به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»،بر اساس گزارش منابع تاریخی، آشنایی خدیجه و پیامبر(ص) به سبب کاروان تجاری خدیجه بود که به شام میرفت و خدیجه از پیامبر(ص) برای شرکت در این تجارت دعوت کرد. گفته شده در این سفر، مَیسره غلام خدیجه همراه پیامبر بود و پس از بازگشت از سفر از مکارم اخلاق و امانتداری پیامبر نزد خدیجه تعریف نمود و خدیجه نسبت به ازدواج با پیامبر تمایل پیدا کرد. آوردهاند که خدیجه علاقه خود به پیامبر را با واسطهای به او اظهار کرد و پیامبر این موضوع را به عموهای خود اطلاع داد و آنان نیز خدیجه را از عمو یا پدرش خواستگاری کردند.
منابع تاریخی، شش فرزند به نام قاسم، رقیه، زینب، امکلثوم، فاطمه(س) و عبدالله را حاصل ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه میدانند. برخی نیز گفتهاند زینب و رقیه دخترخوانده این دو بودهاند و فرزندان واقعی آنان نبودهاند.
ابوطالب در مراسم ازدواج پیامبر اسلام و خدیجه که در حضور خویلد (پدر خدیجه) و عمرو بن اسد (عموی خدیجه) برگزار شد، خطبه ازدواج را چنین خواند: «سپاس پروردگار کعبه؛ او که ما را از نسل ابراهیم و فرزندان اسماعیل قرار داد و در حرم امن خود ساکن ساخت. او ما را حاکمان خود قرار داد و به سرزمینی که در آن هستیم، برکت بخشید. فرزند برادر من (محمد بن عبدالله) کسی است که هیچ مردی از قریش همسان و همسنگ او نیست، از همگان برتر است و در بین آفریدگان خداوند همتایی ندارد. او اگر چه مال و دارایی چندانی ندارد، ولی مال همچون سایهای گذرا و نابود شونده است. آنچه مهم است این است که او به خدیجه اشتیاق دارد و خدیجه نیز به او مشتاق است. پس او را به ازدواج محمد در آورید و مهریه او بر عهده من است؛ هر مقدار و هر وقت که درخواست کنید تقدیمتان میکنم و سوگند به پروردگار این خانه (کعبه) که محمد (از نعمتهای خداوند) بهرهای فراوان دارد؛ دین او همه جا گسترده شده و بینش (نظر) او کامل و بدون عیب است». (بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۵ --- مناقب آل ابیطالب الصحیح من سیرة النبی، ج ۲، ص ۱۱۰).
خدیجه؛ نخستین زنی بود که به ازدواج پیامبر درآمد[و بیستوپنج سال با او زندگی کرد. تاریخ ازدواج محمد(ص) و خدیجه را ۱۵ سال قبل از بعثت یا کمی پیشتر گفتهاند که دو ماه و بیست و پنج روز پس از بازگشت رسول خدا از سفر شام ذکر کردهاند. خطبه این عقد را ابوطالب خواند.زریاب خویی (درگذشت: ۱۳۷۳ش) پژوهشگر تاریخ اسلام، معتقد است رغبت زنی چون خدیجه به ازدواج با پیامبر، دلیل شاخص بودن مقام اجتماعی و شهرت پیامبر به امانت و درستکاری است.
خواستگاری خدیجه از پیامبر(ص)
بنا به روایتی، ابوطالب به پیامبر(ص) پیشنهاد داد تا برای تجارت نزد خدیجه برود که زنی تاجر بود.طبق همین روایت، خدیجه از این پیشنهاد مطلع شده و خود به پیامبر(ص) پیشنهاد تجارت داد و گفت دو برابر دیگران حقالزحمه میدهم. برخی نیز گفتهاند خدیجه چون از درستکاری و امانتداری محمد(ص) با خبر بود، به او پیشنهاد همکاری در سفر شام نمود. در این سفر، مَیسَره غلام خدیجه نیز همراه محمد(ص) بود و خدیجه به میسره توصیه کرد که هیچگونه مخالفتی با دستور و نظرات محمد نداشته باشد. این سفر موفقیتآمیز بود و میسره در بازگشت از سفر از حُسن رفتار و امانتداری پیامبر برای خدیجه تعریف کرد و خدیجه به او علاقهمند شد. خدیجه به وسیله کسانی نظر پیامبر را درباره این ازدواج پرسید و چون پیامبر پذیرفت، عموهای پیامبر، حمزه و ابوطالب، خدیجه را از عمویش عمرو بن اَسَد خواستگاری کردند و این ازدواج صورت گرفت.
به روایتی؛ خدیجه پس از سفر شام خود به پیامبر(ص) پیشنهاد ازدواج داد و گفت که بهسبب خویشاوندی، امانتداری، خوشاخلاقی و راستگویی محمد(ص) خواهان او شده است. بر اساس روایتی دیگر، او به وساطت زنی به نام نفیسه دختر مُنیه یا منیه خواهر یعلی بن منبه از پیامبر(ص) خواستگاری کرد. برخی گفتهاند خدیجه به پدر خود خُویلد شراب داد و او را مست کرد و او در عالم مستی به ازدواج دخترش با محمد رضایت داد. محققان این روایت را جعلی میدانند و گفتهاند اگر این روایت درست باشد، میبایست در همان زمان حکم به بطلان این ازدواج شود. همچنین احتمال دادهاند این روایات را دشمنان بنیفاطمه جعل کرده باشند، زیرا فاطمه(س) و امامان شیعه، حاصل این ازدواج هستند.
مهریه
در انساب الاشراف بَلاذُری (درگذشت: ۲۷۹ق) آمده که پیامبر اسلام(ص) ۱۲ اوقیه (هر اوقیه معادل ۴۰ درهم) بهعنوان مهر خدیجه تعیین کرد. اقوال دیگری نیز گفته شده است.همچنین گفته شده پیامبر بیست شتر جوان یا پانصد درهم مهر خدیجه کرده است.طبرسی (درگذشت: ۵۴۸ق) عالم شیعه، مهر خدیجه را دوازده اوقیه گفته و مهر همه زنان پیامبر را همین مقدار میداند
سن پیامبر(ص) و خدیجه هنگام ازدواج
به روایتی، پیامبر(ص) ۲۵ ساله بود که با خدیجه ازدواج کرد و خدیجه نیز هنگام ازدواج با پیامبر(ص) ۴۰ سال داشت. روایت چهلسالگی برای خدیجه مشهور است، اما مورخان سن ۲۱، ۲۷، ۲۸، ۳۰، ۳۷ و ۴۵ سال را نیز برای خدیجه هنگام ازدواج نقل کردهاند. جعفر مرتضی عاملی (درگذشت: ۱۴۴۱ق) محقق تاریخ اسلام، دربارهٔ سن خدیجه هنگام ازدواج، ۲۵، ۳۰، ۳۵، ۴۰، ۴۴، ۴۵ و ۴۶ سال را از کتب تاریخی نقل کرده و ادعا میکند اکثر مورخان، سن ۲۸ را برای خدیجه هنگام ازدواج تأیید کردهاند. سید جعفر شهیدی (درگذشت: ۱۳۸۶ش) تاریخپژوه، گفته با توجه به فرزندانی که خدیجه به دنیا آورد میتوان احتمال داد که سن او کمتر از چهل سال بوده است.
مشهور مورخان ازدواج پیامبر را در ۲۵ سالگی ثبت کردهاند اما برخی ۲۱، ۲۹، ۳۰ و ۳۷ سالگی را نیز ذکر کردهاند.
فرزندان
همه فرزندان پیامبر(ص) جز ابراهیم از خدیجه هستند. گفته شده پیامبر(ص) و خدیجه دارای شش فرزند بودند. اولین آنها قاسم و پس از او چهار دختر بودند که زینب، رقیه، فاطمه و امکلثوم نام داشتند. پس از بعثت پسری به نام عبدالله آوردند که به طیب و طاهر نیز معروف بود. قاسم و عبدالله هر دو در مکه وفات یافتند.در ترتیب فرزندان خدیجه از پیامبر، اختلاف هست. یعقوبی تاریخنگار سده سوم هجری، تولد قاسم، رقیه، زینب و امکلثوم را پیش از بعثت، و تولد عبدالله و فاطمه را پس از بعثت میدانند. طبرسی معتقد است عدهای به اشتباه طیب و طاهر را دو پسر دیگر پیامبر میدانند؛ اما در واقع طیب و طاهر القاب عبدالله است.
به گفته جعفر مرتضی عاملی، رقیه و زینب دختران خواهر خدیجه بودند. هرچند دیگران ادعا کردهاند این چهار دختر از خدیجه و پیامبر هستند.
ازدواج خدیجه پیش از پیامبر(ص)
در منابع تاریخی گفته شده خدیجه، پیش از ازدواج با پیامبر اسلام(ص)، دو بار ازدواج کرده است. طبق این روایات، خدیجه نخست به ازدواج ابوهاله تَمیمی درآمد و پس از وی با عُتیق بن عائذ ازدواج کرد.برخی نیز گفتهاند اول با عتیق بن عائذ ازدواج کرد سپس با ابوهاله. بعضی از عالمان شیعه آوردهاند که خدیجه موقع ازدواج با پیامبر(ص) دوشیزه بود.
القاب حضرت خدیجه علیهاالسلام
حضرت خدیجه علیهاالسلام از زنان قریش بود و علاوه بر کثرت اموال و املاک، به عقل و کیاست نیز بر دیگران برتری داشت و در آن زمان او را «طاهره»، «مبارکه»، «سیده نسوان» و «ملکه بطحاء» مینامیدند.
القاب هر شخص بر گرفته از اوصاف و رفتار اوست که بخوبی می تواند نشانگر و بیانگر شخصیت او باشد. حضرت خدیجه نیز از این امر مستنثی نیست، القابی برای او ذکر شده است که نشانگر عظمت و رفعت او است:
۱ـ طاهره
زرقانی گوید: «...و کانت تدعی فی الجاهلیّة بالطّاهرة لشدّة عفافها؛ خدیجه در دوران (تیره) جاهلیت به خاطر شدّت عفافش طاهره و پاکیزه خوانده می شد» (شرح المواهب، اللدنیّه، زرقانی، ج ۱، ص ۱۹۹) و یکی دیگر از نویسندگان اهل سنّت می گوید: «و کانت فی الجاهلیّة الطّاهرة؛او (خدیجه) در دوران جاهلیت پاک و طاهر بود» (هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۲۱۸).
۲ـ سیده زنان قریش
یکی از دانشمندان اهل سنّت می نویسد: «و کانت تسمّی سیّدة نساء قریشٍ؛ خدیجه سیده زنان قریش نامیده شده بود» (شرح المواهب، همان، ج ۱، ص ۱۹۹).
در آخرین لحظات که در بستر مرگ افتاده بود گریه می کرد. اسما به او گفت: «اتبکین و انت سیّدة نساء العالمین و انت زوجة النّبیّ و مبشّرةٌ علی لسانه بالجنّة؛ آیا گریه می کنی؟ در حالی که شما سرور زنان عالمیان(زمان خود) و همسر پیامبر هستی، و بر زبان نبی بشارت بهشت داده شده ای» (الانوار الساطعة، همان، ص ۳۵۱).
۳ـ مبارکه
مبارکه که به معنای بالندگی و نیک بختی و افزایش آمده است.و راغب این چنین معنی می کند: «اصل البرک صدر البعیر ـ و البرکة ثبوت الخیر الالهی فی الشی ء» (مفردات راغب اصفهانی، تهران نشر الکتاب، ۱۴۰۴، ص ۴۴ و ر.ک: تاج العروس واژه برک و لسان العرب).
این لقب پیش از ولادت آن بانو بر زبان خداوند متعال خطاب به مسیح آمده است آنجا که نشانه های پیامبر خاتم را ترسیم می کند، می فرماید: «نسله من مبارکةٍ و هی ضرّة امّک فی الجنّة؛ نسل او (پیامبر خاتم) از (بانوی) مبارکه است که او همدم مادرت(مریم) در بهشت است» (بحار، همان، ۲۱، ص ۳۵۲؛ کحل البصر، محدث قمی، چاپ بیروت، ص ۷۰).
۴ـ صدّیقه خدیجه
صدیق که به معنای راستگویی و با راست بودن گفتار و عقیده است، از دیگر القاب آن بانوی با عظمت است. قرآن کریم می فرماید: «و الذین آمنوا باللّه و رسوله اولئک هم الصدیقون؛ و کسانی که به خدا و پیامبر او ایمان آورده اند، آنان همان راستگویانند» (سوره حدید، آیه ۱۹).
این آیه می گوید: کسی که ایمان واقعی به خدا و رسولش داشته باشد جزء صدیقین است. یقیناً حضرت که دوّمین مسلمانی است که به پیامبر اکرم(ص) ایمان آورده است مصداق این آیه شریفه است و همچنین مصداق آیه ذیل نیز می باشد که می فرماید: «و من یطع اللّه و الرسول فاولئک مع الّذین انعم اللّه علیهم من النبیّین و الصدّیقین و الشّهداء و الصّالحین و حسن اولئک رفیقاً؛ و هر که از خدا و پیامبرش فرمان برد همراه کسانی خواهد بود که خدا به آنان نعمت ارزانی داشته است همچون پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان و اینان چه نیکو رفیقانند» (سوره نساء، آیه ۶۹).
در فرازی از زیارت نامه پیامبر اکرم(ص) می خوانیم: «السّلام علی ازواجک الطّاهرات الخیرات، امّهات المؤمنین،خصوصاً الصّدیقة الطاهرة...خدیجة الکبری امّ المؤمنین...؛ سلام بر همسران پاک نیکو کردارت که مادران مؤمنین هستند به ویژه بر آن بانوی صدیقه پاک (سرشت) خدیجه کبری مادر مؤمنین باد» (بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۸۹).
در ذیل جملات فوق به صفت و لقب دیگری از آن بانو اشاره شده است که عبارت است از «خدیجه کبری» بانوی ارجمند که او را بخاطر ژرف نگری و درست اندیشی و پاک منشی و آراستگی به ارزش های والای انسانی به این نام خوانده اند چرا که او در شرایطی بود که پیامبر در تدبیر امور و ساماندهی شؤون و در همه ابعاد زندگی اجتماعی و سیاسی او را به عنوان وزیر و معاون و مشاور بزرگ خویش از جامعه زنان می نگریست و از خرد بزرگ و درایت نیکو و مدیریت تحسین برانگیز او بهره می گرفت (ر.ک: لغت نامه دهخدا،ج ۲۱، ص ۳۰۰؛ عمده ابن بطریق، ص ۲۰۴؛ فروغ آسمانی حجاز، ص ۶۲).
و حضرت زینب علیهاالسلام نیز به این وصف و لقب در صحرای کربلا، در کنار اجساد شهدا، اشاره کرد آنجا که فریاد برآورد «الی اللّه المشتکی و الی محمّدٍ المصطفی...و الی خدیجة الکبری؛ به سوی خدا و نزد پیامبر خدا محمد(ص) و خدیجه کبری شکایت می برم (در رواق چشم های اشکبار، علی کرمی فریدنی.و فروغ آسمان حجاز، ص ۶۴).
۵ ـ غرّاء(بلند جایگاه)
در دعای ندبه آن بانو با عنوان غراء که به مفهوم بلند جایگاه و پرفراز و پر معنویت آمده یاد شده آنجا که می خوانیم: «این ابن النّبیّ المصطفی و ابن علیّ المرتضی و ابن خدیجة الغرّاء و ابن فاطمة الکبری؛کجا است پسر نبی برگزیده و پسر علی مرتضی و خدیجه غراء و بلند جایگاه و پسر فاطمه کبری».
در جملات فوق علاوه بر بلند مرتبگی(الشّامخ خطبها) آن بانو به چند صفت قابل تمجید آن بانو نیز اشاره شده است: ۱ـ کریم و بزرگوار ۲ـ سخاوتمند و بخشش گر ۳ـ عفت و پاکدامنی ۴ـ معروفه و شناخت شده در بین مردم و جامعه.
۶ـ زکیّه
در مفردات راغب درباره زکیّه می خوانیم: «اصل الزکاة النموّ الحاصل من برکة اللّه؛ اصل زکات به معنای بالندگی است که از برکت خداوند بدست می آید» (مفردات راغب، ص ۲۱۳).
حضرت خدیجه نیز به تناسب پاکیزگی و رشد و بالندگی و آراستگی به ویژگی های اخلاقی و کارهای شایسته، به لقب «زکیّه» خوانده شده است.
در زیارت نامه پیامبر اکرم(ص) می خوانیم: «السّلام علی ازواجک الطّاهرات خصوصاً...الزّکیة خدیجة الکبری؛ سلام بر همسران پاکت خصوصاً بانوی پاک سرشت خدیجه کبری باد» (بحار، ج ۱۰۰، ص ۱۸۹).
۷ـ راضیّه، مرضیّه
راضیه کسی است که از تدبیر و تقدیر حکیمانه خدا خشنود و راضی باشد، و مرضیّه به نفسی گفته می شود که مورد پسند الهی باشد و خداوند از رفتار و گفتار او اعلام رضایت کند. راغب می گوید: در قرآن کریم می خوانیم: «یا ایّتها النّفس المطمئنة ارجعی الی ربّک راضیّةً مرضیة؛ ای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت بازگرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است» (والفجر، آیه ۲۸ ـ ۲۷).
در واقع این دو واژه بیانگر برترین و عظیم ترین مقامات روح ونفس انسانی است که می تواند به آن دست یابد، نتیجه راضیّه و مرضیّه بودن آن است که روح به مرحله مطمئنه صعود کند لذا در روایات بر امام حسین(ع) تطبیق شده است. حضرت صادق(ع) فرمود: «سوره فجر را در هر نماز واجب و مستحب بخوانید که سوره حسین بن علی(ع) است...»(مجمع البیان، طبرسی، بیروت، دارالمعرفه، ج ۱۰، ص ۴۸۱).
در زیارتنامه پیامبر اکرم(ص) این دو لقب با عظمت به خدیجه کبری داده شده است:
«السّلام علی ازواجک الطّاهرات الخیرات...خصوصاً الصدیّقة...الرّاضیة المرضیّة خدیجة الکبری امّ المؤمنین؛ سلام بر همسران پاک و نیکو کردارت، خصوصاً بانوی صدیقه و خشنود از خدا و مورد پسند الهی، خدیجه کبری مادر مؤمنان» (بحار، ج ۹۷، ص ۱۸۸).
آری حضرت خدیجه کبری به گونه ای زندگی کرد و در راه اسلام فداکاری نمود که مورد رضایت الهی قرار گرفت و «مرضیّه» لقب یافت و آن چنان در مقابل تقدیرات الهی (از محاصره اقتصادی گرفته تا تنهایی و رنج ها و بیماریها و دادن ثروتها و...) تسلیم و راضی بود که به لقب «راضیه» ارتقاع درجه یافت.
در ضمن جملات زیارت نامه پیش گفته به شش لقب، از لقبهای پر افتخار آن بانو اشاره شده است:
۱ـ «صدیقه» یا گواهی کننده و تصدیق کننده حق، با رفتار و کردار شایسته خویش.
۲ـ «طاهره» یا پاک سرشت و پاک روش.
۳ـ «زکیّه» یعنی پاک و بالنده از نظر جسم و روح.
۴ـ «راضیه» یعنی خشنود از تقدیرات الهی.
۵ ـ «مرضیه» یعنی انسانی که خداوند از رفتار و کردار او خشنود است.
۶ـ «خدیجه کبری» که به معنای بانوی ارجمند و بلند مرتبه است.