به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ یادداشت از ران باراتز*/// علمای علوم سیاسی به دنبال عملیات روانی در جنگ هستند و گفتههای آنها جنگ را از یک حرفه به یک نظریه تبدیل کرده است که برآورد و پیشبینی آنها جنگ را از حالت فعال به منفعل تبدیل کرده است. متخصصان غیر نظامی سعی میکنند با تحلیل و دستکاری ذهنی دشمن بازدارندگی خود را افزایش دهند. اما بسیاری از متخصصان نظامی معتقدند که بازدارندگی یک امر غیر قابل اعتماد و نامطمئن است که به دلایل بسیاری شکننده و شکست پذیر است. (اختصاصا در کیس اسرائیل و فلسطین حتی بازدارندگی سلاح هستهای هم برای عدم حمله 7 اکتبر اتفاق نیافتاد)
کارشناسان نظامی معتقدند به قول کارلوون کلاوزویتز جنگ قلمرو عدم قطعیت است اما کارشناسان غیر نظامی و علوم سیاسی تلاش میکنند با توسعه مدلهای انتزاعی پیچیده، عدم قطعیت را از بین ببرند. استراتژی نظامی جای خود را به نظریههای بازدارندگی و علوم اجتماعی داده است که جنگ را بر روی کاغذ مدیریت میکنند. ارتش اسرائیل در ابتدا بر اساس موثرترین دکترینهای عملیاتی و برنامههای جنگی طراحی شده بود و به اهداف نظامی که میخواستند در جنگها میرسیدند آنها کمترین زمان را صرف طراحی عملیات روانی و بازدارندگی صرف میکردند اما به اهداف استراتژیک نظامی تعیین شده میرسیدند.
رهبران امنیت ملی اسرائیل در 7 اکتبر به وضوح و در مقابل چشم همه نه برنامهریزی داشتند و نه توانستند به موقع و مناسب پاسخ دهند و زمان زیادی را صرف برنامهریزی عملیاتی کردند. مشکل در تحولات اعتقادی در سران امنیتی و نظامی اسرائیل است. روشنفکران اسرائیلی که دکترین امنیت ملی اسرائیل را طراحی میکنند بر سه ضلع مثلث "بازدارندگی"، "هشدار اولیه" و "پیروزی قاطع" تاکید میکنند و مسئله دفاع را کاملا نادیده میگیرند. ارتش با سیستم اطلاعاتی گران قیمت و پیچیدهای که داشت در 7 اکتبر غافلگیر شد و هیچ سناریوی دفاعی و برنامه عملیاتی برای آن نداشت.
در گزارش طبقهبندی شدهای که مریدور پس از جنگ 2006 به شائول موفاز نوشت آمده است: افسران و سربازان اسرائیلی آمادگی جنگ واقعی را نداشتند این جنگ یک فاجعه ملی برای اسرائیل بود. مشکل عملکرد ضعیف نظامی ارتش نبود مشکل در دکترین نظامی اسرائیل است. بین سالهای 2000 تا 2006 دکترین جدیدی جایگزین دکترین سنتی اسرائیل شد که به دنبال عملیات روانی شوک و ترس بود و دو مانور هم برگزار کردند. این دکترین بر پایه "مهندسی اطلاعات دشمن" سوار بود و با عملیات بازدارندگی، آتش دقیق، نیروی زمینی کوچک و حجم گسترده عملیات هوایی؛ جنگ را راهبری میکرد.
پس از شکست این دکترین در جنگ با لبنان هالوتز به همراه چند فرمانده دیگر برکنار شد و گابی اشکنازی به عنوان رئیس ستاد منصوب شد. اما بازهم دکترین نظامی تغییر نکرد آنها مانند جراحی بودند که به جای عمل جراحی برای بیمار از تاثیرات دارو و عمل جراحی صحبت میکردند. این دکترین نظامی بازهم پس از 7 اکتبر نتوانست موفقیتی بدست بیاورد. جراح با هزینههای بالا دستگاهها و فناوریهای پیشرفته به سراغ بیمار رفته و از تاثیرات دارو حرف زده و درباره عمل وحشتناک او را ترسانده است اما درمانی انجام نداده است.
این دکترین نظامی با هزینههای گزاف ارتش که هم در بخش جمعآوری اطلاعات و هم در بخش تسلیحات و تجهیزات انجام داده است نتوانست حماس را نابود کند و غزه را بگیرد، آنها همچنان خطر حزب الله را در لبنان برای شمال نگه داشتند. پیشرفتهای فناوری همیشه برای نظامیان مفید بوده و برخی ایدههای تاکتیکی و عملیاتی جدید میتوانند در میدان نبرد مفید باشند؛ اما چنین نوآوریهایی جبران، یا جایگزینی برای از دست دادن هنر عملیاتی نمیشود.
آنچه به وضوح مورد نقد این کارشناس نظامی قرار گرفته است عدم حذف حماس و حزب الله ؛ علی رغم هزینههای زیاد نیروی انسانی و اقتصادی ارتش است.
شکست استراتژیک اسرائیل در مقابل پیروزی تاکتیکها برای نخبگان نظامی و سیاسی اسرائیل زنگ خطر بزرگی محسوب میشود آنها معتقدند که حماس و حزبالله به سرعت میتوانند توان از دست رفته خود را بازیابی کنند و همه مهمتر نتوانستند آسیب جدی به مرکز ثقل آنها در ایران وارد کنند. علی رغم تلاشهای گستردهی اسرائیل برای به جنگ کشاندن ایران، ایران با کمترین هزینه خود را از آسیب حفظ کرد. پس از 15 ماه جنگ در منطقهای کوچک و با گروهی که تجهیزات نظامی پیشرفتهای ندارند آنها انتظار داشتند موضوع غزه برای همیشه خاتمه یابد و کاملا در اختیار اسرائیل قرار بگیرد نه اینکه حتی از محور نتزاریم که برای آنها استراتژیک بود هم عقبنشینی کنند.
تخریب و کشتار گسترده نتوانسته پیروزی حقیقی را برای اسرائیل رقم بزند بلکه تصویری از موفقیت است. دستاوردهای اسرائیل در این جنگ نه اهدافی بود که از قبل تعیین کرده بود و نه تصاحب زمین بود. هرچند نویسنده احتمال تغییر دکترین نظامی را بعید میدانست اما بنظر میرسد که اصلاحاتی در آن صورت بگیرد. 7 اکتبر این نگاه که جنگها دیگر در روی زمین نیستند و جنگ قدرت و جنگ نامتقارن است که با ارعاب و مهندسی ذهن انجام میشود را تغییر داده است. احتمالا بخشی از تمرکز دکترین نظامی جدید به جنگ کلاسیک نیز معطوف شود و افسران و ژنرالهای نظامی مسئولیت جنگ را برعهده بگیرند نه سیاستمدارن اسرائیلی.
پ.ن
دیدن طوفان الاقصی و جبهههای اسناد و حمایت و از دیگر سوی جنگ رژیم صهیونیستی از منظر استراتژیستهای رژیم، مهم بلکه ضروری است. چه برای فهم حقایق، چه تبیین و تحلیل و چه آینده!
*مشاور رسانهای بنیامین نتانیاهو