به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از مصطفی ساجدی*/// تیتر خندهداری بود؟ انگار کسی نبود که به نگارنده بگوید که یک جو عقل در آن سرت نیست که چنین میگویی!
من اما از آن دسته آدمهایی هستم که اول تیترم را انتخاب میکنم و بعد برایش مینویسم. خواندن ادامه متن سختتر شد؟
اشکال ندارد؛ سر حرفم هستم! خدا را شکر که فجر داریم و اسکار و کن نه!
چرا نباید شاکر بود، بابت اینکه در همین فجر با همه بالا و پایین و خوب و بدش، با آن کارگردانیهای نه چندان حرفهای، میتوانیم چند سکانسی در حمایت از مظلوم در برابر ظالم و جنگیدن برای عدالت و توجه به برادری و برابری را ببینیم و شبیه اسکار و کن، خبری از توجیه نظامیگری و وحشیگری و بمب اتم نیست و برابری در همخوابی دو و یا چند مرد با یکدیگر خلاصه نمیشود!
خدا را شکر کنیم که در همین فجر، با آن بازیهای نه چندان حرفهای و نصفه و نیمه، میتوانیم بازیگر زن را به خاطر بازیگریاش قضاوت کنیم و نه اندامها و اکت جنسیاش در فیلم؛ و اصلا میتوانیم نقش زن را قالب قهرمانی که برای زندگی و خانواده و وطن میجنگند ببینیم، بیآنکه شب را روی تخت مرد دیگری سپری کند.
چرا خدا را شکر نکنیم که فجر داریم و اسکار و کن نه؟ سیاسی بازی ندیدند آنهایی که میگویند فجر سیاسی است و جشنوارههای جهانی نه!
ای کاش یک نگاهی بیندازند به آن روزی که شخص بانوی اول آمریکا، سرکار خانم میشل اوباما جایزه بهترین فیلم اسکار را سیاسیمالی کردند و دادند به فیلم ضد ایرانیِ آرگو؛ آن هم با وجود آن همه رقیب خوب و سرتر.
یا مثلا بفرستیدشان پرواز جتهای جنگنده را بر فراز جشنواره کن ببینند و قدرتنمایی نظامی در خلال یک برنامه فرهنگی را فهم کنند.
چرا خدا را شکر نکنیم بابت فجر داشتن و اسکار و کن نداشتن؟
مثلا فکرش را بکنید!
آنها «جان سینا» را لخت و عور بردند روی استیج، ما هم حسن یزدانی یا مثلا امیر علیاکبری و یا آیدینختاییمان را لخت میکردیم و میفرستادیم روی صحنه. حماقت را تصور کردید؟ جای شکر ندارد؟
درست است که سینمای ما، به حکم تکنیک و تجهیز و در قیاس داستان و بازی، عقبتر است اما از حیث انسانیت و توجه به فطرت، آنقدر جلو است که سرمان را بالا بگیریم و بگوییم که خدا را شکر فجر داریم و اسکار و کن نه!
*فعال اسبق دانشجویی