به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» یادداشت از علی دینیترکمانی///* چنانچه قابل پیشبینی بود بازار ارز بار دیگر متلاطم شده است. بخشی از این تلاطم مانند گذشته تحتتاثیر تورم افسارگسیخته و قانون ظروف به هم پیوسته قیمتهاست. قسمتی تحتتاثیر تشدید انتظارات تورمی از محل تشدید تنشهای سیاسی منطقهای و انتخاب ترامپ به عنوان رییسجمهور آمریکاست. بخشی نیز ناشی از تعدیل نرخ ارز مرکز مبادله توسط بانک مرکزی است.
برخلاف تصور بخشی از اقتصادخواندهها، تعدیل نرخ ارز در هر موقعیتی، موجب ثبات بازار ارز و نیل به ارز تکنرخی نمیشود. چنین برداشتی ناشی از بیتوجهی به عوامل اثرگذار بر طرف تقاضای ارز است که تجربه زیست شده ایران به خوبی موید آن میباشد. در موقعیت خاصی که انتظارات تورمی بسیار قوی است، تعدیل رسمی این نرخ، به بازار ارز علامت مثبت افزایش نرخ را میدهد. به بیانی دیگر، در چنین موقعیتی، تقاضا برای ارز به ویژه تقاضای سفتهبازانه، تابع تصمیمات بانک مرکزی است. تحلیل کارگزاران این است که وقتی بانک مرکزی نرخ رسمی را افزایش میدهد و در این نرخ افزایش یافته دوباره توانایی تامین ارز مورد تقاضا را نداشته باشد، حتما بازار موازی برقرار خواهد ماند اما در نرخی بالاتر. بنابراین وقتی نرخ رسمی تعدیل میشود تقاضا افزایش پیدا میکند در نتیجه محاسبات روی کاغذ اقتصادخوانده ما به هم میخورد. محاسبات روی کاغذ نشان میدهد در نرخ تثبیت شده یا سرکوب شده، شکافی بزرگ میان مقدار تقاضا و مقدار عرضه ارز وجود دارد. کل مقدار تقاضا در این نرخ، به دلیل کمبود عرضه ارز قابل پاسخگویی نیست بنابراین بازار موازی غیررسمی شکل میگیرد با نرخی بالاتر. بازار دونرخی است.
سیاستگذار تصمیم میگیرد که نرخ تثبیت شده را رها کند تا نرخ تعادلی میان نرخ تثبیتی و نرخ بازار آزاد برقرار و بازار ارز تکنرخی شود اما بر اثر انتظارات تورمی که در چنین موقعیتی وزن بالایی پیدا میکند، سیاست تعدیل موجب جابهجایی طرف تقاضای ارز میشود. نرخ تعادلی یا شبه تعادلی به نرخ تثبیتی جدید و نرخ بازار نیز به نرخ بالاتر تبدیل میشوند. بازار دوباره دو نرخی میشود و داستان ادامه پیدا میکند.
اقتصاددانان اگر به دستورالعملهای پزشکی توجه کنند در هر موقعیتی دست به تعدیل نرخها نمیزنند. دندانپزشکان دندان فردی که درد میکند و در عین حال درگیر عفونت است را در جا نمیکشند یا پر نمیکنند. ابتدا، با آنتیبیوتیک مشکل عفونت را رفع میکنند و بعد به درمان میپردازند. پزشکان سرطان در هر موقعیتی دست به جراحی نمیزنند. سرطان بدخیم با جراحی اشاعه پیدا کرده و وضع بیمار را بدتر میکند. بیتوجهی به چنین امری، نشانهای از عدم درک
موقعیتهاست.
اگر سیاستگذار اقتصادی واقعا هدفش از تعدیل نرخ ارز نیل به ارز تک نرخی است، با اطمینان بالا میتوان گفت چنین سیاستی شکست خورده است اما اگر هدف، برای مثال تعدیل نرخ تسعیر ارز و از این محل تامین بخشی از هزینههای دولت است، این بحثی دیگر است که البته جای نقد دارد چراکه چنین سیاست ارزی خیلی سریع، از طریق سازوکار شاخصبندی نرخ ارز با قیمتها و دستمزدها، موجب تشدید فشارهای تورمی میشود بنابراین ممکن است حتی استقراض از بانک مرکزی در چنین موقعیتی موجهتر باشد چراکه رشد نقدینگی دستکم با وقفه اثر تورمی دارد.
مساله رانت نیز با سیاست تعدیل ارزی قابل رفع نیست. هم بازار در چنین موقعیتی دونرخی میشود و رانت ارزی سر جای خود باقی میماند. هم تا زمانی که مجموعه عوامل ساختارمند رانتجو باقی است فرم رانتجویی تغییر شکل پیدا میکند.
چالشهای به هم پیوسته مذکور خروجی عملکرد بلندمدت اقتصادی ضعیف همراه با تشدید انتظارات تورمی بر اثر تنشهای سیاسی منطقهای و جهانی است. تا زمانی که شکاف بهرهوری اقتصاد ایران و اقتصاد جهان و منطقه در سطح بالایی باقی بماند، امکان کنترل تورم ساختاری وجود ندارد. از این محل، فشار در بازار ارز پابرجا میماند. در عین حال، وقتی به دلایل بلندمدت سیاستورزی، تنشهای سیاسی منطقهای و جهانی نیز پررنگ و قوی باشد، امکانی برای کنترل انتظارات تورمی ذیربط با این عامل نیز وجود ندارد بنابراین مجموعه عوامل ساختاری، در جهت تشدید فشارها در بازار ارز عمل میکند. در چنین شرایطی، تعدیل نرخ ارز موجب افزایش نرخ ارز بازار آزاد میشود و بازار را متلاطمتر میکند. استفاده از چنین سیاستی برای مواجهه با چالشهایی که ریشههای بلندمدت تاریخی در حوزه اقتصاد سیاسی دارند مانند آن است که پزشکی نیشتر بر غده بدخیم سرطانی بیماری میزند. نتیجه اشاعه سریعتر سلولهای سرطانی است. تلاش برای کنترل عدم تعادل ساختاری بازار ارز از طریق افزایش نرخ ارز، در موقعیتهای خاص، شبیه نیشتر زدن به غده بدخیم سرطانی است.