به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حوالی ساعت 9 صبح بود که از ایستگاه متروی تئاتر شهر پیاده شدم و به سمت سردر ولیعصر دانشگاه امیرکبیر حرکت کردم تا به کلاس بروم.
بعد از حدود 3 دقیقه پیاده روی به درب ولیعصر رسیدم اما تعدادی از دانشجویان را دیدم که پشت درب منتظر بودند و درب بسته بود پس از چند لحظه حراست سردر جلو آمد و گفت که این درب بسته است و از باید درب رشت وارد شوید.
درب رشت در یک خیابان بالاتر واقع است بعد از حدود 2 دقیقه به درب رشت رسیدیم و صفی طولانی را مشاهده کردم که به ترتیب از دانشجویان کارت دانشجویی میگرفتند تا مطمئن شوند که تمامی افرادی که وارد دانشگاه میشوند دانشجو هستند. خلاصه بعد از نوشتن نام و شماره دانشجویی بالاخره وارد دانشگاه شدم.
به سمت دانشکده مهندسی کامپیوتر رفتم و در حالی که میخواستم وارد دانشکده شوم با تعدادی از دانشجویان مواجه شدم که تحصن کرده بودند.
برایم جالب بود که خبری از هیچگونه شعار و یا پرخاشگری نبود و دانشجویان تنها در راهرو دانشکده برروی زمین نشسته بودند. همچنین کاغذ هایی در دست داشتند و بر روی آن شعارهایی از جمله "زن زندگی آزادی" نوشته بود.
از میان آنها گذشتم و به طبقه بالا رفتم تا در کلاسم حاضر شوم اما خبری از دانشجوها و اساتید نبود در راهرو دو نفر دیگر از هم کلاسی هایم را دیدم که آنها نیز منتظر بودند. به دفتر آموزش رفتیم تا از اوضاع برگزاری کلاس آگاه شویم که با صحنه جالبی رو به رو شدم.
مردی حدودا 60 ساله با نگرانی و اضطراب وارد دفتر آموزش دانشکده شد احتمالا پدر یکی از دانشجویان کارشناسی ورودی جدید بود. با صدای مملو از دلهره از مسئول آموزش پرسید: "خانم دانشگاه امن است؟ جلوی درب دانشکده تعدادی دانشجو نشسته اند و دخترم نمیتواند وارد دانشکده شود."
مشخص بود که دلش نمیخواست آسیبی به دخترش برسد طبیعی هم هست، بسیاری از خانواده ها این روز ها در جو ناآرام ایجاد شده برای دانشگاهها نگران فرزندانشان هستند و اصلا دلشان نمیخواهد کوچک ترین آسیبی به آنها برسد.
خلاصه مسئول آموزش این پدر را راهنمایی کرد و برایش شرایط موجود را توضیح داد.
بعد از اتمام این ماجرا بعد از گذشت حدود 20 دقیقه جمعیت کلاسمان به 5 نفررسید و استاد هم فقط یکسری نکات کلی را گفت و سریع تر کلاس را به پایان رساند و ما هم از بین دانشجویان تحصن کرده از دانشکده خارج شدیم.
بعد از ظهر حدود ساعت 14 بود که صدای سروصدا در مرکز دانشگاه نظرم را جلب کرد وقتی از سمت سردر حافظ به سمت مرکز دانشگاه رفتم، تعدادی از دانشجویانی را دیدم که در روبه روی دانشکده مهندسی پلیمر تجمع کرده بودند و در حال شعار دادن بودند.
تعدادی از دانشجویان از بالای سکو شعار میدادند و باقی دانشجویان هم که پایین ایستاده بودند، تکرار میکردند.
در این بین برخوردی نسبتا شدید بین تعدادی از دانشجویان با دانشجویان بسیجی، شکل گرفته بود و دانشجویان بر علیه آنها در حال شعار پراکنی بودند که در این بین لباس یک دانشجوی بسیجی را دیدم که پاره شده بود.
اما با این حال باز هم با همان صورت پریشان و لباس پاره در حال تلاش برای آرام کردن جو دانشگاه بود و تلاش خود را برای آرام کردن بقیه به کار میبرد.
شرایط جالبی نبود، هر طرف را نگاه میکردی تعدادی در حال درگیری و مشاجره بودند. مواردی که شاید اصلا در شان یک دانشجو نباشد. شرایط امروز دانشگاه امیرکبیر شرایط مطلوبی نبود و این انتظار وجود دارد تا هر چه سریع تر این جو نامناسب در دانشگاه فروکش کند و از نگرانی های زیاد دانشگاهیان و خانواده هایشان کاسته شود.
مطمئنا دانشجویان، آینده این کشور هستند و با تلاش و سختی خواهند توانست کاستی ها و مشکلاتی که جامعه با آن در گریبان هست را حل کنند و ایرانی آباد و قدرتمند را تحویل نسل بعد بدهند.
حاشیه نگاری از محمد رمضانی