به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، داشتن حق رأی زنان در کشورهای غربی با تاریخی سیصد ساله از تلاش و مبارزه گره خورده است. گرچه رأی دادن زنان در انتخابات مختلف این کشورها امروز دیگر امری بدیهی است، ولی در انتخابشدن، زنان همچنان سهمی نامتناسب دارند.
«در سدههای میانی هزاره قبل که در کشورهای غربی و به ویژه اروپایی، خاندانها و سلاطین حکومت میکردند، طبیعی بود که اصولا حق انتخابکردن و انتخابشدن، نه برای مردان و نه برای زنان چندان محلی از اعراب نداشته باشد.
در پایان "انقلاب باشکوه" ۱۶۸۸ در انگلستان که به برقراری نظام پارلمانی انجامید، این سوال پیش آمد که چه کسانی باید در انتخاب نمایندگان مردم سهیم و صاحب حق باشند. در ابتدا حق انتخاب، تابعی از موقعیت و وابستگی طبقات شهروندان بود. شاه نیز اختیار داشت که شهروندانی را صاحب حق رأی یا این حق را از آنها سلب کند. چنین تجربهای البته حالا در اروپا غریب و شگفتانگیز به نظر میرسد، اما در خاورمیانه، مثلا در امارات متحده، کم و بیش رأیج است.
در جریان انقلاب فرانسه نیز انتخاب و حق انتخاب به موضوعی محوری بدل شد. بیانیه حقوق مدنی نشاتگرفته از این انقلاب اما کوچکترین اشارهای به حقوق زنان و از جمله حق رأی آنها نمیکند.
این امر باعث شد که خانم "الیمپ دگوژ" نمایشنامهنویس و از اولین فمینیستهای جهان، در سال ۱۷۹۱ اعلامیه حقوق شهروندی خود را بنویسد که بر خلاف بیانیه حقوق شهروندی و قانون اساسی تصویبشده توسط انقلابیون مرد فرانسه، بر حقوق زنان تاکید ویژهای داشت. مخالفتها و کارزارهای او در آن زمان نتیجه چندانی به بار نیاورد و سرانجام نیز سر وی زیر تیغ گیوتین رفت. این اعدام صرفا به دلیل مخالفت او با ژاکوبینهای انقلابی و رهبر آنها "روبسپیر" نبود، بلکه تلاش او برای وارد کردن زنان به عرصههای سیاسی و اجتماعی که تیول مردان به حساب میآمد نیز دشمنیهایی را علیه وی دامن زده بود.
مقاومتهای سنگین در برابر حق رأی زنان
در بسیاری از کشورهای اروپایی مبارزه برای حق رأی زنان عملاً با تلاش برای دستیابی همه شهروندان به حق رأی توام شد. به عبارتی در این کشورها مردان و زنان همزمان به حق رأی رسیدند. در مورد زنان اما مسئله بیشتر از آن که به خود حق رأی مربوط باشد، به برابری زن و مرد در عرصه سیاسی و اجتماعی برمیگشت که همچنان هم موضوعی کم و بیش محوری در عرصه سیاسی و اجتماعی کشورهای مختلف است.
در شماری از کشورهای اروپایی لغو پیوند حقوق اجتماعی و سیاسی با وابستگی طبقاتی، آسانتر از کسب حق رأی برای زنان بود. این امر به خصوص از آنجا ناشی میشد که بسیاری از سیاستمداران مرد و اعضای مذکر طبقات حاکم از پیامدهای برابری زنان و مردان در عرصه سیاسی و لغو انحصار خود در این عرصهها چندان خشنود نبودند یا بنا به درک فاقد اساس و پایه خود نگران بودند که زنان در انتخابات رفتاری غیرقابل پیشبینی از خود بروز دهند و احزابی را انتخاب کنند که ساختبندی متعارف سیاسی و انحصار احزاب سنتی را برهم بریزد.
دلایل و توجیهات متفاوتی هم برای این مسئله عنوان میشد. مثلا در سرمقاله یک روزنامه مهم آلمان در سال ۱۹۰۹ آمده بود که محرومیت زنان از حق رأی به این برنمیگردد که زنان و مردان به لحاظ عقلی متفاوتند، بلکه از این ناشی میشود که زنان به سیاست علاقه ندارند و فاقد کمترین تجربه در زمینههای سیاسی و اجتماعی هستند. این سرمقاله نشانه این ضعف زنان را هم عدم توجه آنان به مقالات سیاسی روزنامهها میدانست و به نظر کسانی اشاره داشت که چون زنان به سربازی نمیروند، به اندازه کافی در راه وطن فداکاری نمیکنند و نباید از حق رأی بهرهمند شوند. زیر فشار همین استدلال، موافقان حق رأی زنان میگفتند که برای زنان دوره خدمت اجباری در عرصههای اجتماعی به راه بیفتد.
شاید همین نوع نگاه و تفکر بود که باعث میشد قدیمیترین حزب سوسیالدمکرات جهان، یعنی حزب سوسیال دمکرات آلمان به رغم تصریح ضرورت دستیابی زنان به حق رأی در برنامه سال ۱۸۹۱ خود، در عرصه عملی برای تحقق آن تلاش چندانی نکند. سال ۱۹۱۸ هم که این حزب نیروی اصلی دولت انتقالی آلمان به سوی جمهوری را تشکیل میداد، بنا به اسناد، حزب زیر فشار نیروهای چپتر که در خیابانها به تظاهرات مسالمتآمیز و گاه خشونتبار مشغول بودند، یکی از اولین احکام خود را به اعمال حق رأی برای همه مردان و زنان اختصاص داد.
ادوار دیوید، یکی از رهبران حزب که به جناح اصلاحطلب آن تعلق داشت در یک سخنرانی تاریخی در همان ایام میگوید که گرچه حق رأی به زنان به سود قدرت حزب تمام نخواهد شد و زنان احتمالا رأی خودشان را به سود احزاب دیگر (عمدتا مذهبی) به صندوقها خواهند ریخت، ولی باید مسئله را درازمدت دید و راه را گشود تا نیروهای حاضر در خیابانها هم آرام بگیرند.
طرفه این که یکی از زنان سوسیال دمکرات معروف آلمان (ماری یوخاچ) که جزو اولین منتخبین زن در مجلس ملی آلمان بود، در نطقی معروف از تریبون همین مجلس گفت: "زنان در معنای متعارف نباید سپاسگزار دولت انتقالی باشند، زیرا این دولت حقی را به زنان نداده بلکه کاری بدیهی و متعارف انجام داده و حقی را که به ناحق از زنان دریغ شده بوده به آنها بازگردانده است."
چرخش در رفتار انتخاباتی زنان
وقتی که در ۱۹ ژانویه ۱۹۱۹ اولین انتخابات آلمان با شرکت همه مردان و زنان برگزار شد، بر خلاف سال ۱۹۱۲ که تنها ۱۴ میلیون مرد وابسته به طبقات و گروههای معین در آن شرکت داشتند، ۴۰ میلیون شهروند، از جمله ۸۲ درصد زنان دارای حق رأی به پای صندوقها آمدند. به ویژه نوع انتخاب زنان به راستی هم توازن قوای متعارف در مجلس را تا حدود زیادی بر هم زد و احزاب دارای خاستگاه مذهبی، صاحب کرسیهای متعدددی در مجلس شدند. یعنی این پدیده هر چند که باعث بالا رفتن خودآگاهی زنان شد و آموزش و برابرحقوقی آنها را بهبود داد، اما عملا به سود احزاب عرفیتر و غیرمحافظهکار تمام شد، به گونهای که محافظهکاران ضروری دیدند که برای کسب سهم بیشتری از آرای نیمی از جمعیت کشور به حقوق و خواستهای زنان در جامعه مدرن امروز توجه بیشتری بکنند و از دیدگاههای محافظهکارانه و قسما مذهبی خود در این زمینه فاصله بگیرند.
با به قدرترسیدن ناسیونالسوسیالیستها (فاشیستها) در آلمان در سال ۱۹۳۳ حق انتخابشدن از زنان به طور تلویحی گرفته شد و دوباره پس از جنگ بود که این حق احیا گردید.
آلمان اولین کشور نبود
اما آلمان اولین کشوری در اروپا و غرب نبود که حق رأی زنان در آن جاری و ساری شد. در ایالت نیوجرسی آمریکا زنان در سال ۱۷۷۶ صاحب حقرأی شدند که البته ۳۰ سال بعد دوباره این حق سلب شد.
اولین منطقهای که به گونهای پایدار در آن زنان صاحب حق رأی شدند، پیتکرن در اقیانوس آرام بود که سال ۱۸۳۸ این حق در آن اعمال شد. پیتکرن هنوز هم از مستعمرات بریتانیا به شمار میآید. وایومینگ از ایالتهای غربی آمریکا منطقه بعدی بود که حق رأی زنان در آن تحقق یافت. در نیوزیلند سال ۱۸۹۳، یعنی در زمانی که هنوز جزیی از بریتانیا به حساب میآمد، زنان صاحب حق انتخابکردن شدند، ولی حق انتخابشدن ۲۷ سال بعد به آنها تعلق گرفت. همسایه نیوزیلند، یعنی استرالیا نیز سال ۱۹۰۲، در حالی که تازه از بریتانیا به استقلال رسیده بود حق رأی زنان را جاری کرد.
اولین کشور اروپایی، فنلاند بود که حق رأی زنان را در سال ۱۹۰۶ به رسمیت شناخت. در سه کشور دیگر شمال اروپا، یعنی نروژ، دانمارک و سوئد به ترتیب در سالهای ۱۹۱۳، ۱۹۱۵ و ۱۹۲۱حق رأی زنان قانونیت و جنبه اجرأیی یافت. روسیه (شوروی) در سال ۱۹۱۷ به این روند پیوست و سه سال بعد نوبت آمریکا شد که در کل ایالات خود حق رأی زنان را به اجرا درآورد. بریتانیا گرچه از سال ۱۹۱۹ به طور محدود حق رأی زنان را به رسمیت شناخته بود، اما از سال ۱۹۲۸ بود که همه زنان در این کشور صاحب حق رأی شدند.
جنگی که موجب گشایش شد!
مبارزه برای حق رأی زنان در بریتانیا تاریخچهای دور و دراز دارد که به اواسط قرن نوزدهم بازمیگردد. اولین انجمن زنان مدافع حق رأی زنان در سالهای دهه چهل آن قرن دست به انتشار اعلامیه و بیانیه در این رابطه زد. بیست سال بعد جان استوارت میل، از بنیانگذاران لیبرالیسم همراه با ریچارد پانک هورست، نماینده مجلس، خواهان حق رأی برای زنان شدند. در این سالها البته زنان مجرد و بیوه بالاتر از سی سال حق شرکت در انتخابات شهرداریها را داشتند، اما برای زنان متأهل، قیمومت رأی به عهده مردان بود!
در ابتدای قرن بیستم جنبش مدافعان حق رأی زنان در بریتانیا (سافروجتها) تا پای درگیری با پلیس و مقامهای ارشد احزاب و برخی اقدامات خشونتآمیز دیگر علیه ساختمانها و نهادهای دولتی هم پیش رفت و شماری از اعضای آن زندانی شدند یا تحت بازداشت قرار گرفتند، بیآن که در تفکر محافل و طبقات حاکم تغییری حاصل شود. آنها حتی به این اقدام زنان استناد کردند تا آنها را احساسی، دارای ضعف عقل و فاقد لیاقت برای دخالت در امور سیاسی معرفی کنند و حق رأی برای آنها را خطرناک جلوه دهند.
با شروع جنگ جهانی اول و رفتن مردان به جبهه، این زنان بریتانیایی بودند که اکثر مسئولیتهای سیاسی و اجتماعی را در این کشور به عهده گرفتند و پس از پایان جنگ نیز اجازه ندادند که این برآمدشان بدون پیامد بماند. این گونه بود که سال ۱۹۱۹ زنان بریتانیا به طور محدود صاحب حق رأی شدند و ۹ سال بعد این حق تکمیل شد.
ترس لائیکهای فرانسه از حق رأی زنان
در دیگر کشور بزرگ اروپا یعنی فرانسه، نیز به رغم پیشگامی در آزادی، حق رأی زنان دشوار و با تاخیر به دست آمد. پس از تلاشهای بینتیجه الیمپ دگوژ در سالهای انقلاب فرانسه، مبارزات و حرکات مختلفی برای جاریشدن حق رأی زنان به عنوان نماد و راهگشای حق برابری زن و مرد صورت گرفت. اگر در قرن ۱۸ و اوایل قرن نوزدهم وابستگی اقتصادی زنان در فرانسه توجیهی برای عدم استقلال آنها در رفتار انتخاباتیاشان و بالمآل لزوم محرومماندن از حق رأی عنوان میشد، در سالهای پایانی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، لائیکها استدلالشان این بود که چون زنان عمدتا زیر تاثیر کلیسا هستند حق رأی به آنها هم احتمالا آسیبی به مبانی جمهوری لائیک فرانسه خواهد زد. در جریان جنگ جهانی دوم اما برآمد زنان در سایر عرصهها به گونهای بود که دولت ژنرال دوگل در سال ۱۹۴۴ بدون اما و اگر حق رأی را برای زنان به رسمیت شناخت.
پرونده به رسمیتشناخته شدن حق رأی زنان در اروپا همین یک ربع قرن پیش بسته شد. در پرتغال سال ۱۹۷۶، یعنی اندکی پس از سقوط حکومت دیکتاتوری سالازار به زنان حق رأی داده شد. در سوییس این حق در سال ۱۹۷۱ در برخی از ایالتها (کانتونها) جاری شد ولی اجرأی آن در سراسر کشور تا سال ۱۹۹۰ به درازا کشید. لیختنشتاین نیز در سال ۱۹۸۴ حق رأی زنان را قانونی کرد.
مبارزهای که هنوز به انتها نرسیده است
در حوزه جنوب و شرق اروپا شمار منتخبان زن در قیاس با تعداد مردان هنوز به شدت کم و ناموزون است.
گرچه حالا دیگر حق رأی زنان در اروپا امری متعارف و بدیهی است، ولی نگاهی به شمار نمایندگان زن در بزرگترین کشورهای اروپایی نشان میدهد که هنوز هم در زمینه حق زنان به انتخابشدن کاستیهای چشمگیری وجود دارد. برای نمونه در انتخابات سال ۲۰۱۲ پارلمان فرانسه ۴۰ درصد نامزدها (۲۶۴۱ نفر) زن بودند، ولی تنها ۱۸ درصد کرسیهای مجلس از آن زنان شد. در مجلس فدرال آلمان این رقم ۳۲ درصد و در مجلس عوام انگلیس ۲۲ درصد است.
گرچه در شمال اروپا، شمار نمایندگان زن بالاتر و چشمگیرتر است و به ویژه سوئد و فنلاند فاصله کمی تا برابری زن و مرد در این عرصه دارند، ولی در حوزه جنوب و شرق اروپا این نسبت به شدت ناموزون است. هم توصیه اتحادیه اروپا و هم تلاشهای ملی در برخی از کشورها معطوف به اعمال سهمیهبندی در فهرست انتخاباتی احزاب و اختصاص درصد معینی از کرسیهای پارلمان به زنان است. این راهکارها که عمدتا در حد توصیه است، از نظر محافلی از مدافعان حقوق زنان نوعی صدقه تلقی میشود که از نظر آنها مغایر با حقوق واقعی و سطح مبارزات زنان است. این در حالی است که حامیان سهمیهبندی آن را در مراحل ابتدایی و به ویژه در برخی از کشورها که در این زمینه عقبماندگی بارزی دارند، موثر و مفید ارزیابی میکنند.
به نظر میرسد که بعد از این نیز جنبهای از مبارزات و تلاشهای زنان برای برابری حقوقی همچنان بر سر حضور بیشتر در نهادهای سیاسی کشور و از جمله انتخابشدن در مجالس مختلف کشورها متمرکز بماند. به ویژه که کارنامه حضور زنان در تعدادی از پارلمانهای غربی نشان میدهد که به رغم سهم نامتناسبشان از کرسیها، با تلاش برای تصویب قوانین و یا استفاده از تریبون پارلمان برای روشنگری، کم و بیش نقش محسوسی در بهبود برابری حقوقی در این جوامع داشتهاند.
این در حال است که شواهد موجود در کتب تاریخى گویاى این حقیقت است که پیامبر اکرم(ص) از آغاز رسالت با رویکرد عمده زنان به آیین توحیدى روبرو شد. اولین پذیرنده اسلام (خدیجه)، اولین شهیده (سمیه) و بانوانى که از سابقین و مهاجران شمرده مى شدند نمونه روشنى از مشارکت زنان در عرصه رهاى اجتماعى را به نمایش مى گذارند.
حضور زنان در حجة الوداع بارزترین و ماندگارترین نوع شرکت در صحنههاى اجتماعى است. اخبار فراوانى که به وسیله راویان زن از این مراسم عظیم نقل شده، گویاى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از این میراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدیر به دو گروه عمده تقسیم مىشود:
الف. اخبار زنان صحابى
در سال دهم هجرى، با اعلام پیامبر(ص)، مؤمنان بسیارى از شهرهاى مختلف به سوى مدینه روان شده، در حومه شهر مسکن گزیدند و به انتظار موسم حج نشستند; حجى که بعدها به حجةالوداع، حجةالاسلام، حجةالبلاغ، حجةالکمال، حجةالتمام شهرت یافت. پیامبر اکرم(ص) روز شنبه، پنجیا شش روز قبل از آغاز ذىحجة، از مدینه حرکت کرد. در این سفر همه زنان و اهل بیت پیامبر با وى همراه بودند. گروهى از این بانوان حدیث غدیر را نقل کردهاند; که نام و روایتشان چنیناست:
1. حضرت زهرا(س)
حضرت فاطمه زهرا(س) یگانه یادگار رسول اکرم(ص) است، که همچون دیگر اهل بیت(علیهم السلام) بارها به یادآورى واقعه غدیر پرداخت. نگاهى به سخنان آن بزرگوار جایگاه وى در عرصه اخبار غدیر را آشکار مىسازد:
گروهى از انصار، براى توجیه خطاى خویش، به ایشان گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بیعتبا دیگران مىشنیدیم با غیر على بیعت نمىکردیم. حضرت فرمود:
آیا پدرم در روز غدیر براى کسى جاى عذر باقى گذاشت؟ و نیز در جواب محمود بنلبید که پرسیده بود: آیا از سخنان پیامبر دلیلى بر امامت على دارید؟
فرمود: شگفتا، آیا روز غدیر را فراموش کردید؟!
محمود بنلبید گفت: آن روز چنان بود ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده، بگویید.
حضرت فرمود: خدا را شاهد مىگیرم، شنیدم [پیامبر] فرمود: على بهترین کسى است که در میان شما جانشین خود قرار مىدهم. على(ع) امام و جانشین بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین امامان نیکاند. اگر از آنان اطاعت کنید، شما را هدایتخواهند کرد و اگر با آنان مخالفت ورزید، تا قیامت اختلاف در میان شما حاکم خواهد بود.
روایتى با سند بسیار دقیق و مشهور بیان مىدارد که:
دختر بزرگوار پیامبر حدیث غدیر را چنین بیان فرمود:
قال رسول الله(ص): «من کنت ولیه فعلى ولیه و من کنت امامه فعلى امامه.»
رسول خدا(ص) فرمود: هر که من سرپرست اویم على سرپرست اوست و هر که من امام او هستم على امام اوست. احتجاجى از فاطمه زهرا به وسیله چند تن از زنان به این صورت روایتشده است:
قالت: انسیتم قول رسول الله(ص) یوم غدیر خم، من کنت مولاه فعلى مولاه و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى علیهما السلام.
آیا سخن رسول خدا(ص) در روز غدیر خم را فراموش کرده اید، که فرمود: هر که من مولاى او هستم على مولاى اوست و آیا سخنش را فراموش کردهاید که فرمود: تو نسبتبه من مانند هارون نسبت به موسى هستى. حضرت فاطمه زهرا(س) عمر خویش را در راه اثبات ولایت امیرمؤمنان به انصار و مهاجرین صرف نمود و سرانجام نیز در همین راه به شهادت رسید و سیده شهیدان ولایت نام گرفت.
2. ام سلمه
حضور زنان پیامبر، از جمله ام سلمه (9) در مراسم غدیر، در کتب مختلف مورد تاکید قرار گرفته است. صاحب روضةالصفا مىگوید: «چون حضرت رسول خدا(ص) در غدیر خم حدیث «من کنت مولاه فعلى مولاه» در شان امیرمؤمنان فرمود پس از منبر فرود آمد و در خیمه خاص خود نشست و فرمود که امیرمؤمنان در خیمه دیگر بنشیند بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خیمه على(رض) رفتند و زبان به تهنیت على(ع) گشادند. چون مردم از این امر فارغ شدند امهات مؤمنین به فرموده آن حضرت نزد على رفتند و او را تهنیت دادند».
امسلمه یکى از دو زن پیامبر(ص) است که حدیث غدیر را روایت کرده است. او ماجراى غدیر را چنین باز مىگوید:
اخذ رسول الله(ص) بید على بغدیر خم فرفعها حتى راینا بیاض ابطیه فقال «من کنت مولاه فعلى مولاه» ثم قال «ایها الناس انى مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى و لن یفترقا حتى یردا على الحوض».
در غدیر خم رسول خدا(ص) دست على(ع) را بالا برد، تا آنجا که سفیدى زیر بغلش را دیدیم، آنگاه فرمود: هر که من مولاى او هستم پس على مولاى اوست.
بعد فرمود: اى مردم، من دو چیز گرانبها در میان شما بر جاى مىگذارم کتاب خدا و عترتم. این دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا وقتى در حوض به من برگردند.
امسلمه از معدود کسانى است که بعد از وفات نبى اکرم(ص) در خط ولایت امیرمؤمنان باقى ماند. او به فرزنش چنین وصیت کرد.
«یا بنى الزمه فلا و الله ما رایتبعد نبیک صلى الله علیه و آله اماما غیره»;
پسرکم، همراهش [على] باش. به خدا قسم، بعد از پیامبرت امامى غیر او ندیدم. امسلمه روایات دیگرى نیز، در باره امیرمؤمنان، از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است.
3. اسماء بنت عمیس
او به دلیل تقرب به اهل بیت روایات فراوانى نقل کرده است; تنها حدود شصت روایت از پیامبر اکرم(ص) دارد که بسیارى از آنها در منزلت امیرمؤمنان است. اسماء از سابقین در اسلام است و از جمله افرادى است که قبل از آنکه مردم در خانه ارقم ایمان بیاورند به همراه همسرش جعفر به خدمت پیامبر آمد و اسلام اختیار نمود و به همراه جعفر به حبشه مهاجرت کرد. بعد از شهادت جعفر طیار به عقد ابوبکر در آمد و از وى صاحب (محمد) شد در آن زمان که همسر خلیفه دوم بود توطئه قتل وصى پیامبر(ص) را با هوشیارى و ایثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهرا(س) بود او بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) از جمله زنان على(ع) شد. فرزندش محمد را چنان تربیت کرد که از مریدان و مخلصان امیرمؤمنان شد. زمانى که در حجةالوداع شرکت جست همسر ابوبکر بود. و محمد بنابىبکر نیز در مسیر حجةالوداع متولد شد. ابنعقده در کتاب ولایتحدیث غدیر را از او روایت کرده است. اسماء همچنین از راویان حدیث ردالشمس به شمار مىرود.
4. ام هانى بنت ابىطالب (سلام الله علیهما)
او فاخته نام دارد و خواهر امیرمؤمنان(ع) است. ام هانى از راویان و اصحاب پیامبر اکرم بود پیامبر ضمن حدیثى او را «یکى از بهترین مردم» خواند. این بانوى گرانقدر احادیثى چون ثقلین و غدیر را از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است. او در باره واقعه غدیر مىگوید:
رسول خدا(ص) از حج بازگشت، تا در غدیر خم فرود آمد، سپس برخاست و در گرماى سوزان چنین گفت: [اى مردم هر که من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خدایا، هر که او را دوست دارد، دوستبدار و هر که با او دشمنى کند، دشمن بدار; هر که او را زبون سازد، زبون گردان و هر که او را یارى کند، یارى کن].
5. عایشه دختر ابى بکر
او در شمار زنان پیامبر اکرم و حاضران در حجةالوداع جاى داشت. در کتب مختلف اهل سنت روایت غدیر از وى نقل شده است. ابنعقده در «حدیث ولایت» روایت او را نیز ذکر مىکند.
بررسى موضع گیری هاى وى و تطبیق آن با عملکرد امسلمه همسر دیگر پیامبر گرامى که در تاریخ از خود بر جاى نهاده و تحقیق در انگیزهها، تعیین جهت گیریها و موقعیتهاى آن دو مى تواند براى بانوانى که امروز در مقابل امواج سهمگین و بنیانکن سیاست بازى تبلیغات رنگارنگ و هدفدار و شعارهاى برخاسته از مطامع نفسانى و دنیوى دنیاداران قرار دارند نمونه هایى تجربه شده و تاریخى و الگویى عملى و آکنده از راهکارهاى مذهبى و سیاسى باشد.
6. فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطلب
او از صحابه مشهور پیامبر(ص) است و ابن عقده و منصور رازى حدیث غدیر را از وى نقل کرده اند.
7. همسر زید بن ارقم
از جمله کسانى که حدیث غدیر را روایت کرده اند زید بن ارقم و نیز همسر وى مى باشد علامه طباطبایى ضمن نام بردن از گروه کثیرى که روایت (من کنت مولاه فعلى مولاه) را نقل کرده اند به ایشان نیز اشاره مى کند.
ب. روایات زنان تابعى و ...
در میان روایات غدیر روایتى با ده سند به چشم مىخورد که همه راویانش زن هستند. نام این بانوان چنین است:
1. الشیخة ام محمد زینب ابنة احمد بن عبدالرحیم المقدسیه.
2. فاطمه دختر امام موسى بن جعفر(ع)
3. زینب دختر امام موسى بن جعفر(ع)
4. امکلثوم دختر امام موسى بن جعفر(ع)
5. فاطمه دختر جعفر بن محمد الصادق(ع)
6. فاطمه دختر محمد بن على(ع)
7. فاطمه دختر على بن الحسین(ع)
8. فاطمه دختر حسین بنعلى(ع)
9. سکینه دختر حسین بنعلى(ع)
10. ام کلثوم دختر فاطمه زهرا(س)
این گروه از فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نقل کرده اند که حضرت فرمود:
«انسیتم قول رسول الله(ص) یوم غدیر خم، من کنت مولاه فعلى مولاه و قوله انت منى بمنزلة هارون من موسى علیهما السلام.»
آیا سخن رسول خدا(ص) در روز غدیر را فراموش کردید، که فرمود: هر که من مولاى او هستم على مولاى اوست. و [آیا] گفتارش را [فراموش کردید که فرمود]: [اى على،] جایگاه تو در برابر من مانند جایگاه هارون در برابر موسى است.
11. عایشه بنت سعد
عایشه بیشتر روایتهایش را از پدرش سعد بنابى وقاص نقل مىکند و نزد ابن حجر از راویان موثق به شمار مىرود. او روایت غدیر را، از زبان پدرش چنین بازگو مىکند:
«کنا مع رسول الله(ص) بطریق مکة و هو متوجه الیها (کذا فى النسخ و الصحیح و هو: متوجه الى المدینه) فلما بلغ غدیر خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحقه من تخلف فلما اجتمع الناس الیه قال: ایها الناس من ولیکم؟ قالوا: الله و رسوله. ثلاثا ثم اخذ بید على فاقامه ثم قال «من کان الله و رسوله ولیه فهذا ولیه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه».
با رسول خدا در راه مکه بودیم و او به سوى مکه توجه داشت. (در نسخه هاى صحیح مىخوانیم که به مدینه توجه داشت.) وقتى به غدیر خم رسید، ایستاد; آنان که جلو بودند بازگشتند و آنان که عقب مانده بودند، رسیدند. مردم پیرامونش گردآمدند و حضرت فرمود:
اى مردم، سرپرست شما کیست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پیامبرش. آنگاه دست على را بلند کرد و فرمود: هر که خدا و رسول او سرپرستش هستند، این سرپرست اوست. خدایا، هر که او را دوست دارد، دوستبدار و آن که با او دشمنى مىورزد، دشمن بدار.
عایشه بنت سعد حدیث دیگرى نیز از پدرش روایت کرده، که ولایت على(ع) را آشکار مى سازد:
«سمعت ابى یقول: سمعت رسول الله(ص) یوم الجحفه فاخذ بید على فخطب فحمد الله و اثنى علیه ثم قال: ایها الناس انى ولیکم قالوا صدقتیا رسول الله ثم اخذ بید على فرفعها فقال: هذا ولیى و یؤدى عنى دینى و انا موالى من والاه و معادى من عاداه.»
شنیدم پدرم گفت که، رسول خدا(ص) در روز جحفه دست على(ع) را گرفت، سپس خطبه خواند، خداى را سپاس گفت، ستایش کرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند: راست گفتى، اى رسول خدا(ص). سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود: این جانشین من است و دین مرا ادا مىکند. من دوستدار کسى هستم که او را دوستبدارد و دشمن کسى هستم که با او دشمنى ورزد.
12. دارمیه حجونیه کنانیه
او از شیعیان معروف و بسیار مشهور حضرت امیرمؤمنان بوده به نحوى که آوازه اش تا بدان حد پیچیده بود که معاویه موقع ورود به مکه از وى سراغ گرفت این موضوع خود به خوبى مىتواند نمایانگر فعالیتهاى مؤثر و ارزنده این بانوى شیعه و محب اهل بیت باشد (ما تنها به آن بخش از سخنان وى که مربوط به غدیر مى شود مىپردازیم) آنچه از گفتگوى او و معاویه بر جاى مانده است را زمخشرى در کتاب «ربیع الابرار» چنین باز مى گوید:
سالى معاویه به حج رفت و از زنى که به نام دارمیه حجونیه، که سیاه چهره و تنومند بود، سراغ گرفت وقتى او را نزد معاویه آوردند، پرسید: اى دختر حام، چگونه اى؟
گفت: خوبم، حام نیستم، از قبیله بنى کنانم.
گفت: راست گفتى، آیا مىدانى چرا تو را فرا خواندم؟
- سبحان الله! من غیب نمىدانم.
- خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مىورزى؟
- آیا از پاسخ معافم مى دارى؟
- نه.
- حال که نمى پذیرى مى گویم; من على را به خاطر عدالتش و تقسیم یکسانش دوست داشتم و با تو دشمنى مىورزم چون با آن که براى حکومت از تو سزاوارتر بود، جنگیدى و در پى چیزى برآمدى که براى تو نیست. با على دوستى ورزیدم به خاطر ولایتى که رسول خدا(ص)، در روز غدیر خم در مقابل چشم تو، براى او اقرار گرفت، به خاطر آنکه به بیچارگان محبت مىورزید و دینداران را بزرگ مىداشت و ....
13. حسنیه
او در خانه امام صادق(ع) پرورش یافته بود و از شاگردان مکتب وى شمرده مى شد. حسنیه، با استعداد سرشارش، در مناظرات مختلف، که توسط هارون الرشید ترتیب داده مى شد، شرکت جسته و از مقام ولایت دفاع مى کرد. در یکى از این مناظره ها از فردى، که ابراهیم خوانده مى شد، پرسید: آیا در هیچ جاى تفاسیر شما آمده است که در حجةالوداع رسول خدا(ص) به امر پروردگار، در غدیر خم، فرود آمده، این آیه را:
(یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالتک).
با بیمناکى براى مردم تلاوت کرد و سپس آیه والله یعصمک من الناس
نازل شد و [آیا در تفاسیر شما آمده است که پس از نزول «والله یعصمک من الناس»
پیامبر خدا دست على بن ابىطالب را گرفت; بر منبرى، که از جهاز شتر ساخته بودند، برآمد و گفت:
من کنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من ظلمه.
آنگاه، این آیه نازل شد:
«الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا. »
ابراهیم سر به زیر افکند، حسنیه علماء را مخاطب ساخت و آنان را به جان هارون سوگند داد. حاضران، که خود را در مقابل هارون الرشید مىدیدند، لب به تایید گشودند. ابو یوسف گفت: بیشتر صحابه و مفسران تصریح کرده اند که این آیه در باره على بن ابىطالب نازل شده است و حدیث من کنت مولاه فعلى مولاه نیز مشهود است.
حسنیه پرسید در باره
«انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یوتون الزکوة و هم راکعون»
چه مىگویید؟ ابو یوسف گفت: به اجماع امت در باره على بنابىطالب است.
آنگاه حسنیه با شگفتى پرسید: ... احکام و نصوص الهى را وا مىنهید و بیعت روز غدیر را نادیده مىگیرید؟!
14. عمیرة بنت سعد بن مالک
او نیز از تابعین شمرده مىشود. عمیره، اهل مدینه و خواهر سهل ام رفاعه ابنمبشر بود. او از راویان حدیث غدیر است و در سلسله سند حدیث «من اشده» امیرمؤمنان(ع) قرار دارد.
15. ام المجتبى علویه
او حدیث غدیر را از عدى بنثابت نقل کرده است و ابن عساکر در تاریخ خود از حدیث وى یاد مىکند.
16. فاطمه بنت على بن ابىطالب(ع)
او دختر على بن ابىطالب(ع) است و مادرش امولد مى باشد. برقى در رجال خود وى را از راویان امام حسن(ع) مىداند و در تهذیب الاحکام از راویان امیرمؤمنان(ع)، ابى حنیفه، اسماء بنت عمیس شمرده شده است. حدیث منزلت و ردالشمس از جمله روایات اوست. وى حدیث غدیر را از ام سلمه نقل نموده است.
«اشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: على خیر من اخلفه فیکم و هو الامام و الخلیفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیمة».
برخی از این بانوان به صرف حضور اکتفا نکرده و به امر پیامبر مبنی بر تبلیغ این اتفاق بزرگ، جامه عمل پوشاندند. برخی دیگر همچون حضرت زهرا سلام الله علیها به امر تبلیغ غدیر نیز اکتفا نکرده و با حفظ حجاب به دفاع در مقابل غاصبان خلافت پرداخت و در این مسیر نیز نه تنها خویشتن؛ بلکه جنین در رحم خود را فدا کردند.