به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ علی کاکادزفولی///* تسخیر سفارت آمریکا در ایران در سال ۱۳۵۸ بهعنوان یک نقطه صفر تاریخی، تحولی عمیق در ساختار حکومتی ایران به وجود آورد. بخشی از تحلیلگران معتقدند که این رویداد نباید اتفاق میافتاد و شاید اگر رخ نمیداد، وضع امروز ایران بهویژه از نظر اقتصادی بسیار بهتر بود و مردم ایران در رفاه بیشتری به سر میبردند.
البته تجربه حضور آمریکا در برخی کشورهای دیگر باعث میشود که نتوان به این نگاه چندان خوشبین بود و با اطمینان چنین نتیجهای گرفت. اما بههرحال، حتی اگر تحلیل آنها را هم بپذیریم، نمیتوانیم آن را یک «تحلیل کافی» بدانیم؛ بلکه حالا بعد از گذشتن ۴۵ سال از واقعه، لازم است اثرات کلان آن را هم در نظر داشته باشیم. من در این یادداشت میخواهم بدون بحث درباره تحلیلهای دیگر یا رد آنها، نگاه جدیدی به موضوع داشته باشم و بگویم حادثه تسخیر سفارت پاسخی به نیاز تاریخی «استقلال» بود.
طراحی ساختار حکومتی بر اساس دال کلیدی «استقلال»: این رویداد را نباید تنها بهعنوان یک اعتراض علیه دخالتهای خارجی در آن مقطع ارزیابی کرد؛ بلکه میتوان اینگونه دید که بهعنوان فرصتی تاریخی برای بازتعریف هویت ملی و سیاسی ایران عمل کرد. این حادثه بهویژه در زمینه طراحی معماری جدید ساختار حکومتی بر اساس دال کلیدی «استقلال» اهمیت بسزایی دارد. تاریخ ایران نشان میدهد که نیاز به استقلال از عوامل کلیدی شکلگیری هویت ملی و سیاست بوده است و سابقه این موضوع تنها به تاریخ روی کار آمدن جمهوری اسلامی محدود نمیشود.
جهان بدون سلطه آمریکا
تسخیر سفارت آمریکا به ایران این امکان را داد تا از مسیر تاریخی خود که مداخله بیگانگان در آن مشهود بود، فاصله بگیرد و با اتکا به شعارهای انقلاب، مسیر جدیدی را در عرصه جهانی انتخاب کند. ارزیابی اینکه در این مسیر موفق بوده یا نه، در جای خود قابل بحث است. اما بههرحال، این تغییر حداقل زمینهساز شکلگیری نوعی منطق سیاسی جدید شد؛ منطقی که خود را در معماری «ساخت» نیز نشان داد.
آزمون ایده «جهان بدون سلطه آمریکا»: این نقطه صفر تاریخی در ایران اکنون باعث شده تا در معماری سیاسی و هندسه قدرت سخت و نرم ایران، آمریکا مختصات محوری نداشته باشد. یک مثال نزدیک، تمایز معماری نظامی ایران است که هم از نظر طراحی ساختار و هم از نظر مهندسی ساخت نسبتا پیچیده است.
البته که تعلق سفارت به «آمریکا» موضوعیت دارد؛ زیرا این کشور بر نظم جهانی و منطقهای و حتی ملی حکومتها در سراسر جهان تأثیر گذاشته است؛ حادثه تسخیر سفارت در حقیقت آزمون ایده «جهان بدون سلطه آمریکا» است؛ آزمونی که ما فعلا نمیتوانیم درباره موفقیت یا شکست آن نظری بدهیم؛ زیرا هنوز در جریان است. فارغ از تمام تبعات مثبت و منفی که حادثه تسخیر سفارت داشت و در جای خود قابل بحث است، نمیتوان این نقطه صفر تاریخی را بهعنوان یک مزیت استراتژیک نادیده گرفت؛ ایران بهواسطه تسخیر سفارت توانسته یک هویت سیاسی مستقل شکل دهد که چنین هویتی در شکلدهی به ساخت قدرت در تمام سطوح خود را نشان میدهد.
معماری جدید «ساخت قدرت» و رهایی از الگوهای تاریخی محتوم: تسخیر سفارت آمریکا فراتر از یک رویداد تاریخی، باید بهعنوان یک تغییر پارادایمی در سیاست ایران (نه فقط ایران بعد از انقلاب) مورد توجه قرار گیرد. میتوان گفت که این نقطه صفر، زمینهساز شکلگیری استقلال و هویت ایرانی متمایزی بوده است که در یک افق تاریخی پتانسیل آن را دارد که نقطه آغاز تحولات مهمی باشد.
اگر چنین نقطه های صفر تاریخی وجود نداشته باشد، کشورها به نوعی محتوم به تکرار الگوهای گذشته اند و به دشواری میتوانند معماری جدیدی را در ساخت حکومت خود شکل دهند؛ بهخصوص برای کشورهایی که از پیشینه تاریخی دور و دراز برخوردارند، احتمال آنکه تحت سلطه روندهای پیشین باشند، بیشتر است. همانطور که احتمالا در ایران بدون وقوع انقلاب نیز چنین وضعیتی قرار بود ادامه داشته باشد.
*پژوهشگر جامعه شناسی سیاسی