به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از احسان کیانی*/// «نقطه ذوب»، کتاب خاطرات ژنرال مکنزی که به زودی منتشر خواهد شد، حاوی نکاتی از دوران فرماندهیاش بر سنتکام است که «آتلانتیک» طی گزارشی در ۴ خرداد ۱۴۰۳ بخش مربوط به ترور سردار سلیمانی را منتشر کرد*.
از جوانی که به سنتکام پیوستم، دیدم که بوش و اوباما نتوانستند با سلیمانی مقابله کنند. بنابراین از آغاز فرماندهیام در مارس ۲۰۱۹ درصدد حذف او بودم. دریافتم که سیا و شرکای منطقهای ما نیز قبلاً در کاخ سفید برای حذف او لابی کردند ولی طرحهای آنها عملیاتی نبود یا هزینه سیاسی بالایی داشت.
از ابتدای فرماندهیام تا دسامبر ۲۰۱۹ کتائب حزبالله ۱۹ بار پایگاههای ما در عراق را هدف قرار داد که حملهای در در ۲۷ دسامبر به جراحت ۴ سرباز و مرگ ۱ پیمانکار انجامید. پنتاگون طرحهایی برای پاسخ خواست. ما آن زمان درصدد حذف افسر نیروی قدس در یمن بودیم. علاوه بر این، کشتی جاسوسی ساویز هم به عنوان پاسخ، مطرح شد.
من گفتم اهداف مرتبط با کتائب در عراق را بزنیم. این اهداف شامل ۴ سایت و ۳ حامی کتائب از جمله سلیمانی بود. پیشنهاد از طریق مایکمیلی رییس ستاد ارتش به اسپر وزیر دفاع منتقل و با ۴ هدف لجستیکی موافقت شد.
میدانستم ترامپ به حذف سلیمانی علاقه دارد. روز شنبه آخرین ویراست پیامدهای حذف او و نگرانی از پاسخ ایران را به دفتر رئیسجمهور فرستادم. یکشنبه ۵ سایت کتائب در عراق و سوریه را با موفقیت زدیم و چند فرمانده کلیدی را کشتیم. ولی ترامپ راضی نبود. دستور داد اگر سلیمانی به عراق رفت، او را بزنیم. معتقد بود این حمله ایران را پای میز مذاکره میآورد. من با این تحلیل موافق نبودم. ترامپ دستور حذف افسر نیروی قدس در یمن و حمله به کشتی ساویز را هم صادر کرد.
ترجیحم برای حذف سلیمانی، اقدام در سوریه بود. زیرا حمله در عراق باعث تحریک شبهنظامیان شیعه علیه آمریکا میشد. طرح حذف سلیمانی شامل سه مرحله بود: جستجو، تحلیل و اجرا. مراحل جستجو و تحلیل را از ابتدای فرماندهیام آغاز کرده بودم. میدانستیم وقتی به فرودگاه بینالمللی بغداد میرسد به سرعت از آنجا خارج میشود.
باید وی را در جاده فرودگاه، قبل از آنکه وارد خیابانهای شلوغ بغداد میشد، با پهپاد MQ مجهز به موشکهای هلفایر میزدیم. ترجیح ما اجرای عملیات در یک شب صاف و غیرابری بود. MQ نمیتوانست مدت زیادی بر فراز فرودگاه بماند، پس باید از برنامه دقیق سلیمانی اطلاع مییافتیم. خبر یافتیم سهشنبه از تهران به بغداد پرواز میکند. تصمیم گرفتیم به محض فرود در فرودگاه، او را بزنیم و همزمان افسر نیروی قدس در یمن را هم حذف کنیم. ساویز را کنار گذاشتیم.
در همین حال، تجمع علیه سفارت ما در بغداد در واکنش به حملات علیه کتائب، آغاز شد که میتوانست تصمیمگیری کاخ سفید را دشوار کند. زیرا شبح بنغازی به پرواز درآمد. دیدگاه شورای امنیت ملی این بود که ایران اقدام جدی پس از حذف سلیمانی نخواهد داشت. من مخالف بودم و شورا را قانع کردم که برای پاسخ ایران، آماده باشد.
صبح ۳۱ دسامبر برای اجرای حمله به مقر سنتکام رفتم ولی پرواز سلیمانی در بغداد فرود نیامد و به حرکت به سمت دمشق ادامه داد. ابتدا تصمیم گرفتیم هواپیما را هدف قرار دهیم و دو جنگنده از قطر برای این کار به پرواز درآمد. ولی پرواز او مسافری بود و منصرف شدیم. عملیات یمن هم تعلیق شد. نشانه هایی وجود داشت مبنی بر اینکه سلیمانی ظرف ۳۶ ساعت آینده از دمشق به بغداد بازمیگردد.
یک روز بعد از آغاز سال نو، به مقر سنتکام رفتم. از بعدازظهر اضطرابم آغاز شد زیرا پرواز سلیمانی از دمشق با یک ساعت تأخیر حرکت کرد. مقدار زیادی قهوه نوشیدم. نگاه همه فرماندهان به من بود و اگر نگران و نااُمید میشدم به آنها نیز منتقل میشد. پس آمادگی خود را حفظ کردم و از طریق میلی با وزرای دفاع و خارجه در اتاقی در پنتاگون در ارتباط بودم.
سرانجام پرواز سلیمانی کمی قبل از نیمهشب در بغداد فرود آمد. هوا ابری بود و MQ در ارتفاع کمی پرواز میکرد تا دید بهتری داشته باشد. قبلاً اختیار حمله را به فرمانده «نیروهای ویژه عملیات مشترک» داده بودم تا به محض اینکه آماده بود، معطل صدور دستور نشود. وقتی سلیمانی در دیدرس قرار گرفت، گفت:«اگر زمانی برای توقف عملیات باشد، الان است. دیگر فرصتی نخواهد بود». گفتم:«هر وقت آماده بودی، شلیک کن».
سلیمانی را دیدیم که پس از گفتگوی کوتاهی سوار ماشین شد و دو خودرو در جاده فرودگاه به حرکت درآمد که هر دو به فاصله دو ثانیه هدف قرار گرفتند. ۱۳ دقیقه بعد عملیات یمن انجام شد ولی آن فرمانده در خانهای که هدف قرار دادیم، نبود.