به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از احسان رستگار*// مصاحبهی عادل فردوسیپور با علیرضا جهانبخش، در کل نوعی بازخواست، در دقایقی نوعی بازجویی مؤدّبانه و حتی در لحظاتی نوعی تفتیش عقیده و برخورد فاشیستی است که در کمال تعجب، عادل در آن، همهی مردم را همفکر با خود تلقی کرده و تمام دغدغهاش این است که
«چرا بازیکنان، مسئولان و مقامات رسمی کشور را به رسمیت شناخته و به دیدار آنان رفتهاند،
چرا بازوبند سیاه نبستهاند،
چرا سرود ملی را در بازیهای بعدی خواندهاند،
چرا در عکسهای رسمی فیفا خندیدهاند،
اصلاً چرا خود را مثل همهی بازیکنان دنیا فرض کرده و در این فوتوشوت فیفا -که بخشی از تشریفات رسمی جام جهانی است- حاضر شدهاند،
چرا شادی بعد از گل کردهاند،
چرا بعد از حواشی از جمله آن ۳۵۰ عکس بیانیه ندادهاند،
چرا جهانبخش گاهی مثل ظریف، دیپلماتیک صحبت کرده»
و سؤالات بلاموضوع و مفتّشوار مشابه.
گویی فردوسیپور، به قدر کافی، از اختلافات و مشکلاتی که برای تیم ملی فوتبال ایران در سال ۱۴۰۱ رخ داده، سیراب نشده و آنچه عطشش را فرومینشانده، یک فروپاشی تمامعیار و آبروریزی همهجانبه در غلیظترین حالت ممکن بوده است!
القاء اینکه مردم یعنی فردوسیپور ۱۴۰۱ به بعد و علی شریفی زارچی ناشریف دانشگاه صنعتی شریف و تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران هم باید رفتار و تصمیمات خود را با این افراد تنظیم کند، نشاندهندهی نگاه عجیب و شبهبراندازانهی امروز عادل است.
چراییاش از حوصلهی این توییت خارج است، اما متأسّفانه، این عادل، دیگر اصلاً عادل نیست.
*فعال رسانه ای