به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ «دونالد ترامپ» رئیسجمهور منتخب آمریکا که قرار است بیستم ژانویه (اول بهمن) به کاخ سفید برگردد، با برخی اظهارنظرهای خود پیرامون همسایگان شمالی و جنوبی و نیز برخی مناطق دیگر، به نگرانیهای جهانی دامن زدهاست.
ترامپ اخیراً در مصاحبه با شبکه خبری «انبیسی» گفت: ما سالانه بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار به کانادا یارانه میدهیم. ما به مکزیک ۳۰۰ میلیارد دلار یارانه میدهیم. اگر میخواهیم به آنها یارانه بدهیم، بگذارید اجازه دهیم به ایالتهای آمریکا تبدیل شوند.
ترامپ همچنین تمایلهای توسعهطلبانه خود را در خصوص گرینلند و کانال پاناما آشکار ساخت طوری که از نگاه ناظران، چنین سیاستهایی، یادآور امپریالیسم سنتی است و میتواند امنیت را در این مناطق به مخاطره بیاندازد.
چشم طمع ترامپ به گرینلند
ترامپ اخیراً در اقدامی که توجه رسانههای جهان را به خود جلب کرد، بار دیگر برنامه خود برای خرید گرینلند را مطرح کرد. اظهارات ترامپ درباره تصاحب گرینلند، در واقع یکی از جنجالیترین موضوعات دوره نخست ریاست جمهوری او بود که واکنشهای گستردهای در داخل و خارج از آمریکا به همراه داشت.
این پیشنهاد که برای اولین بار در سال ۲۰۱۹ مطرح شد، با هدف گسترش نفوذ جغرافیایی و استراتژیک آمریکا عنوان شد. ترامپ معتقد بود که گرینلند به دلیل منابع طبیعی غنی و موقعیت جغرافیایی استراتژیک در قطب شمال، میتواند دارایی ارزشمندی برای آمریکا باشد.
این اظهارات اما با مخالفت شدید دولت دانمارک، که گرینلند بخشی از قلمرو آن است، مواجه شد. مقامهای دانمارکی این ایده را «مضحک» خواندند و تأکید کردند که گرینلند فروشی نیست. علاوه بر این، مردم گرینلند نیز به دلیل برخورداری از خودمختاری نسبی، به شدت با چنین ایدهای مخالفت کردند.
از منظر حقوق بینالملل، تصاحب یا خرید سرزمینهای متعلق به کشور دیگر، نیازمند توافق همهجانبه میان دولتها و رضایت مردم آن سرزمین است. چنین اقدامی بدون موافقت طرفین، به منزله نقض قوانین بینالمللی و منشور سازمان ملل خواهد بود.
اظهارات ترامپ در این مورد، علیرغم عملی نبودن، تأثیراتی منفی بر روابط آمریکا با دانمارک و دیگر کشورهای اروپایی داشت. این موضوع به تضعیف وجهه دیپلماتیک آمریکا و افزایش نگرانی متحدانش درباره سیاستهای غیرقابل پیشبینی ترامپ منجر شد.
تکاپوی ترامپ برای بازپسگیری کانال پاناما
اخیراً ادعای دونالد ترامپ درباره مالکیت کانال پاناما بار دیگر تاریخ پر پیچ و خم این شاهراه جهانی را به صدر خبرها آورده است. اظهارات ترامپ درباره بازپسگیری کانال پاناما نیز از جمله مواضع جنجالی و غیرعملی او در دوره نخست ریاست جمهوری بود.
کانال پاناما که از نظر اقتصادی و استراتژیک اهمیت ویژهای دارد، از سال ۱۹۹۹ و بر اساس معاهدهای که در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر امضا شد، بهطور کامل تحت حاکمیت دولت پاناما قرار گرفت.
ترامپ با مطرح کردن ایده بازپسگیری این کانال، احتمالاً به دنبال بازسازی تصویری از قدرتنمایی ایالات متحده است. اما چنین ادعایی نه تنها از نظر حقوقی قابلاجرا نیست، بلکه نقض آشکار حاکمیت ملی پاناما محسوب میشود. کانال پاناما تحت قوانین بینالمللی و توافقهای رسمی، بخشی از قلمرو این کشور است و هرگونه اقدام برای بازپسگیری آن، میتواند به یک بحران دیپلماتیک جدی منجر شود.
از منظر هزینهها، بازپسگیری کانال پاناما به معنای ایجاد یک درگیری نظامی یا دیپلماتیک با پاناما و متحدانش است که میتواند روابط آمریکا با کشورهای آمریکای لاتین را به شدت تضعیف کند. همچنین، چنین اقدامی باعث تحریک افکار عمومی جهانی و انزوای سیاسی ایالات متحده خواهد شد.
علاوه بر این، این اظهارات میتواند به چین فرصت بیشتری برای تقویت نفوذ خود در منطقه بدهد. چین در سالهای اخیر سرمایهگذاریهای گستردهای در زیرساختهای آمریکای لاتین از جمله کانال پاناما، انجام داده و تلاش برای بازپسگیری این کانال ممکن است به افزایش نفوذ پکن در منطقه منجر شود.
در نتیجه، از نگاه ناظران، اظهارات ترامپ درباره بازپسگیری کانال پاناما صرفاً جنبه تبلیغاتی و ملیگرایانه دارد و در عمل غیرممکن و پرهزینه است. این ایده بیشتر برای تحریک احساسات عمومی مطرح شده تا بهعنوان یک برنامه عملی در سیاست خارجی.
الحاق همسایه شمالی به عنوان پنجاهویکمین ایالت آمریکا
ترامپ اخیراً در شبکه اجتماعی خود که «تروث سوشیال» نام دارد، اظهار داشت کانادا میتواند به پنجاهویکمین ایالت آمریکا تبدیل شود. وی با اشاره به پرداخت بیش از ۱۰۰ میلیون دلار یارانه سالانه به کانادا، این اقدام را بیمعنی دانست و افزود: «بسیاری از کاناداییها میخواهند کانادا به پنجاه و یکمین ایالت آمریکا تبدیل شود. آنها با این کار در مالیات و حفاظت نظامی صرفهجویی خواهند کرد. فکر میکنم این یک ایده عالی است. ایالت ۵۱!!!»
اظهارات ترامپ درباره الحاق کانادا به ایالات متحده یکی دیگر از مواضع جنجالی او است که بیشتر جنبه نمادین و تبلیغاتی دارد. ترامپ با اشاره به این ایده، ظاهراً به دنبال نشان دادن قدرتطلبی آمریکا و تحریک احساسات ملیگرایانه است، اما این اظهارات در عمل کاملاً غیرواقعبینانه و غیرقابلاجرا است.
کانادا یکی از متحدان نزدیک آمریکا و دارای نظام سیاسی مستقل و فرهنگ ملی منحصربهفرد است. هرگونه تلاش برای الحاق کانادا به ایالات متحده، نقض آشکار حاکمیت ملی این کشور و مغایر با قوانین بینالمللی خواهد بود. چنین اقدامی با مقاومت شدید دولت کانادا، حمایت متحدان جهانی این کشور و حتی اعتراض گسترده مردم کانادا مواجه میشود.
از منظر روابط اقتصادی، کانادا دومین شریک تجاری بزرگ آمریکا است و هرگونه تنش در روابط دوجانبه میتواند تأثیر منفی بر اقتصاد هر دو کشور بگذارد. علاوه بر این، اتحاد سیاسی و نظامی نزدیک بین این دو کشور، مانند همکاری در ناتو و امنیت مرزها، از طریق ایجاد روابط دوستانه و متقابل سودمند حفظ شده است و چنین اظهاراتی میتواند این اتحاد را تضعیف کند.
از جنبه داخلی نیز مطرح کردن چنین ایدهای در ایالات متحده میتواند با واکنش منفی روبهرو شود. بسیاری از آمریکاییها تمایلی به متحمل شدن هزینههای اقتصادی و سیاسی ناشی از الحاق کشوری جدید ندارند، بهویژه کشوری که دارای نظام رفاهی و اجتماعی متفاوتی است.
بنابراین، اظهارات ترامپ درباره الحاق کانادا نه تنها عملی نیست، بلکه پیامدهایی منفی برای روابط دوجانبه و جایگاه جهانی ایالات متحده به همراه دارد. این اظهارات بیشتر بهعنوان یک ابزار تبلیغاتی برای جلب توجه و تحریک احساسات ملیگرایانه مطرح شده است.
ایده جنجالی الحاق همسایه جنوبی به آمریکا
همان طور که در ابتدای نوشتار اشاره شد، ترامپ پیشنهاد کردهاست مکزیک نیز به ایالتهای آمریکا بپیوندد. او این ایده جنجالی را به دلایل اقتصادی و امنیتی مطرح کرده و مدعی است که این اقدام میتواند به بهبود شرایط مرزی و مبارزه با کارتلهای مواد مخدر کمک کند.
اظهارات ترامپ درباره احتمال الحاق مکزیک به ایالات متحده، یکی از جنجالیترین مواضع او بود که بیشتر جنبه تبلیغاتی و تحریک احساسات ملیگرایانه داشت. مکزیک، بهعنوان یک کشور مستقل با تاریخ و فرهنگ منحصربهفرد، حاکمیتی به رسمیت شناختهشده در قوانین بینالمللی دارد و هرگونه تلاش برای الحاق آن نقض آشکار حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل محسوب میشود. این اقدام با مقاومت شدید دولت مکزیک، حمایت متحدان جهانی آن و اعتراضات گسترده مردم مواجه خواهد شد.
از منظر روابط اقتصادی، مکزیک یکی از بزرگترین شرکای تجاری ایالات متحده است و هرگونه تنش جدی میتواند تأثیرات منفی شدیدی بر تجارت دو کشور و ثبات اقتصادی منطقه داشته باشد. علاوه بر این، ایجاد درگیری یا اقدام نظامی علیه مکزیک، هزینههای نظامی و دیپلماتیک هنگفتی برای ایالات متحده خواهد داشت و میتواند روابط آمریکا با کشورهای آمریکای لاتین را به شدت تضعیف کند.
چنین اظهاراتی همچنین باعث تضعیف جایگاه دیپلماتیک آمریکا در جهان و ایجاد فرصتهایی برای رقبا مانند چین و روسیه میشود تا نفوذ خود را در منطقه گسترش دهند. در داخل کشور نیز این ایدهها با مخالفتهای شدید از سوی کنگره، افکار عمومی، و نهادهای حقوقی مواجه خواهد شد. بنابراین، اظهارات ترامپ درباره الحاق مکزیک بهجای یک برنامه واقعگرایانه، بیشتر بهعنوان ابزاری برای جلب توجه و تقویت پایگاه سیاسی او قابل تحلیل است.
امکانسنجی تحقق رؤیای امپریالیستی ترامپ و تبعات آن
به نظر میرسد که ادعاهای ترامپ درباره تصاحب گرینلند، بازپسگیری کانال پاناما، الحاق کانادا یا مکزیک بیشتر جنبه نمادین و تبلیغاتی دارد تا واقعیت اجرایی. اجرای این ایدهها به دلیل موانع حقوقی، سیاسی، و اقتصادی بسیار دشوار است و میتواند هزینههای هنگفتی برای آمریکا به همراه داشته باشد.
گرینلند بهعنوان بخشی از قلمرو دانمارک، بر اساس قوانین بینالمللی و منشور سازمان ملل نمیتواند بدون رضایت دانمارک و مردم محلی فروخته یا تصاحب شود. این پیشنهاد، علاوه بر مخالفت قاطع دولت دانمارک، واکنش منفی متحدان آمریکا را نیز در پی داشته است.
در مورد کانال پاناما، این منطقه بر اساس توافقهای بینالمللی از سال ۱۹۹۹ تحت حاکمیت پاناما قرار دارد. هرگونه تلاش برای بازپسگیری این کانال به معنای نقض حقوق حاکمیتی پاناما و تحریک افکار عمومی جهانی است که میتواند به انزوای دیپلماتیک آمریکا منجر شود. همچنین، الحاق کانادا یا مکزیک بهلحاظ سیاسی و نظامی هزینههای هنگفتی برای ایالات متحده به همراه خواهد داشت.
در مجموع، این اقدامها، علاوه بر نقض قوانین بینالمللی، موجب تحریک افکار عمومی جهانی، انزوای دیپلماتیک و آسیب به روابط تجاری آمریکا با کشورهای همسایه خواهد شد. همچنین، چنین اظهاراتی باعث تضعیف وجهه آمریکا در جهان میشود.
در داخل کشور نیز این دیدگاهها که بازتابدهنده تمایلات توسعهطلبانه ترامپ هستند، با مخالفت گسترده نهادهای قانونی و افکار عمومی روبهرو خواهد شد. افزون بر آن، این اظهارات بیش از آنکه برنامهای واقعگرایانه برای سیاست خارجی باشد، برای جلب توجه و تحریک احساسات ملیگرایانه مطرح شدهاند.