تاریخ انتشار: پنجشنبه 1401/11/27 - 14:12
کد خبر: 461533

شهدای اغشاشات اخیر را بهتر بشناسیم؛

نخبه گمنامی که با مهر شهادت گمنامی اش پایان یافت

نخبه گمنامی که  با مهر شهادت گمنامی اش پایان یافت

دکتر معصومی مدرک کارشناسی خود را در ایران اخذ کرد و سپس برای طی کردن دوره تحصیلات تکمیلی راهی نیوزلند شد و مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای خود را در این کشور گذراند. از مهم‌ترین شاخصه‌هایش گمنام بودنشان است.

به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ چهارشنبه چهارم آبان‌ماه ۱۴۰۱ بود که حدود اذان مغرب، ساعت ۱۸ خبر تلخی جان ایرانیان را به درد آورد. «حمله تروریستی در حرم حضرت شاهچراغ شیراز به مردم عادی» که در پی آن ۱۵ نفر از هم‌وطنان‌مان به شهادت رسیدند که در این بین یک زن و دو کودک هم حضور داشتند. شهدای این حادثه از چندین استان کشور بودند. یکی از این شهدا ساکن تهران بود و تشییع پیکر ایشان از صبح روز جمعه ششم آبان ماه از درب منزلشان آغاز شد.

نخبه گمنامی که  با مهر شهادت گمنامی اش پایان یافت

دانشمند جوان و جهادگر، شهید دکتر سید فریدالدین معصومی، ۳۹ ساله و اهل تهران بود.

این نخبه مهندسی مدرک کارشناسی خود را در ایران اخذ کرد و سپس برای طی کردن دوره تحصیلات تکمیلی راهی نیوزلند شد و مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای خود را در این کشور گذراند. از مهم‌ترین شاخصه‌هایش گمنام بودنشان است.

ضیاءالدین معصومی، برادر شهید گفت: ایشان مدرک دکترای خود را در رشته مکاتورنیک گرفته بود، همچنین یک ربات طراحی و اختراع کرده بود که ثبت جهانی نیز شده بود، اما بسیار فروتن بود و دوست نداشت در این باره صحبتی شود.

شهید معصومی نایب رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل هلدینگ برق و انرژی غدیر بود که احداث پروژه ۹۱۳مگاواتی سیکل ترکیبی لامرد را بر عهده داشت.

این پروژه شامل دو واحد گازی و یک واحد بخار است که عملیات احداث واحد اول گازی آن از بهمن ۱۴۰۰ آغاز شده و در حال حاضر بیش از ۴۰ درصد پیشرفت فیزیکی دارد؛ پیش از این نیز، فعالیت های مربوط به احداث پست های ۴۰۰ و ۲۳۰ کیلوولت و دو خط انتقال منشعب از نیروگاه عسلویه مجموعا به طول ۴۶ کیلومتر برای تامین ۵۲۰ مگاوات برق مورد نیاز بزرگترین مجتمع تولید آلومینیوم کشور (سالکو) در جنوب استان فارس شهرستان لامرد به پایان رسیده و در دست بهره‌برداری قرار گرفته است.

شهید معصومی در دیداری که ۲۷ مهرماه با استاندار فارس داشت، اعلام کرد: این نیروگاه در صورت تکمیل، در آینده می‌تواند بخش زیادی از مشکلات برق صنایع استان فارس به ویژه صنایع مستقر در منطقه ویژه اقتصادی لامرد را حل کند.

 دوستان و همکارانش با شنیدن خبر شهادت او در شوک عجیبی در کنار جمعیت ایستاده بودند. می‌گفتند: «ما که باور نداشتیم چنین اتفاقی افتاده است. تا امروز آمدیم اینجا و فضا را دیدیم. روی صحبت کردن با همسر و مادرش را هم نداشتیم.» از دکتر معصومی یک پسر ۱۰ ساله و یک دختر ۴ ساله به یادگار مانده است.

برادر شهید در توضیح حضور وی در شیراز و لحظات منجر شهادت او گفت: شهید مدیر عامل هلدینگ غدیر بود که ساخت پروژه های نیرو گاهی کشور را بر عهده دارد و ایشان در رأس این مجموعه عظیم فعالیت داشت و در راستای همین فعالیت ها سفر یک روزه ای به شیراز داشت که این اتفاق افتاد.

وی ادامه داد: چند پروژه در فارس داشتند و شهید معصومی برای انجام یک سری هماهنگی ها با مسئولان استان صبح روز چهارشنبه ۴ آبان ماه به شیراز رفت و همان روز ساعت ۸ شب پرواز داشت به مقصد تهران. قبل از آنکه از شهر شیراز خارج شوند برای اقامه نماز و زیارت به حرم می روند که حادثه تروریستی رخ می دهد.

برادر شهید معصومی در خصوص چگونگی اطلاع از شهادت این دانشمند نخبه گفت: ما به محض اطلاع از حمله به حرم، به او زنگ زدیم اما پاسخ نمی داد. دلهره ها و تماس ها بیشتر شد تا اینکه بالاخره یک نفر تلفن ایشان را جواب داد و وقتی متوجه شد خانواده شهید هستیم اول گفت ایشان در حادثه زخمی شده است و با پیگیری های بعدی فهمیدیم به شهادت رسیده اند.

به گفته برادر شهید، دکتر معصومی اهل حاشیه نبود، نمی خواست مطرح شود دوست داشت گمنام بماند و نیتش قربت الی الله بود.

نخبه گمنامی که  با مهر شهادت گمنامی اش پایان یافت

گفته های برادر همسر شهید راجب شهید معصومی

برادر همسر شهید در مورد ایشان می‌گفتند: «از دوران راهنمایی هم مدرسه‌ای بودند. البته از بچگی به صورت خانوادگی با هم در ارتباط بودیم. مادرهای‌مان با هم دوست بودند و این رابطه به خانواده‌ها کشید. دکتر معصومی در دوران مدرسه در کلاس‌های قرائت قرآن و اذان و … شرکت می‌کرد و در این زمینه خیلی فعال بود. علاوه بر تحصیل علم که برایش خیلی مهم بود دغدغه‌اش را هم رها نمی‌کرد. من در زندگی از او «توکل و اعتقادش» را خیلی به یاد دارم.

کارشناسی ارشد را که خواند به ایران بازگشت و بعد از قبولی دکترا به همراه خواهرم با هم به نیوزلند برگشتند تا سال ۱۳۹۲ که به ایران بازگشتند. در شاخه‌های فعالیت‌های علمی و شغلی‌شان خیلی اشراف ندارم فقط می‌دانم مدیرعامل شرکت بودند. هم تحصیلکرده بود و هم مومن و معتقد که به نظرم بهترین جایگاهی که می‌توانست داشته باشد همین بود که نصیبش شد. او واقعاً لایق این جایگاه (شهادت) بود.

۲۸صفر با خانواده‌ها با هم کربلا بودیم. روز آخر که برای بازگشت به ایران آماده می‌شدیم ایشان به حرم حضرت علی (ع) رفتند و بعد از نماز که پیش‌مان آمدند گفتند: «خب من همه کارهایم را کردم. دیگر وقت شهادتم است.» گفتم: «فرید چه می‌گویی؟» گفت: «دیگه وقتشه..»

گفته های یکی از دوستان شهید راجب او

آقای مرتضی خلفی‌زاده از دوستان شهید، از دوران کارشناسی در دانشگاه، فریدالدین را می‌شناخته است. شهید معصومی طراحی جامدات را در دوره کارشناسی در همان دانشگاهی می‌خواند که خلفی زاده دانشجوی آنجا بوده است. آقای خلفی‌زاده در مورد شهید معصومی گفتند: «همزمان با درس، دغدغه فعالیت‌های فرهنگی و کشوری را داشت. در بسیج داشنجویی فعالیت می‌کرد. یک آدم متخلق و بسیار آرام، ولی دغدغه مند. به معنی واقعی کلمه صادق و یکرو بود. در جمع‌هایی که حضور داشت بسیار اثرگذار بود. خیلی اهل سکوت بود، ولی وقتی حرف می‌زد متوجه می‌شدیم که چقدر در سکوتش تفکر و تعقل دارد. انسان اهل تحلیل و دقت نظر بود.

تحصیل برایش خیلی مهم بود. کارشناسی ارشد و دکترا را نیوزلند بود و ما قاعدتاً در آن دوران ارتباط حضوری با ایشان نداشتیم، اما دورادور و تلفنی و یا در قرار‌های جمعی با دوستانِ هم دوره ایشان را زیارت می‌کردیم. آخرین بارهم زمستان سال گذشته بود که من ایشان را دیدم.

رزومه علمی دکتر معصومی نشان از مهارت و تبحر در مباحث تخصصی خودش دارد. مکاترونیک رشته‌ای است که در حوزه برق و انرژی می‌تواند حرف‌های خوبی بزند. به همین دلیل هم مدیر عامل شرکت انرژی غدیر شدند و مقالات زیادی در این حوزه داده بودند. همه دوستان و هم دوره‌ای هاشان اذعان داشتند. خیلی گمنام بود و اتفاقاً قشنگی‌اش هم در همین گمنامی است.

نخبه گمنامی که  با مهر شهادت گمنامی اش پایان یافت

سخنان پدر راجب فرزند و شنیدن خبر شهادتش

آقای معصومی که خودشان از خادمان بارگاه علی ابن موسی الرضا هستند از پسرش می‌گفتند: «از بچگی همین مدلی بود. از کودکی در این مسیر بود و در مکتب حوزوی بزرگ شده بود. دانشگاه و مافوقش هم که بود در همین مسیر بود. از روز اول تا آخر هیچ فرقی نکرد. دانش‌آموز یا دانشجو، مدیر یا کارمند و یا غیر از این‌ها. هیچ فرقی نکرد. همین بود. در خانه‌هم همین‌طور بود. با همسر و فرزندان هم، با همه. افتاده حال. نه اینکه اولاد من باشد تا بگویم. نه. از همه همکاران و دوستان و اقوام و… بپرسید تایید می‌کنند.

نخبه گمنامی که  با مهر شهادت گمنامی اش پایان یافت

آخرین باری که او را دیدم قبل از همین سفر شیرازش بود. به من گفت: «چهارشنبه ساعت ۲۰ برمی گردم، اگر بشود ببینم‌تان.» گفتم: «من نیستم. مشهدم. بعد از برگشتم از مشهد با هم صحبت می‌کنیم.»

زمانی که خبر شهادتش به من رسید، در حرم امام رضا (ع) بودم. به امام رضا (ع) گفتم: «ایشان به جایگاهی که خواست رسید و عرشی شد. من خوشحالم. فقط به مادرش صبر بده.» مادرشان خیلی بی‌تابند. همسرش خیلی بی‌تاب است. بالاخره کودک چهارساله دارند. زمانی که خبر را شنیدم به همه سپردم که به مادرش خبر ندهند تا خودم به تهران بیایم و خبر را به مادرش بگویم. با مادرش که صحبت کردم گفتم: «روا همین بود.»، ولی مادر است دیگر...

روایتی از روز تشییع شهید معصومی

تشییع پیکر ایشان از صبح روز جمعه ششم آبان ماه، ساعت ۸ از درب منزلشان آغاز شد.

دورتا دور حسینیه خانم‌ها نشسته‌اند. صدای گریه‌های زیر لب مادر و همسر می‌آید. اما نه تعداد بالاست و نه صدای روضه می‌گذارد که صدای‌شان زیاد شنیده شود. کوچه را کم‌کم افراد آشنا و همسایه‌ها شلوغ می‌کنند. حسینیه از حضور خانم‌ها و آقایان پر می‌شود. ساعت ۹:۳۰ پدر شهید را به کوچه فرا می‌خوانند. آمبولانس آمده است. پدر در آمبولانس را باز می‌کند که پیکر فرزندش را تحویل بگیرد.

دیدار آخر

زانو سست می‌کند. «این گل پرپر ماست. هدیه به رهبر ماست» زمزمه تشییع کنندگان پیکر است تا جایی که تابوت را در حسینیه بانوان روی زمین می‌گذارند. یک جمله را مکرراً می‌شنوم: «آقایان نامحرم بفرمایید بیرون بگذارید خانم‌ها راحت باشند.» پدر و عمو و برادر و چند مرد دیگر کنار تابوتند. داغ دیده‌اند. درد کشیده‌اند. این گل‌پرپر را امیدی برای آینده می‌دانستند. صدایی لابه لای خانم‌ها می‌شنوم: «فریدم.. پسرم… عزیزم.» مادرش بالای سر فرزند شهیدش نشسته و گریه می‌کند. این آخرین وداع را چگونه بگذراند؟ مگر می‌شود وداع مادر از فرزند به سادگی بگذرد.

نخبه گمنامی که  با مهر شهادت گمنامی اش پایان یافت

زن جوانی بی‌صدا و مظلوم سر و دستش را روی تابوت گذاشته است. یواشکی با پیکر شهید درد دل می‌کند. صورتش از اشک خیس است و از گریه قرمز. همسر شهید معصومی پسر ده ساله‌اش را یک سمتش دارد و دختر ۴ ساله را در آغوشش.

فشار جمعیت به سمت تابوت کودکان را اذیت می‌کند. هر دو فرزند را سمت دیگر تابوت می‌برند. بچه‌ها با پدر صحبت می‌کنند، پسر بیشتر. پسرک گریه می‌کند، اما نگاهش به مادر است. مادری که صدای گریه‌اش بالا نمی‌رود، اما غم عالم را از چهره‌اش می‌بینی. مادر دستانش را در دستان پسر می‌فشرد و می‌گفت: «باباست. با او حرف بزن. من اینجاام مادر. پیش تو و بابا» پسرک اطرافش را نگاه می‌کرد و می‌گریست. کم‌کم آرام شد.

تابوت را سمت حسینیه آقایان می‌برند، اما همسر شهید بی‌قرار است. آقایی که از محارم اوست، به آغوشش می‌کشد، آرامش می‌کند و به او قول می‌دهد در بهشت زهرا فرصت دیدار نهایی و خداحافظی را به اوخواهد داد. تابوت را همراه پسرک و دختر ۴ ساله به حسینیه آقایان بردند.

جمعیت از کوچه داخل حسینیه آمدند و صدای گریه از حسینیه زنان بلند است. زیارت عاشورا آغاز می‌شود که فضای حاکم بر مراسم را آرام‌تر می‌کند.

برای پدر قرآن خواند

زیارت عاشورا به بخش «صد سلام» رسید. مداح آرام شد. رو به پسرک کرد و گفت: «می‌خواهد برای بابا قرآن بخواند.» او پسر پدری است که قرائت قرآنش مشهور است. بسم الله را که گفت صدای گریه مرد‌ها بلند شد. گویی که صدای پدر را از گلوی پسر می‌شنیدند. «والفجر» می‌خواند و نوای پدر را از زبانش به یاد مردم می‌آورد. این بهترین میراث پدر برای پسرک بوده است. صوت و لحن زیبای قرائت قرآن را حتماً از پدر یاد دارد. چه خاطره‌ها که از پدر برایش باقی مانده و تا عمر دارد از این صدا و نوا با خود مرور می‌کند.

مراسم تشییع پیکر شهید دکتر فریدالدین معصومی در ساعت ۱۱ صبح از منزل ایشان به خاتمه رسید و پیکر ایشان برای تشییع بعد از نماز جمعه تهران، به سمت میدان انقلاب راهی شد که بعد از آن در بهشت زهرا آرام به خاک سپرده شد.

اکنون ماه ها است که دیگر گمنامی سید فریدالدین معصومی، با مهر شهادت پایان یافته است. سایت هلدینگ غدیر سیاه پوش شد و بر تارک آن نوشته شد "شهادت هنر مردان خداست".

گزارش از شکوفه راشدی

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
وعده صادق ابرقدرت
بعضی القاب، صفات انحصاری صهیونیست‌هاست
لیبرمن: در مسیر پیروزی نیستیم
واکنش امیرعبداللهیان به پاسخ ایران به حمله اسرائیل در اصفهان
دیده شدن یک قلاده پلنگ ایرانی در رودبار +فیلم
واکنش اتحادیه اروپا به حادثه اصفهان
اتحادیه اروپا دو نهاد و چهار صهیونیست را تحریم کرد
تماس مهم و فوری وزیر خارجه اردن با همتای ایرانی در نیویورک
انگیزه مهاجم کنسولگری ایران در پاریس چه بود؟
بیش از ۵۰درصد بارش سال آبی این استان در ۳ روز اتفاق افتاد
آخرین خبرها از سیل جنوب
این مار باستانی اندازه اتوبوس بوده است !
واکنش اردوغان به حادثه اصفهان
واکنش ایران به وتوی قطعنامه عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل متحد
موشک های اسرائیلی قبل از رسیدن به ایران توسط پدافند هوایی ایران در این نقطه از عراق منهدم شدند
علم الهدی: آیا بی حجابی به عنوان یک فسق آشکار از یک تخلف راهنمایی و رانندگی نازل تر است؟
ورود سامانه بارشی جدید و فراگیر به کشور
آخرین وضعیت تردد در جاده های کشور
بسته‌های غذایی برای مادران دارای فرزند شیرخوار؛ اعتبار تامین شد
رسانه های ضد ایرانی از رسانه های اسرائیلی جلو زدند!
هشدار به شکارچیان؛ از این منطقه خارج شوید
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top