به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ محمد رضائیلو فعال سابق دانشجویی و همچنین خادم هیئت محبان روحالله تهران، به سوی دیار حق شتافت. خبرنامه دانشجویان ایران ضمن عرض تسلیت عروج ملکوتی این فعال جهادی، گفتگوهایی را با دوستان و همراهان ایشان ترتیب داد.
متن کامل این گفتگوها را در ادامه میخوانید:
سید محمد ساجد:
«در ابتدای کلام باید بگویم که ویژگیهای مثبت مرحوم محمد رضاییلو بسیار زیاد بود و بدور از اغراق یا تقدیس به واسطه رفاقت دوازده سالهای که با ایشان داشتم مطالبی را عرض میکنم.
ابتدای آشنایی ما در دانشگاه و کارهای تشکیلاتی رقم خورد که یکی از ویژگیهای اصلی محمد شاداب و خندان بودنشان است. هرگز انسان عبوسی نبود کسی بود که در گذراندن وقت با او خوش میگذشت و اهل شوخی و مهربانی بود. نسبت به بقیه و با کسانی که حتی چندین سال کوچکتر از او بودند خیلی راحت ارتباط میگرفت و احوال آنها را پیگیری میکرد و در این ارتباطها با حوصله زیادی به خرج میداد. بگونهای با دیگران رفتار میکرد که انگار چند سال با آنها رفاقت دارد و مسائل را جدی میگرفت و پیگیر مشکلات آنها میشد و البته بعدها که از دوستان دور میشد نیز پیگیری آنها را میکرد و خیلی صمیمی بود و بعد مسافت در این موضوع خللی وارد نمیکرد.
در کارهای تشکیلات هم خیلی به ما کمک میکرد از مباحث جذب و ارتباط گیری تا مسائل مالی؛ بعدها یعنی وقتی که مسئول مالی هیئت محبان روح الله شد فوقالعاده اهل حلال و حرام و محاسبه دقیق بود در مسائل مالی حتی بر نیت خرج مبالغ نیز حساس بود که با چه نیتی مبالغ صرف شود. مثلا اگر نیت صرف پولها جای دیگیری بود و میخواست اندکی از آن یک جای دیگر هزینه شود جلوی این موضوع مقاومت میکرد و نسبت به حقالناس همیشه نگران بود و آمار آن را به خانواده میداد که اگر مشکلی پیش آید آنها در جریان امور باشند.
آقا محمد حتی اگر تنگ دستی پیش میآمد سعی میکرد به موقع وام یا قرضها را پرداخت میکرد و بسیار برای حساب و کتاب و حلال و حرام حساسیت داشت.
در این دوازده سال رفاقت با ایشان سیر رشد معنوی او را دیدم که روزبه روز به معارف و مسیر معنوی خود بیشتر توجه میکرد و بهتر میشد و جلو میرفت و چندسال آخر عمر را به شدت با اهل بیت خصوصا امام حسین علیه السلام مانوس شده بود.
هیئتی بودن و امام حسینی بودن کاملا روی ایشان تاثیر گذاشته بود و واقعا این مسیر رشد آقا محمد کاملا مشخص و مشهود بود که این موضوع را خانواده ایشان بهتر میتوانند صحه بگذارند.
از ویژگیهای دیگر ایشان اخلاص بود در یک سری از کارها خیلی اخلاص داشت مثلا اگه قرار بود به یک کمک به کسی بشود، سعی میکرد بدون متوجه شدن طرف مقابل و مخفیانه کمکرسانی کند و آبروی ایشان را حفظ میکرد و در سه سال آخر زندگی انگار جور دیگری وقت برای اهل بیت و هیات میگذاشت و خیلی نسبت به گذشته امام حسینی شده بود حتی فضای مجازی خودش را محدود کرده بود چراکه فکر میکرد باید برای خودش و زندگی و اهل بیت بیشتر کار کند و این اسباب شاید از نظر او مانع میشد.»
علی فیاض
«محمد جان ورودی سال 91 دانشگاه بود. تقریبا بیشترین ورودیهای هیئت ما بچههای سال 91 هستند؛ یک طیف از بچهها که با یکدیگر خیلی رفیق بودند وارد هیئت شدند. محمد دانشجوی هنر بود. اوایل، شخصیت انقلابی و حزباللهی هم خیلی از خود نشان نمیداد ولی کم کم که با هیئت محبان روحالله آشنا شد، این شخصیت بروز داده شد. وقتی هیئت تشکیل شد و او هم از دانشگاه فارغ التحصیل شده بود، مسئولیت مالی هیئت را بر عهده گرفت. مسئولیت سختی هم هست. باید پول جمع کنی و به این و آن زنگ بزنی. خیلی مسئولیتپذیر بود. من همیشه خیالم از این راحت بود که هر مراسمی داریم، محمد بالاخره پولش را جور میکند و نمیگذارد کار روی زمین بماند. در مسئولیتش خیلی جدی و با غیرت ولی در عین حال بسیار مهربان و فداکار بود. مثلاً یک نمونهاش این بود که ما سفرهای کربلا یا مشهد که میبردیم همیشه یک مشکلی داشتیم، مثلا یک صندلی اتوبوس خراب بود و آن، همیشه صندلی محمد رضائیلو بود.
در فضای خانوادهاش هم همواره کمک پدر و برادرش در حجره ترهبار بود. از نیمههای شب تا صبح سر کار می رفت. از طرفی بعدازظهرها به هیئت میآمد و کارها را انجام میداد.
محمد اهل اردوهای جهادی هم بود. هم اردوهای جهادی دانشجویی را میرفت و هم اردوهایی که خودمان در به واسطه هیئت میرفتیم.
کلاً یک شخصیت جهادی داشت که همیشه کار را خودش جلو جلو انجام میداد. اجازه نمیداد ما خیلی حرص و جوش کارهای هیئت را بخوریم.
رفتن محمد خیلی برای من سخت بود. دلیلش هم جنس رفاقتی بود که به واسطه امام حسین(ع) بین ما شکل گرفته بود. این تقریباً بین همه بچههای هیئت محبان روحالله وجود دارد. برای من که مسئول هیئت هستم تک تک اینها مانند اعضای خانوادهام هستند.»
یادداشت سجاد مشهدیحسن
اولین روزهایی که وارد هیئت محبان روح الله تهران شدم، شاید چهار پنج سال پیش بود. یک جمع مخلصانه و عاشق اهل بیت که همگی، از بر و بچههای تشکیلاتی و هیئتی دانشگاه سمنان بودند که فارغ التحصیل شده بودند. تقریبا همه از من بزرگتر بودند؛ شاید حداقل چهار پنج سال از همه کوچکتر بودم. واقعا نمیدانستم چطور با این بچهها ارتباط بگیرم. کمی سخت بود.
محمد عزیز، جزو اولین کسانی بود که به راحتی با هم رفیق شدیم. رفاقت با محمد، یکی از آسانترین کارهای دنیا بود چون اهل ادا و قیافه گرفتن نبود. هیچ موقع یادم نمیآید که رفتار دوگانهای از او دیده باشم. همیشه لبخند بر لب و اهل شوخی و گپ و گفت بود. آن قدر این ویژگی در محمد بارز بود که بچهها به شوخی میگفتند، موقع صحبت کردن تلفنی با محمد، تمام شدن صحبت، فقط با خداست!
از من شش سال بزرگتر بود اما یک بار هم به رخم نکشید. مرتب حالم را میپرسید و من هم چند وقت یک بار حالش را میپرسیدم اما محمد پیگیرتر بود چون خیلی با معرفتتر بود. از بچهها که میپرسیدم، میگفتند ویژگی بارزش در تشکیلات و هیئت، این بود که با همه رفیق میشد و محبت میکرد. هنوز عکسی از محمد ندیدم که در حال خنده نباشد. تک تک لحظاتی که از او به یاد دارم، وقتی بود که با هم در هیئت گریه میکردیم یا زمانی بود که داشتیم میگفتیم و شوخی می کرد و میخندیدیم.
عشق وصف ناپذیری به اهل بیت داشت. ما کوچکترها هم از امثال او یاد گرفتیم که میشود بیشتر از اینها، عاشق حسین فاطمه بود. عاشق سفر به حرم اهل بیت بود. یکی از بهترین خاطراتم با او، صبح اربعین سال قبل بود. ورودی حرم حضرت ابالفضل همدیگر را دیدیم، دستم را گرفت و رفتیم هیئت حاج مهدی رسولی و یکی از بهترین لحظات زندگی من، در خاک کربلا، در همان صبح رقم خورد.
این اواخر که بیمار بود، بچهها مرتب احوالش را میپرسیدند. من هم همین طور اما نشده بود که به عیادتش بروم. بالاخره جور شد. اربعین امسال، یک چفیه از کربلا برایش آورده بودم. رفتم عیادتش و بهش گفتم که انشاءالله سال بعد، با هم به اربعین میرویم و همه جا متبرکش می کنیم اما اجل، مهلتش نداد...
پ.ن: دیدن چهره نورانیات آتشم میزند اما این آتش را دوست دارم. آتش سوختن در غم یک مومن و عاشق حضرت زهرا(سلام الله علیها) شیرین است. دیدار به قیامت، عزیز دلم. عمر رفاقتم با تو کوتاه بود اما خیلی چیزها از تو یاد گرفتم. دیروز خاک مزارت را در دستم گرفتم و فهمیدم که چقدر دویدن برای دنیا، بی ارزش است.ما را هم پیش ارباب و حضرت مادر، یاد کن...
رحمت الله به عشاق اباعبدالله
گزارش از امیر صفره