسماء و صفات حضرت حق جل و اعلی چگونه است، نحوهی تکلّم خدای متعال چطور است، بعضی میگویند علم کلام از اینجا شروع شده است، یا اینکه مثلاً قرآن مخلوق است یا مخلوق نیست، حادث است یا قدیم است، اینها مسئله درست کرده است.
در جامعه اسلامی در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه چیزهایی جامعه را دستهبندی کرده است و احزاب ایجاد کرده است؟
معمولاً مورخان تاریخ اندیشه یا کتب فرقهنگاری میگویند مسئلهی تشیّع از کجا بوجود آمد؟ یا میگویند با قتل خلیفه سوم و حکومت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شروع شد، برخی میگویند با کربلا شروع شد، برخی میگویند زمان امام صادق علیه السلام شروع شد، برخی میگویند این اتفاق در سقیفه افتاد، برخی میگویند در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم «شیعه علی» بود.
ما به محضر عزیزان عرض کردیم که اولین مسئلهای که جامعه اسلامی را حزب حزب یعنی گروه گروه کرد، نحوهی نگاه به خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود. اصلاً مسئله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، بالذات کسی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کار نداشت، چون حضور و حرکات و سکنات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مقوّمِ یک نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود و طبعاً مورد تأیید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بود، و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، نفسِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، لحم و دَمِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، طبعاً دشمنی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم جدّی بود.
علّت دشمنی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
قبلاً هم عرض کردهایم که این حرفهایی که گاهی زده میشود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کسی را در جنگها نکشت که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نبایستی منفور میشد، ولی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کشت!
همه میدانند جنگی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم راضی به آن نباشند، فرماندهی میدان یا فرماندهی محور نباشند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شرکت نکردهاند.
به قول آدمی که سکولار هم هست و در افریقا زندگی میکند، میگوید علی بن ابیطالب بیست و پنج سال شمشیر خود را از نیام بیرون نیاورد، اما در جنگ جمل معلوم شد که رزمندگی و فنون حرب را فراموش نکرده است.
اینطور نبود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ضعفی در سیف الله بودن و فتوّت داشته باشند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نمیخواستند در آن جنگها شرکت کنند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در هیچ جنگی شرکت نکردند مگر اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرماندهی آن جنگ بودند، مگر زمانی که خودِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که بدون دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نکشتهاند. لذا این معنا ندارد که ما بگوییم از فلان فرماندهی نظامی کینه دارند، رهبر آن کشوری که این سپاه را تشکیل داده است فرماندهی جنگ است و اعلام جنگ میکند، نبرد با ذکر او آغاز میشود، این حرف معنا ندارد، پس مسئله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خطا میکند یا نمیکند؟ خوشحال باشد یا غمگین باشد در بیان و رفتار و وجنات او اثر میگذارد یا اثر نمیگذارد؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفس الرسول هستند
اگر شما بخواهید عادی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نگاه کنید، یعنی با نگاه عدالتخواهانهی تک بُعدی نگاه کنید، باید در جاهایی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نعوذبالله نسبتِ بیعدالتی بدهی.
آداب عدالت و قضاوت و داوری و محاکمه این است که اگر کسی آمد و نسبت به دیگری نزد من شکایت کرد، من باید حرف طرف دیگر را هم بشنوم و سبک سنگین کنم، اگر بیّنهای دارد، قرار است قسم بخورد، شواهدی دارد، دو طرف را شنید و بعد بررسی کرد.
اینکه طرف بعد از یمن به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میآید و میگوید: علی بن ابیطالب از بیت المال برداشته است و چنین کرده است…
اینجا آداب عادی محاکمه این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بفرمایند علی بن ابیطالب را صدا کنید، دادگاه تشکیل میدهیم، شما شواهد خودتان را بگویید و بیّنه بیاورید، شما هم پاسخ بدهید، این آداب محاکمه است.
اما میگوید دیدم غضب در صورت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمایان شد و گفتیم اعوذبالله من غضب رسول الله!
بعد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند: «مَا تُرِیدُونَ مِنْ عَلِیٍّ»[۴] چه چیزی از جان علی میخواهید؟
در روایت دیگری فرمودند: «مَا لِی؟» چه چیزی از جان من میخواهید؟
چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نَفسُ الرَّسول هستند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند از جان من چه میخواهید؟ انگار آمدهاند و به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بهتان زدهاند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: با من چکار دارید؟ آنها میتوانستند بگویند اصلاً با شما کار نداریم، شما که یمن نبودید، علی یمن بود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: با من چکار دارید؟ چون امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نَفسُ الرَّسول هستند.
همه میدانند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دار این دنیا که دار کثرات است دو نفر هستند. «لَحْمُهُ مِنْ لَحْمِی وَ دَمُهُ مِنْ دَمِی».[۵]
برای همین وقتی آمدند و گفتند علی این کار را کرده است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: با من چکار دارید؟
منابع قدیم ما ذکر کردهاند که شخصی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رسید و عرض کرد که برترین اصحاب شما کیست؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند نفر مانند سلمان را نام بردند، آن شخص تعجّب کرد و گفت: پس علی چطور؟
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إِنَّمَا سَأَلْتَنِی عَنِ اَلنَّاسِ وَ لَمْ تَسْأَلْنِی عَنْ نَفْسِی»،[۶] تو از اصحاب من پرسیدی و من گفتم، علی که خودِ من است.
لذا وقتی آمدند و اعتراض کردند، در «مسند ابی یعلی» هست که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: با من چکار دارید؟ ارادت حضرت ام سلمه سلام الله علیها به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
عدّهای به محضر حضرت ام سلمه سلام الله علیها رسیدند و حضرت ام سلمه سلام الله علیها فرمودند: از دست شما ناراحت هستم…
حضرت ام سلمه سلام الله علیها بسیار عظیم الشأن هستند، امّ المؤمنین هستند، هم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و هم حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ودایع امامت را به بنیهاشم نسپردند، بلکه به حضرت ام سلمه سلام الله علیها سپردند.
عدّهای به محضر حضرت ام سلمه سلام الله علیها رسیدند و حضرت ام سلمه سلام الله علیها فرمودند: از دست شما ناراحت هستم. علّت را پرسیدند و حضرت فرمودند: آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بالای منبرها سَبّ میکنید؟ گفتند: اینطور نیست! حضرت ام سلمه سلام الله علیها فرمودند: خودم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که هرکه علی بن ابیطالب را سَبّ کند مرا سَب کرده است.
اصلاً همان است، این همان است، شاید سی تعبیر داشته باشیم.
اگر با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مشکل داشتند از این جهت بود، یعنی دعوا بر سرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، حال آن کسی که خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هست، تجسّمِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، تجسّدِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، تجلّیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، متّبعِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، پرچمدارِ همهی آداب و سننِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، او همهی دین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به دوش گرفته است، برای همین غر میزنند وگرنه کسی دعوای بخصوصی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نداشت، مشکل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بوده است!
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مرزِ بین مؤمن و منافق
حال تفاوت این است که جهت و حیث باعث میشد که هر دو باید میبود. چون زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اگر کسی دشمنِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد، این شخص دیگر مسلمان نیست، الآن هم اگر کسی دشمن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشد مسلماً مسلمان نیست، این شخص کافر است. حبّ و بغضِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مرزِ بیرونیِ اسلام را تعیین میکند، اسلام و کفر. حبّ و بغضِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مرزِ ایمان و نفاق را مشخص میکند، یعنی مرز داخلی را، از این جهت هر دو لازم است. دشمنی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نفاق را افشاء میکند، که این مهمتر از افشای کفر است، چون کفر روشن است.
برای همین هم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در زمان حیات خودشان فرمودند: یا علی! «لاَ یُحِبُّکَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُبْغِضُکَ إِلاَّ مُنَافِقٌ»،[۷] شیعه و سنّی هم نقل کردهاند.
یکی از بزرگان اهل حدیث که ذهبی باشد راجع به حدیث غدیر میگوید که «اتیقن أن رسول الله قاله»، این تعبیر خیلی عجیب است، یعنی اگر کسی دو واحد علم حدیث پاس کرده باشد میداند این حرف یعنی چه، چون نگاه به حدیث بین اهل علم با عموم مردم تفاوت دارند، وقتی اهل علم حدیثی ببینند، ولو اینکه طرق متعددهای داشته باشد، در ذهنشان است که ان شاء الله این از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، به این راحتی «اتیقن أن رسول الله قاله» نمیگویند، این جمله یعنی یقین دارم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این جمله را فرمودهاند.
ما در مورد قرآن کریم اینگونه هستیم که میگوییم یقین داریم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودهاند این آیه است.
حال یک کسی پیدا شده است که میگوید این «من کنت مولاه فعلی مولاه» را «اتیقن أن رسول الله قاله»! اصلاً شاید شما مورد دومی به این راحتی پیدا نکنید.
بعد میگوید از این صحیحتر، دیگر نمیدانم این جمله یعنی چه! میگوید از این حدیث صحیحتر این حدیث است که: یا علی! «لاَ یُحِبُّکَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُبْغِضُکَ إِلاَّ مُنَافِقٌ»، اما فهمِ این مشکلتر از حدیث غدیر و طیر است.
چون در حدیث غدیر و حدیث طیر طرفِ ایجابی پُررنگ است، هر کس که من مولای او هستم علی سلام الله علیه مولای اوست، حال مولا به هر معنایی! در حدیث طیر هم که موضوع این است که خدایا محبوبترین بندهات را بفرست. اما اینجا میگوید هر کسی که تو را دوست دارد مؤمن است، یعنی اصلاً جامعه را با او مرزبندی میکند، و هر کسی از تو بیزار است… این لو داده است که از درون کافر است و در لباس مؤمن ظاهر شده است.
چون آقایان میدانند بعضی از کسانی که دوست میدارند به این توجیهِ سرد که فلانی چون صحابی است اشکال ندارد، مثلاً معاویه و عمروعاص و بقیه… این وضع جامعه را معلوم میکند.
چرا؟ چون خدای متعال هر آیهای که دربارهی اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده است، که سلام و درود خدای متعال بر یاران راستگوی راستین صدیق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، مگر کسی بجز کافر از یارِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیزار است؟ لعنت خدا بر کسی که نسبت به یاران حقیقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بغض دارد، این اصلاً معلوم است که نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بغض دارد.
اما آنجایی که در جامعه گیجی ایجاد میشود، «لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَهِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَهَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا»،[۸] مؤمن کیست؟ محبِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه.
نباید از مؤمنان کینه داشت، که استفاده میکنند، میگویند «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ»[۹] نه «سَبَقُونَا بِالنِفاق»، پیشکسوت در امر جهاد و ایمان خوب است نه پیشکسوت در نفاق!
معیارِ ایمان چیست؟ معلوم کرده است! چرا نفرمودهاند معیار خودم هستم؟ واضح است که معیار خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، حیثِ آن تفاوت دارد، برای اینکه واضح است که معیار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هرچه شأن دارند از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میگیرند، منتها حبّ و بغض علنی نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بین مؤمن و کافر است، اما منافق میتواند پنهان کند.
اولین مرزبندی در جامعه اسلامی
اولین مرزبندی که در جامعه اسلامی رخ داد بر سر نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، اگر هم جایی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این حیث مطرح هستند، چون یک بُعدی از ابعاد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند.
از کجا شروع شد؟ از آنجایی که آیا رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در رضایت و خوشحالی و غمگینی و خشمگینی فرق دارد؟ آیا هنگام تقسیم غنیمت به برخی بیشتر میدهند؟ آیا اهل رانت هم هستند یا نه؟ آیا همینطور بر اساس محبت شخصی حرف میزند؟
اصلاً اختلاف از همینجا شروع شد که این پیغمبر چگونه است؟
حال بعضی از آیات را ببینید، بعضی از آیات را جلسه گذشته عرض کردم، بعضی از همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وقتی عصبانی میشدند و با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دعوا میکردند میگفتند: بخدای ابراهیم! یا اینکه میگفتند: تو همان کسی هستی که مدّعیِ نبوّت هستی!
وقتی آن همسر پیغمبر رفت و سِرّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فاش کرد، حال الآن کار ندارم که آیا نفاق بود یا نبود، فعلاً دو حزب بودند، تا آن روایت مانند این روایت «لاَ یُحِبُّکَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُبْغِضُکَ إِلاَّ مُنَافِقٌ» معلوم کند که یکی از دو طرف آیا نفاق دارند یا ندارند… سِرّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فاش کرد…
دلسوزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای امّت
حال یک مطلبی در پرانتز عرض کنم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: من پیغمبرِ شما هستم و شما را دوست دارم، پدر شما هستم، رحمه للعالمین هستم، دلم برای شما میسوزد، این را برای آن روزی میگویم که «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا»،[۱۰] روزی که هر کار خیری کرده باشید حاضر است، «وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» هر کار زشتی هم کرده باشید آرزو میکنید که بین شما و عملتان اَمَدِ بَعید باشد، من برای آن روز به شما میگویم که «هذا سیّدالمؤمنین، هذا امیرالمؤمنین»، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آیه را خواندند و بعد این را فرمودند، یعنی فکر نکنید که علی پسر عموی من است و دوست من است و من او را بزرگ کردهام، اصلاً من شما را پای ایمان و نماز و روزه و حج و عقیده آوردهام برای آن روزی که خیر و شرّتان را میبینید، آن روز دیگر هیچ چیزی به درد شما نمیخورد، من برای آن روز به شما میگویم، یعنی اگر میخواهید آن روز دستتان پُر باشد هذا امیرالمؤمنین!
نگاه یکی از همسران پیغمبر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم
آن همسر پیامبر رفت و سِرّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را فاش کرد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم او را صدا کردند و فرمودند: این کارها را کردهای…
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعضی از کارها را فرمودند و بعضی دیگر را نفرمودند، چون نمیخواستند به او بگویند که من میدانم کلاً چه کردهای. آن همسر گفت: چه کسی به شما خبر داده است؟!!!
این نگاه او را نشان میدهد، اصلاً همینکه خیال میکند میتوانم بروم و سِرّ پیغمبر را فاش کنم و او متوجه نمیشود، یعنی باور ندارد، حال یا منافق است که باور ندارد و یا ضعیف الایمان است که باور ندارد و یا در قلب او بیماری است، اینها سه دسته هستند، همهی اینهایی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بدگمان هستند کافر نیستند.
قبلاً هم عرض کردهام که بزرگواری آمده بود که کتابخانهی ما را درست کند، دید این کتابها خیلی زیاد است، اولین سؤالی که همه میکنند این است که آیا همهی این کتابها را خواندهای؟ بعد منبری برای ما رفت و گفت: دست امام رضا [سلام الله علیه] از دنیا کوتاه است و این مردم به آنجا میروند و به ضریح او آویزان میشوند!
این شخص سید هم بود! ان شاء الله خدا من و او را حفظ کند.
این شخص که نامسلمان نبود، نمازخوان است، از اولاد پیغمبر هم هست، ولی نگاه او به امام رضا علیه السلام این بود که معاذالله دست امام رضا علیه السلام از دنیا کوتاه است!
یعنی همهی کسانی که نگاهشان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم منفی بود و دفع داشتند منافق نبودند، برای اینکه منافقین از غیرمنافقین بشناسیم، یک راه این است که حبّ و بغضشان نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببینیم، وگرنه ممکن است ضعیف الایمان باشد، یا «الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»[۱۱] باشد.
اینها دو حزب شدند، جلسهی گذشته هم عرض کردم که همسران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در تاریخ دو حزب هستند، جنگ سیاسی نبود، زمان پیغمبر بود.
درنگی بر آیه ۱۶۱ سوره مبارکه آل عمران
حال این آیه را ببینید، ان شاء الله وقتی قرآن کریم را ختم میکنید با این نگاه ببینید که زمان خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این دو نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وجود دارد، یکی از آنها پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را معلم انبیاء علیهم اسلام میداند، یک نگاه هم میگوید…
این آیه ۱۶۱ سوره مبارکه آل عمران است: «وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ»،[۱۲] پیغمبر خیانت مالی نمیکند که مثلاً وقتی غنیمت جنگی آوردند خوبها را برای آشنایان خود کنار بگذارد.
برای چه این را فرموده است؟ اگر مردم باور کردهاند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هرچه بفرمایند کلام خدای متعال است، این آیه چه لزومی دارد؟ یعنی اگر سؤال و اتّهامی در جامعه نبود، در بدو امر…
فکر کنید برای شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه جلسه بزرگداشت بگیریم و بگوییم شهید سلیمانی دزد نبود… شما میگویید این چه سلیقهای است؟ نمیتوانستی چیز دیگری بگویی؟
جامعه یک مسئلهای دارد که «وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ» نازل میشود، میگوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیانت در بیت المال و اموال و ناموس مردم نمیکند، «وَمَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ» هر کسی هم هر کار و خیانتی کند روز قیامت خیانت خود را میبیند «ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ».
معلوم است که خیانت خیلی بد است و آیه هم همین را میگوید، اما پیغمبر این کار را نمیکند. در کتاب منسوب به علی بن ابراهیم رضوان الله تعالی علیه میگوید: «ان هذه نزلت فی حرب بدر» این آیه در بدر نازل شد.
جنگ بدر مسلمین پول نداشتند و پیروز شدند و غنیمت بدستشان رسید، بعضیها هم این موضوع را ذیل مسئله احد گفتهاند، اما مسئله بر سر آنجایی است که غنیمت آمد، «قال رجل من اصحاب رسول الله» یعنی یک کسی که جزو اصحاب بود، «مالنا لا نری القطیفه» آن پارچه کجاست؟ «ما اذن الا ان رسول الله اخذها» احتمالاً پیغمبر این را در جایی پنهان کرده است!!! بعد معلوم شد کس دیگری این کار را کرده است، ولی این شخص اولین اتهام را به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زده بود!
درنگی بر آیه ۸ سوره مبارکه مجادله
سوره مبارکه مجادله را هم با یکدیگر ببینیم، زمان خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این پیغمبر چگونه است؟ حال اگر فرصت شد بعداً به شما عرض خواهیم کرد که اهل حدیث، که اینها عملههای فجّار حکّام بنی امیه و بنی عباس بودند، اهل حدیث این آقایان معمولاً اعوان ظلمه هستند، معمولاً نواصب هستند، اینها بعداً این اتهامات را برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یا اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین اثبات میکردند! کافی است که کسی برود و ملاحظه کند.
این آیات سوره مبارکه مجادله که «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى»،[۱۳] اینها این طرف و آن طرف مینشستند و فتنه میکردند، همه منافق نیستند، سرانشان منافق بودند، «ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَیَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ» مینشستند و با هم طراحی میکردند که خلاف کنیم و گناه کنیم و دشمنی کنیم و نافرمانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کنیم، اینها نفاق داشتند.
آیات ۶ و ۷ و ۹ و ۱۰ مجادله را نگاه کنید، آیه بعدی میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»،[۱۴] یعنی قرآن میخواهد بفرماید که نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای دو دسته است، همهی دو دسته هم اینطور نیستند که همهشان مؤمن یا منافق باشند، اما نگاه رأس یک طرف مانند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، نگاه رأس یک طرف هم نگاه منافقین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، رئوس و پدرجدهای منافقین هستند، بدنهی این طرف دوم لزوماً همه کفّار و منافقین نیستند، اینها فریب خوردهاند.
آیه بعدی میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ» اگر جایی نشستید و حرف زدید، بر سر گناه و دشمنی و نافرمانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حرف نزنید، این نباشد که شما بنشینید و بر علیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اقدام کنند و شما هم تأیید کنید، فریب نخورید.
توجّه کنید که دو نگاه است، این آیات برای زمان خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» حواستان را جمع کنید و به دنبال اینها نروید.
ما روایاتی داریم که نمیخواهم به آنها وارد بشوم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه کسی اشاره کردند و فرمودند: «رأس الکفر هنا»، نگاه و تفاوت و تغییر موضعگیریهای دو طرف بر سرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، کدام پیغمبر؟
خاک بر سر کسی که پیغمبر را قبول کرده است و بر سر یک قطیفه آن پیغمبر را دزد میداند! این شخص بهتر است که برود و همان هبل را بلیسد! پیغمبری که نمیتواند یک قطیفه را ندزدد چه پیغمبری است؟ تو چه مسلمانی هستی؟ البته اگر مسلمان هستی! اینقدر سخیف؟!
نکته این است که منافق میگوید… حال میشود این آیه را طور دیگری هم معنا کرد، ولی مثلاً «وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ»،[۱۵] شما هم باور میکنید، یعنی حواستان را جمع کنید.
درنگی بر آیه ۵۳ سوره مبارکه احزاب
توجه کنید که دو گروه هستند، همین دو گروه در جمل نزد امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رسیدند، مثلاً بعضی از قرّاء، گفتند: این طرف اصحاب هستند و آن طرف هم اصحاب هستند، ما چکار کنیم؟
دو گروه هستند ولی این دو گروه در جمل دو گروه نشدند، در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دو گروه بودند، نمیگویم همهی گروه دوم هم منافق هستند.
آن کسی که راحت میتوانم نام ببرم یکی طلحه است، میگویند آی! طلحه به اینجا آمده است! صبر کنید و بروید آیه ۵۳ سوره مبارکه احزاب را ببینید، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گفت: اگر ما بمیریم پیغمبر زنِ ما را میگیرد، اگر پیغمبر بمیرد من میروم و فلان همسر پیغمبر را میگیرم!
«وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ»،[۱۶] یعنی غلط میکند کسی بخواهد به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جسارت کند، «وَلَا أَنْ تَنْکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا».
اینها را که ابوجهل و ابولهب و ابوسفیان نگفتند، این را کسی گفته است که جزو اصحاب پیغمبر بوده است، مثلاً جزو سابقین هم بود، در ادعای مسلمانی پیشکسوت بود.
اینطور نباشد که به جمل بیایی و بگویی اینجا چکار کنم، میگوید به عقب برگرد، زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم دو حزب بود، اگر آنجا مسئلهی خودت را حل نکنی در جمل گیج هستی.
شما توجه کنید اگر کسی این را حل نکند فرض کنید نعوذبالله در جمل امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مقابل حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه باشند، مسلماً نمیتوانی این موضوع را حل کنی، لذا ما آدم داریم که مهم است و نقل شده است که در جمل شمشیر بدست در سپاه امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستاد اما شمشیر نکشید! گفت: طلحه و زبیر و عایشه و علی و عمار! من نمیدانم باید چکار کنم!
صفین هم همینطور ایستاد، هنگامی که عمار شهید شد… ان شاء الله برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بمیرم که اینقدر مظلوم هستند… گفت: در یاد دارم که پیغمبر فرموده بود قوم ظالم عمّار را میکشد، بعد شمشیر کشید و به میدان رفت!
تعجّب نکنید، اگر کسی نفهمد انگار نعوذبالله شما ببینید سلمان مقابل ابوذر ایستاده است، در این صورت تشخیص سخت است.
همانطور که عرض کرده به محضر حضرت ام سلمه سلام الله علیها یا حضرت مَیمونه سلام الله علیها میرسیدند و میگفتند فتنه شده است! فرمودند: چه شده است؟ عرض کردند: اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مقابل یکدیگر ایستادهاند.
این که چیز جدیدی نیست، اینها زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مقابل یکدیگر ایستاده بودند.
سوار بر کشتی نجاتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه
فرمودند: چه شده است؟ عرض کرد: علی یک طرف است و طلحه و زبیر یک طرف هستند. فرمودند: تو چه کردی؟ عرض کرد: من با علی بیعت کردم. فرمودند: برو! خیال تو راحت باشد، والله گمراه نمیشوی.
آن روایاتی که میگوید اگر کسی محبّت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه داشته باشد خیال آسوده داشته باشد نمیخواهد بگوید دیگر برو و هر کاری که دوست داری انجام بده. میگوید: ماشین که در حال حرکت به سمت مسیر است، شما میتوانید قرآن بخوانید و قرآن گوش بدهید، میتوانید غیبت کنید، مسلّم است که غیبت خیلی بد است، ولی در یک ماشینی هستی که این ماشین در حال حرکت به یک مسیر خیر است و تو این فرصت را کم و زیاد میکنی.
ماشین دیگری به سمت درّه میرود، در آن ماشین قرآن گوش بده…
فرمودند: اگر ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نداشته باشد نماز بخواند یا زناء کند… نه اینکه نماز با فحشاء یکی است، میگوید تو کلاً در حال رفته به سمت درّه هستی، دیگر کارهای تو اثر ندارد.
موضوع نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، دو حزب بودند، نه اینکه در جمل دو حزب شده باشند، تکلیف این طلحه زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معلوم بود، تفاوت طلحه با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه معلوم بود.
خوشا بحال ابورافع…
ابورافع دید که مار در حال آمدن به سمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم خواب هستند، دید اگر مار را بزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیدار میشوند و اگر به سمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم برود ممکن است پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نیش بزند، آمد و بین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و آن مار ایستاد… هم جانم را فدای شما میکنم و هم نمیخواهم خواب شما بهم بخورد…
هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بیدار شدند فرمودند: ابورافع! اینجا چه میکنی؟ گفت: این مار در حال آمدن به سمت شما بود و من میخواستم شما بیدار نشوید.
اینجا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ابورافع جایزه دادهاند، چه جایزهی؟ فرمودند: «مَنْ أَطَاعَ عَلِیّاً فَقَدْ أَطَاعَنِی»، باید با علی هم همینطور باشی.
این جایزه است!
فدای کَرَمِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بشوم.
وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از مدینه حرکت کردند و به کوفه آمدند این ابورافع هم زندگی خود را فروخت و به کوفه آمد. هنگامی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شهید شدند با امام حسن مجتبی صلوات الله علیه به مدینه برگشتند. امام حسن مجتبی صلوات الله علیه میتوانستند یک خانه برای ابورافع بخرند ولی بخشی از خانهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را جدا کردند و فرمودند: تو اینجا زندگی کن.
این یک مسیر است، یک مسیر هم جملیها هستند که وقتی بیت المال کوفه را گرفتند، همان سران اصلی به یکدیگر اعتماد نکردند، گفتند: به بیت المال سه قفل میزنیم که بتوانیم سه نفری باز کنیم، چون یکدیگر را دزد میدیدند.
این دعوا زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود، یک نفر میگوید اگر پیامبر بمیرد من زن او را میگیرم، یکی میگوید نه تنها من فدایی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستم، حتّی نمیخواهم خواب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آسیب بخورد، میایستم و مراقبت میکنم که مار به سمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نیاید که حتّی خواب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم آسیب نبیند.
نگاه یک نفر به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور است که باید فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شد، من «النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»[۱۷] را قبول دارم، یعنی باید همه چیز خودم را فدای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کنم.
جایزهی این شخص هم این است که «مَنْ أَطَاعَ عَلِیّاً فَقَدْ أَطَاعَنِی»، من هم کاری میکنم که در دنیا و آخرت از این مسیر خارج نشوی.
پس دعوا برای زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود
ان شاء الله خدای متعال روزی کند که تن ما به تن یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخورد.
ما به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امید داریم…
چرا ماجرای ابورافع را گفتم؟ چون خواستم که دل شما هم بخواهد، اصلاً آیا بود و نبود من برای امام زمان ارواحنا فداه مهم هست؟ من که یقین دارم اگر ما را به مجلسشان دعوت کنند یعنی هنوز امید به هدایت ما هست، هنوز ناامید نشدهاند، چون اقتضای کَرَمِ آن بزرگواران این است که کسی را مسخره نمیکنند.
خدایا! اگر میخواستی مرا زمین بزنی مرا با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آشنا نمیکردی… میخواهی دست مرا بگیری و بدنبال بهانه هستی، کمک کن من بهانه را به دست تو بدهم…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواستند دستِ حُرّ را بگیرند، فرمودند: مادرت به عزای تو بنشیند… اما جناب حرّ عرض کرد: من چیزی به مادر شما نمیگویم… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم دستِ او را گرفتند…
تو به دنبال بهانه هستی، اگر از من ناامید شده بودی که مرا راه نمیدادی، نمیگویم حتماً نجات پیدا کردهام ولی میگویم یقین دارم که هنوز از من ناامید نشدهای، الحمدلله ظرف من هنوز پُر نشده است.
یکی از کارهایی که ان شاء الله شبهای آینده خواهیم گفت این است که در عقاید شیعه راسخ است و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دفاع میکنند و تأیید میکنند، این است که هر مجلسی که دور یکدیگر جمع میشوند، میگویند آن مجلس را سیّدالمجالس کنید، یعنی چکار کنید؟ فرمودند: از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بگویید. ما مجالس شما را که راجع به ما حرف میزنید را دوست داریم، چون میبینیم در مسیر هدایت هستید و سوار بر کشتی هستید.
آنهایی که بچه دارند میدانند که یکی از دعاهایشان در سحرها این است که خدایا! فرزندان ما را عاقبت به خیر بفرما.
امام پدر مهربان است، بهترین رفیق است، بهترین پدر است. کسانی که بعضی از اشکالات را داشتند در محضر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین شعر میخواندند، شعر میخواند، طرف آمد و گفت: این شخص فلان گناه را هم میکند، حضرت فرمودند: حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دست او را میگیرد. بالاخره او را برمیگردانند.
ابیاتی بینظیر از مرحوم شریف الکاظمی
مرحوم شریف الکاظمی سیصد و چند سال است که از دنیا رفته است، من وقتی نگاه میکنم و میبینم از آنها اثر باقی مانده است، ان شاء الله از ما هم سیصد سال بعد در مجالسی که نام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میآید نامی ببرند… خدایا! من همهی محبّان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در طول تاریخ را شریک میکنم، ما هم نبودیم از ما یاد کنند…
مرحوم شریف الکاظمی به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه توسّل کرده است، میگوید:
نه اینکه زنان عقیم هستند مانند علی را بیاورند، بلکه زنان عقیم هستند از اینکه مانند قنبر را بیاورند…
قصیدهای که در مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفته است بیش از دویست بیت است و خدا میداند که اینها آبرو پیدا کردهاند، ان شاء الله خدای متعال به ما روزی کند که ما هم یک قدم برداریم، اگر نمیتوانیم هیچ کاری کنیم این است که اول دفترها و سررسیدها و بین کتابهایتان یک «السلام علیک یا امیرالمؤمنین» یا یک روایتی را که دوست دارید بنویسید.
فرمود: «لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِکَهُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِیَ لِتِلْکَ اَلْکِتَابَهِ رَسْمٌ»[۱۸] تا زمانی که این نوشته باقی است همهی ملائکه برای او استغفار میکنند، تا زمانی که چیزی از این کتاب باقی است.
مرحوم شریف الکاظمی شعر خیلی نقضی گفته است، خیلی دلبری کرده است… توسّل کرده است، ما هم توسّل میکنیم، الآن سحر است، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: چند کار فقر میآورد، یکی اینکه شب هنگام مردی در خانهی شما را بزند و شما او را رد کنید، حتّی اگر تقریباً مطمئن هستید خلاف میگویید، اگر شب آمده است او را رد نکنید… شب شده است، عَبدُکَ بِبَابِک، عُبَیدُکَ بِفنَائِک… ان شاء الله ما دروغ نمیگوییم، ما گدای شما هستیم…
گرچه سیه رو شدم غلام تو هستم خواجه مگر بندهی سیاه ندارد
خودت خواستی که مجلس فقط برای خوبها نباشد، قربانِ کَرَمِ شما…
میگوید:
اتری بجنات النعیم منعما واری بذات تلهب و تسعر
یعنی تو وسط بهشت دیده بشوی، نعمت اصلی اهل بهشت هستی، من وسط جهنّم باشم؟
والله قد ولاک امرهما معا فسواک لم ینه الجحیم و یامر
خدا بهشت و جهنّم را به تو سپرده است، کسی بجز تو نمیتواند به دوزخ امر و نهی کند…
هیهات لا والمصطفی ما هکذا ظن الشریف الکاظمی بحیدر
به مصطفی قسم که من چنین گمانی به تو ندارم، من چنین گمانی به حیدر ندارم که مرا رها کند…
اقسمت لو خیرت بعد المصطفی فی ذات الوری والعقل کان مخیری
بخدا قسم، به پیغمبر قسم اگر قرار بود من کسی را در این دنیا انتخاب کنم و عقلم حاکم باشد…
ما اخترت الا المرتضی وبنیه بل لم اشتر الدنیا بنعل الاشتر
من از همهی دنیا بجز علی بن ابیطالب و فرزندان او علیهم السلام را انتخاب نمیکنم، بلکه من همهی دنیا را با یک لنگه کفش مالک اشتر عوض نمیکنم…
یا امیرالمؤمنین! وجد اینها از اینکه اسم مالک اشتر تو به خیر برود اینطور است…
هرچه در این دنیا به ما فشار بیاورند امید ما به آن روزی است که «نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ»،[۱۹] دهانها بسته است، کسی نمیتواند با کسی حرف بزند، دیگر کسی نمیتواند یک یاعلی بگوید…
همانطور که خواندند: «یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِکَهُ صَفًّا لَا یَتَکَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَقَالَ صَوَابًا»،[۲۰] ملائکه و روح همه صف در صف ایستادهاند، به کسی اجازه نمیدهند حرف بزند، مگر اینکه موقع آن بشود، آن هم معلوم نیست که بتواند حرف بزند، دیگر کسی نمیتواند خلاف بگوید، آن روزی که همه جاثیه هستند، همه به زانو درآمدهاند، «یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَهٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ کُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا»،[۲۱] روزی که مادرِ بچهشیرده فرزند خود را پرتاب میکند و فرار میکند، ما اصلاً نمیدانیم یعنی چه، ما آن روز به این امید داریم، همه گیج هستند، همه عریان هستند…
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: در قیامت چنان عرق سرد بر پیشانی مینشیند، انگار که دهان طرف را قفل کردهاند، نمیتواند حرف بزند، همه در حیرت هستند، اعمالشان کنار آنها مجسّم است، میخواهند فرار کنند…
در بعضی از نقلهای متأخّر دیدهام که بعضیها خودشان به سمت جهنّم میروند و نمیتوانند این بیآبرویی را تحمّل کنند…
آن روز به همه میگویند «اقْرَأْ کِتَابَکَ کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا»،[۲۲] خودت بگو با تو چکار کنیم…
ان شاء الله آن روز این وجدی که امروز داشتیم پیدا کنیم، صدا میآید که «یَا أَهْلَ اَلْجَمْعِ غَضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ نَکِّسُوا رُءُوسَکُمْ فَهَذِهِ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ تُرِیدُ أَنْ تَمُرَّ عَلَى اَلصِّرَاطِ»،[۲۳] دامنهی دید را کم کنید… حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها میخواهد وارد بهشت بشود…
بهشتِ بیفاطمه اصلاً بهشت نیست، برای همین باید نفر اول وارد بشود… اما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وارد بهشت نمیشوند، خطاب میآید: «یَا فَاطِمَهُ لَکِ عِنْدِیَ اَلرِّضَا»،[۲۴] امروز حرف حرفِ توست، روز سلطنتِ توست… «الْمُلْکُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ»،[۲۵] این روز سلطنت از آنِ خداست و همهی آن برای توست، «یَا فَاطِمَهُ لَکِ عِنْدِیَ اَلرِّضَا»، فاطمه جانم! امروز هر چه تو بگویی…
در بعضی از نقلهای متأخّر هست… اینجا هرچه بخواهد میگوید، اصلاً کمک کسی را لازم ندارد، شفیع ندارد، لازم ندارد، ولی در بعضی از نقلها هست که اینجا «و علی رأسها ثوباً ملطخ بدم الحسین»… مادرِ ما برای ما کار دیگری هم میکند، پیراهن خونین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را روی سر خود میکشند و بعد صیحه میزنند: «یا رَبِّ شِیعَتِی»…
متن ابیات قصیده الکراریه جناب کاظم الحیدری، با متن صوتی فرمایشات آقای کاشانی، همخوانی ندارد