به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشجویی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ همزمان با فرارسیدن 16 آذر و روز دانشجو که از اهمیت والایی در تاریخ جنبش دانشجویی برخوردار است، خبرنامه دانشجویان ایران به مناسبت این روز به گفتگو با محمد امین ترابی دبیر سیاسی انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه تهران نشست که در ادامه مشروحی از آن را میخوانید:
1- نقطه اوج جنبش دانشجویی چه زمانی بوده است و نقاط قوت آن را ذکر فرمایید.
با عنایت به تغییر و تحولاتی که جنبش دانشجویی تا به امروز از سر گذرانده است نقش جنبش دانشویی را میتوان در برهههای مختلف مورد بررسی قرار داد. با توجه به رویدادهای صورت گرفته در برهههای تاریخی، انقلاب اسلامی را میتوان نقطه اوج فعالیت جنبش دانشجویی درنظر بگیریم. چراکه دانشجو در آن زمان به عنوان قشر نخبه و اثرگذار بر همنسلان و اقشار جامعه، فعالیتهای بسیاری در بستر جریانهای انقلاب اسلامی انجام داد. این موضوع چه در مقایسه با تشکیل انجمنهای اسلامی دانشجویی بعد از انقلاب و چه مبارزات پیش از انقلاب در نقطه اوج قرار دارد. نقطه قوت دانشجویان در زمان انقلاب اسلامی را میتوان تشکلیابی، چرخش سریع، موضعگیریهای صریح و آگاهی به زمان فارغ از درستی یا غلطی در عملکرد دانست.
2- نقش دانشگاه در ترغیب و تشویق دانشجو چه اندازه است؟
دانشگاه در ترغیب و تشویق دانشجو بسیار تأثیرگزار است، دانشگاه از آنِ دانشجو است. فارغ از اینکه در حال حاضر فضای دانشگاهها به چه صورت است و چه برخوردهایی ممکن است با قشر دانشجو صورت بگیرد و فارغ از این موضوع که فعالیتهای دانشجویی به چه سمتوسویی رهنمون شده است، نقطه تمایز دوره نوجوانی و ورود به عرصه جوانی و کنشگری جدیتر در دورانی است که فرد بعد از 18 سالگی به طور جدیتر وارد جامعه میشود. این ورود به جامعه از طریق دانشگاه صورت میگیرد. اگر دانشگاه تفاوتی با دبیرستان نداشته باشد گویی وجودش بیمعنا است و این دیدگاه فارغ از درنظر داشتن بحث علمی آکادمیک است. تحصیلات عالیه فرد را برای ورود به بازار کار آماده میسازد و از او نیروی متخصص تربیت میکند اما صرف تربیت نیروی متخصص کافی نیست. هویتبخشی به دانشجو نیز وظیفه دانشگاه است. اساساً دانشگاه باید نهاد متولی در امر هویتبخشی به دانشجو باشد.
3- آیا اذهان عموم کماکان دانشجو را قشر نخبه میشمارد و پیرو آراء این گروه است؟
به نظر میرسد افولی در جایگاه دانشجویی رویداده و این نگاه در بین قشرهای مردم نیز تسری یافته است. نمیتوان چنین ادعا نمود که دانشجو در نگاه مردم قشر نخبه شناخته نمیشود اما میزان نخبگی که از یک فرد دانشجو انتظار میرفت دیگر چندان مطرح نیست و سطح توقع مردم از قشر دانشجو تحلیل رفته و کاسته شده است. پیروی مردم از قشر دانشجو نیز به تبع این وقایع کمرنگتر شده است. هنگامی که مرجعیت علمی، سیاسی و اجتماعی در معرض افول باشد، میزان پیروی مردم از آراء و اندیشههای این قشر نیز کاسته خواهد شد. اما به طور کلی همچنان دانشجو جایگاه محوری را میتواند داشته باشد اما از این ظرفیتهای گاهاً غفلت میکند و مورد استفاده کاربردی قرار نمیدهد.
4- آیا قائل به زوال جنبش دانشجویی هستید؟
سخن گفتن از زوال میتواند رادیکال باشد و نمیتوان چنین حکم داد که جنبش دانشجویی رو به زوال است اما انحطاط را تا حدی میتوان پذیرفت و در باب آن سخنهایی مطرح کرد. نقطه شروع انحطاط جنبش دانشجویی پیوند با قدرت است. پیوند به این معنا که جنبش دانشجویی آن استقلال و حریتی که باید داشته باشد را از دست داده است. این تحلیل با تطبیق جنبش دانشجویی عصر حاضر با دوران دهههای 60 و 70 مشهود است. جنبش دانشجویی میبایست این استقلال و آزادگی را بیشتر برای خود حفظ کند. در حال حاضر جنبش دانشجویی با سرعت زیادی در حال پیمودن مسیر انحطاط است. اینکه جنبش دانشجویی از جاده انحطاط بیرون بیاید و راه گریزی برای این مسئله پیدا کند خود موضوع دیگری است و امیدوار به اصلاح و کاهش هضمشدگی در ساختار قدرت هستیم.
5- برای برونرفت از رکود جنبشهای دانشجویی چه کارهایی میتوان انجام داد؟
یکی از مهمترین کارهایی که میتوان برای جلوگیری از رکود جنبش دانشجویی انجام داد، بازتعریف نقش دانشجو در دانشگاه است. نباید چنین پنداشت که این بازتعریف ناشدنی است و کار بسیار دشواری است. بازتعریفی که مدنظر است به این معنا است که بازاندیشی و تفکر مجدد در نحوه ارتباط دانشجو با استاد و بالعکس، ارتباط دانشجو با دولت و قوای مختلف اندیشیده شود و دانشجو اگر تمایل به ورود به ساختار قدرت را دارد، سعی کند به طریق صحیح با افزایش علم، تجربه کاری و توان اجرایی وارد این عرصهها گردد. اگر محور علم در تشکلهای دانشجویی مبنا قرار بگیرد، برکات این موضوع میتواند از رکود جنبش دانشجویی بکاهد.
گزارش از عرفان عباسی