به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»، پیتر فیور استاد علوم سیاسی دانشگاه دوک در مقالهای که در مجله فارنافرز منتشر ساخته به تبعات و پیامدهای قدرتگیری مجدد ترامپ بر نظم جهانی و سیاست خارجی آمریکا پرداخته است.
در حالی که پیروزی ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ غیرمنتظره بود و استراتژی و کنشهایش در دوران ریاستجمهوری مبهم بود اما بازگشت وی به قدرت غیرمنتظره نبود و ارزیابی راهبردهای آتی دولت او در بعد داخلی و خارجی نیز امکانپذیرتر است.
در دولت کنونی ترامپ نفوذ جناحهای افراطی حزب که ممکن است صداهای میانهرو را منکوب کنند و ساختار اداری را تغییر دهند بیشتر خواهد بود. در سیاست خارجی معاملهگری و سودجویی رئالیستی همانند دوره قبل در دستورکار خواهد ماند با این تفاوت که زمینه و بحرانهای جهانی بهطور چشمگیری تغییر کرده و خطرناکتر شده است. بی تردید موفقیت سیاستهای او بستگی به تواناییاش در انطباق با چشمانداز بینالمللی فعلی وابسته است.
ترامپ و چالش وفاداری
تیم ترامپ به وضوح اعلام کردهاند که وفاداری کارکنان به دولت و برنامههایش بسیار اهمیت دارد. این در حالی است که در ردههای بالایی کارکنان و افسران نظامی با دیده تردید به ترامپ و تیم وی مینگرند. تیم ترامپ ممکن است در پی این باشد که ردههای عالی نظامی و خدمات اطلاعاتی را سیاسی کند و فقط افراد وفادار را ارتقا دهد که باعث میشود بسیاری از متخصصان به دلایل سیاسی قابل حذف باشند.
بازگشت ترامپ و تبعات آن بر متحدان و دشمنان
بازگشت ترامپ باعث نگرانی در میان متحدان آمریکا شده و این تهدید را ایجاد کرده که احتمالا رهبری سنتی جهانی آمریکا تضعیف میشود. در حالی که متحدان همواره به سیاست خارجی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم انتقاد کردهاند، اما براین باورند که دوران پس از جنگ جهانی یا به تعبیری «رهبری فعال آمریکا در جهان» به طور کلی برای آنها بهتر از دوره قبل از جنگ یا «دوران انزواگرایی و بیتفاوتی» بوده است.
متحدان آمریکا سعی خواهند کرد ترامپ را تحت تأثیر قرار داده و او را راضی کنند که به سیاست فعال آمریکا در جهان ادامه دهد. لذا همکاریها میان متحدان ادامه خواهد یافت اما به ویژه اروپاییها برای حفظ نظم باید هزینه بیشتری پرداخت کنند.
برعکس، دشمنانی مانند روسیه و چین با بازگشت ترامپ با فرصتها و در عین حال تهدیدات بیشتری روبه رو خواهند بود. ترامپ احتمالا تلاش میکند اوکراین را تحت فشار قرار دهد تا بخشی از سرزمین خود را به روسیه واگذار کند، که با موضع مشاوران ضد اوکراینی او همخوانی دارد. این طرح به احتمال زیاد اجرا خواهد شد زیرا در حیطه اختیارات ریاستجمهوری قرار دارد. سوال اصلی این است که آیا پوتین الحاق جزئی از سرزمین اوکراین را قبول خواهد کرد یا خواستار تسلیم کامل خواهد بود؟
نحوه مواجهه با چین وضوح کمتری دارد اما برخی مشاوران کلیدی ترامپ به طور اشتباه فکر میکنند که ایالات متحده میتواند منافع خود را در اروپا قربانی کند اما در برابر تهاجمهای چین در شرق آسیا مقابله کند.
اقدامات اولیه دولت ترامپ در آسیا ممکن است در نگاه اول تهاجمی به نظر برسد، مانند وضع تعرفههای سنگین بر کالاهای چینی که ممکن است به اقتصاد چین آسیب بزند، هرچند آسیب به مصرفکنندگان آمریکایی بیشتر و فوریتر خواهد بود. همچنین ترامپ ممکن است به دنبال راهی برای نمایش قدرت نظامی در آسیا باشد تا تضادی با آنچه او ضعف بایدن میداند، ایجاد کند اما در حقیقت وی قادر نخواهد بود اقدامات جدی در مقابل چین انجام دهد.
بازگشت به قدرت و تبعات جهانی
مشخص نیست که آیا افزایش تعرفههای اقتصادی به طور مؤثری سیاستهای چین را تغییر خواهد داد یا لفاظیهای تهاجمی او به یک قدرت نظامی پایدار در آسیا خواهد انجامید. ترامپ شرایطی را برای دفاع از تایوان تعیین کرده و از تایپه خواسته است که هزینههای دفاعی خود را به شدت افزایش دهد. این استراتژی ممکن است واقعگرایانه نباشد و نفوذ آمریکا در منطقه را تضعیف کند.
در طول کمپین، ترامپ خود را حامی صلح معرفی کرد و خود را در تضاد با کامالا هریس و حامیانش قرار داد. مشاور ترامپ، استفن میلار، تصویری تاریک از پیامدهای رأی دادن به هریس ترسیم کرد و پیشنهاد کرد که این امر منجر به تهاجمهای نظامی و احتمال وقوع جنگ جهانی سوم خواهد شد. این تصویر از ترامپ به عنوان یک رهبر محتاط با اقدامات تهاجمی او در دوره اول ریاستجمهوریاش تناقض دارد. در حالی که لحن تبلیغاتی ترامپ نشاندهنده انزواگرایی است اما ممکن است تصمیمهای غیرمنتظرهای بگیرد که به وقوع جنگها و تنشهای گسترده منتج شود.